بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۲
(۴۳۱)
واقعیت اینه که این روزها اگه خانواده نباشه، بنیاد محکمی وجود نداره که مردم بهش تکیه کنند
محمد
اگه در این احساسات غرق بشی، اگه به درون این احساسات شیرجه بزنی، اون موقع است که اونو به طور کامل تجربه میکنی. میفهمی که درد چه معنایی داره. معنی عشق رو میفهمی. میفهمی غم چیه... فقط در این صورته که میتونی بگی: بسیار خب، این احساس رو تجربه کردم. این احساس رو شناختم. حالا میخوام برای لحظاتی از این احساس حالت منقطع پیدا کنم.
Gray
مشکل اینجاست که ما نمیدونیم چقدر به هم شبیه هستیم. سفیدها، سیاهها، کاتولیکها، پروتستانها، زنها و مردها. اگه یکدیگر رو بیشتر شبیه هم میدیدیم، میتونستیم مثل یه خانوادهٔ بزرگ جهانی زندگی کنیم و بعد به همون اندازه که مراقب خودمون هستیم، مراقب خانوادمون باشیم. اما باور کن، وقتی داری میمیری، میبینی که این عین حقیقته. همهٔ ما شروع یکسانی مثل تولد و پایان مشابهی مثل مرگ داریم. در این شرایط چطور میتونیم با هم تفاوت داشته باشیم؟ سعی کن روی خانوادهٔ انسانی سرمایهگذاری کنی. روی مردم سرمایهگذاری کن تا برای کسانی که دوستشون داری و از کسانی که تو رو دوست دارند جامعهٔ کوچکی بسازی.
Gray
«سرنوشت در برابر بسیاری از افراد سر تسلیم فرود میآورد،
این خود انسان است که خودش را به خطر میاندازد.»
اودن
Gray
ما فکر میکنیم که ظرفیت عشق رو نداریم، فکر میکنیم اگر عشق رو به وجودمان راه بدیم، بیش از اندازه احساساتی میشویم، شخص خردمندی به اسم لوین چقدر قشنگ گفته که عشق، تنها کار عقلانی و منطقی است.»
Gray
«مهمترین چیزی که تو زندگی باید بدونی اینه که چطور به دیگران عشق بورزی و چطور محبتشون رو پذیرا باشی.»
Gray
«خیلیها زندگی بیمعنای دارند. به نظر نیمه خواب میرسند، حتی وقتی کاری را میکنند که به نظرشان مهم است. به این دلیل که آنها دنبال چیزهای اشتباهی هستند. برای اینکه به زندگی خود معنا ببخشید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای اطرافتان کنید و چیزهایی خلق کنید که به زندگی شما معنا و مفهوم ببخشد.»
Gray
«زندگی مجموعهای از کشمکشهای متضاد است. گاهی وقتها دلت میخواد کاری بکنی، اما مجبوری کار دیگری انجام بدی. از چیزی ناراحتی اما میدونی که نباید باشی، یه وقتهایی فقط به فکر منافع خودت هستی، درحالیکه میدونی نباید باشی. کشمکشهای متضاد مثل کشیدن یک استیک میمونه. همهٔ ما جایی در این میان زندگی میکنیم.»
Gray
برای اینکه فرهنگ ما به گونهای نیست که در مردم احساس خوشبختی ایجاد کند. فرهنگ ما درسهای غلط به ما میدهد. باید اونقدر قوی باشی و جسارت داشته باشی که اگر این فرهنگ را نمیپسندی ازش حمایت نکنی و خودت فرهنگی جدید بسازی. اغلب مردم این کار رو انجام نمیدهند.
Gray
«یاد بگیرید خود و دیگران را ببخشید.»
Gray
«بپذیرید که گذشته هرچه بوده گذشته، بدون آنکه آن را انکار کنید»
Gray
«آنچه را میتوانی انجام دهی و آنچه را نمیتوانی انجام دهی همه را بپذیر»
Gray
«میخواهی ذره ذره محو و نابود شوی یا از روزهای باقی مانده بهترین استفاده را ببری؟»
Gray
«هرشب که میخوابم، میمیرم. و صبح روز بعد وقتی بیدار میشوم، دوباره متولد میشوم.»
مهاتما گاندی
Gray
بزرگترین اشکال ما انسانها اینه که بینش وسیعی نداریم. نمیبینیم که به کجا میتونیم برسیم. باید به توانمندیهامون توجه کنیم. سعی کنیم به هرچی که میتونیم و استعدادش رو داریم برسیم.
Gray
«مرگ پایان زندگیه نه خاطره و یادها.»
Gray
جمله مشهورش را تکرار کرد: «به یکدیگر عشق بورزید یا بمیرید.»
کاربر ۹۶۹۰۵۷
افراد زیادی به بیماری ALS دچار شده بودند. موری چند نفری را میشناخت، بعضی از آنها مشهور و سرشناس بودند، از جملهٔ آنها استفن هاوکینگ، فیزیکدان برجسته و مؤلف تاریخچهٔ مختصر زمان بود. گلویش را سوراخ کرده بودند و به کمک یک کامپیوتر حرف میزد و برای تحریرِ کلمات از نگاهش استفاده میکرد.
بسیار تحسین برانگیز بود، اما موری علاقهای به زندگی با این کیفیت نداشت. موری به کاپل گفت که از زمان خداحافظیاش باخبر است.
«میدونی تد، زندگی برای من تا زمانیه که بتونم به دیگران پاسخ بدم، تا زمانی که بتونم عواطف و احساساتم رو نشون بدم. با آنها صحبت کنم، با آنها احساس کنم...»
موری هوای درون قفسهٔ سینهاش را بیرون داد. «وقتی اینها تمام شود، موری هم تمام میشود.»
کاربر ۹۶۹۰۵۷
«آدمها تنها وقتی تهدید بشن بدجنس میشوند، و این کاریه که فرهنگ با ما میکنه. کاری که اقتصاد با ما میکنه. حتی کسانی هم که شغل خوبی دارن هم در فرهنگ ما تهدید میشوند، چون نگران از دست دادن کارشان هستند. و وقتی تهدید بشن، تنها به مصالح خودشون فکر میکنن. پول براشون حکم همه چیز رو پیدا میکنه. این بخشی از فرهنگ ماست.»
کاربر ۹۶۹۰۵۷
«میچ، غیر ممکن است که پیرها غبطهٔ جوانها رو نخورند، اما موضوع اینجاست که خودت رو بشناسی و بدونی که کی هستی. زمان توست که در دوران سی سالگی به سر بری، زمان من هم هست که هفتاد وهشت ساله باشم. باید ببینی که در این لحظه از زندگیات چه چیزی داری که میتونی ازش لذت ببری. نگاه کردن به گذشته رقابتآمیز است و سن و سال موضوعی نیست که سرش رقابت کنی.»
کاربر ۹۶۹۰۵۷
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان