بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۲
(۴۳۱)
گفتم: «اما مگه شما نمیگفتی که زندگی رو تجربه کنیم؟ همهٔ احساسات خوب و بد.»
- «بله.»
- «پس اگه از تجربهها و حسها دل بکنیم، چطور میتونیم زندگی رو تجربه کنیم؟»
- «میچ، تو اینطوری فکر میکنی. اما دل کندن و انقطاع به این معنی نیست که نگذاری تجربهای به درونت نفوذ کنه. بلکه بر عکس، اجازه میدی تا عمیقاً به درونت نفوذ پیدا کنه. فقط اینطوریه که به دل کندن میرسی.»
کاربر ۹۶۹۰۵۷
گاه آنچه را میبینی باور نمیکنی. مجبوری آنچه را که احساس میکنی باور کنی و اگر قرار باشد کاری کنی که دیگران به تو اعتماد کنند، باید احساس کنی که تو هم میتوانی به آنها اعتماد کنی، حتی وقتی در تاریکی هستی، حتی وقتی سقوط میکنی.
kimia.fakhari
«خیلیها زندگی بیمعنای دارند. به نظر نیمه خواب میرسند، حتی وقتی کاری را میکنند که به نظرشان مهم است. به این دلیل که آنها دنبال چیزهای اشتباهی هستند. برای اینکه به زندگی خود معنا ببخشید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای اطرافتان کنید و چیزهایی خلق کنید که به زندگی شما معنا و مفهوم ببخشد.»
kimia.fakhari
فرهنگ ما به گونهای نیست که در مردم احساس خوشبختی ایجاد کند. فرهنگ ما درسهای غلط به ما میدهد. باید اونقدر قوی باشی و جسارت داشته باشی که اگر این فرهنگ را نمیپسندی ازش حمایت نکنی و خودت فرهنگی جدید بسازی.
kimia.fakhari
دستهایش را ضربدری روی سینهاش میگذارد، چشمانش را میبندد و بدون ترس خودش را به سمت عقب رها میکند.
برای لحظهای اطمینان داشتم که خیلی محکم به زمین میخورد، اما این اتفاق نمیافتد و دانشجویی که پشت سرش ایستاده او را میگیرد. گروهی از دانشجویان با اشتیاق فریاد میزنند و بعضیها هم دست میزنند.
در نهایت موری درحالیکه لبخند میزند به دختر میگوید: «میبینی، تو چشمانت رو بستی. تفاوتش تو همین بود.»
گاه آنچه را میبینی باور نمیکنی. مجبوری آنچه را که احساس میکنی باور کنی و اگر قرار باشد کاری کنی که دیگران به تو اعتماد کنند، باید احساس کنی که تو هم میتوانی به آنها اعتماد کنی، حتی وقتی در تاریکی هستی، حتی وقتی سقوط میکنی.
کاربر ۹۶۹۰۵۷
شیر آب رو باز کن. خودت رو با احساس شستشو بده. احساسات هیچوقت به تو آسیبی نمیزنه، فقط بهت کمک میکنه.
reyhan
«تنها دیگران نیستند که باید اونها رو ببخشم میچ، باید خودمون رو هم مورد بخشش قرار دهیم.»
- «خودمون رو؟»
- «بله، به خاطر همهٔ اون کارهایی که نکردیم و همهٔ کارهایی که باید میکردیم. تأسف خوردن به اونها بیفایده است، به خصوص که کسی حال و روز منو پیدا کنه. همیشه دلم میخواست بیشتر کار میکردم، دلم میخواست کتابهای بیشتری مینوشتم. در گذشته خودم رو به خاطر این سرزنش میکردم. حالا میبینم که این سرزنش کمکی به من نمیکرد. کاری کن که به آرامش برسی. آشتی کن. با خودت آشتی کن، با همهٔ اطرافیانت آشتی کن.»
Parva
«در شروع زندگی که نوزاد هستیم، برای بقای زندگی خود به دیگران نیاز داریم. درسته؟ و در پایان زندگی، وقتی به حال و روز من میرسی، باز هم برای بقای خود، محتاج دیگران میشیم. درسته؟»
و در ادامه حرفش را زیر لب ادامه داد: «حالا یه راز؟ بین این دو مرحله بازهم به دیگران احتیاج داریم؟»
goli
«سرنوشت در برابر بسیاری از افراد سر تسلیم فرود میآورد،
این خود انسان است که خودش را به خطر میاندازد.»
goli
موری با خود عهد دیگری بست که تا آخر عمر به آن وفادار بود: هیچ کاری که باعث بیگاری گرفتن از دیگران میشود را انجام ندهد و هیچوقت به خودش اجازه ندهد که از حاصل دسترنج آنها کسب درآمد کند.
Parva
«خیلیها زندگی بیمعنای دارند. به نظر نیمه خواب میرسند، حتی وقتی کاری را میکنند که به نظرشان مهم است. به این دلیل که آنها دنبال چیزهای اشتباهی هستند. برای اینکه به زندگی خود معنا ببخشید باید دیگران را عاشقانه دوست بدارید، خودتان را وقف دنیای اطرافتان کنید و چیزهایی خلق کنید که به زندگی شما معنا و مفهوم ببخشد.»
sarina
«زندگی مجموعهای از کشمکشهای متضاد است. گاهی وقتها دلت میخواد کاری بکنی، اما مجبوری کار دیگری انجام بدی. از چیزی ناراحتی اما میدونی که نباید باشی، یه وقتهایی فقط به فکر منافع خودت هستی، درحالیکه میدونی نباید باشی. کشمکشهای متضاد مثل کشیدن یک استیک میمونه. همهٔ ما جایی در این میان زندگی میکنیم.»
sarina
عشق یعنی تو در مورد وضعیت دیگران طوری نگران باشی که انگار وضعیت خودته
مهدیه
فرق ما با گیاهان و حیوانات اینه. ما میتوانیم یکدیگر رو دوست داشته باشیم و به هم عشق بورزیم، بیآنکه واقعاً برویم و، بمیریم. عشقی که ایجاد میکنیم پایدار باقی میمونه، خاطراتی که میآفرینیم باقی میمونه، و تو تا همیشه در قلب همهٔ کسانی که به آنها عشق ورزیدهای خواهی ماند
مهدیه
اگه طلاق گرفته بودم، اگه تنها زندگی میکردم یا اگه فرزندی نداشتم، این بیماری بیشتر آزارم میداد. مطمئن نیستم که اونجوری میتونستم تحملش کنم یا نه. بله، البته، دوستان و همکاران به دیدنم میان، اما این فرق میکنه که کسی رو دوست داشته باشی که پیشت بمونه. فرق میکنه که کسی را داشته باشی که همیشه از تو مراقبت کنه. این بخشی از مزیتهای داشتن خانواده است. مسئله تنها عشق نیست. آدمهایی که خانواده دارند، میدونند کسانی رو دارند که از اونا مراقبت کنه. این همون چیزیه که وقتی مادرم مرد ازش محروم شدم. چیزی جای خانواده رو نمیگیره. نه پول، نه شهرت و نه هیچ چیز دیگه.»
مهدیه
موری پرسید: «کسی رو پیدا کردی که حرف دلت رو باهاش بزنی؟ آیا حاضری بدون هیچ توقعی به جامعهات خدمت کنی؟ آیا با خودت در صلح و آرامش هستی؟ آیا میتونی تا اونجا که میتونی همون کسی باشی که باید باشی؟»
fateme mirzaeefard
«مگه دوم شدن اشکالی داره؟»
721
«وقتی در رختخواب هستی مردهای.»
721
موری به این نتیجه رسید که اغلب بیماران آسایشگاه، کسانی هستند که در زندگی مورد بیتوجهی و بیاعتنایی قرار گرفتهاند. آنها همگی، نیاز به محبت و دلسوزی داشتند. بسیاری از این بیماران از خانوادههای ثروتمند بودند، اما ثروتشان نتوانسته بود برایشان خوشبختی و رضایت بیاورد. این درسی بود که موری هرگز آن را فراموش نکرد.
دریا
«آنچه را میتوانی انجام دهی و آنچه را نمیتوانی انجام دهی همه را بپذیر»؛ «بپذیرید که گذشته هرچه بوده گذشته، بدون آنکه آن را انکار کنید»؛ «یاد بگیرید خود و دیگران را ببخشید.»
دریا
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان