بریده‌هایی از کتاب غربت فرزندان خمینی

گفتم: استعفا بده شرایط خیلی سخت است ناراحت شد و گفت: من را از مرگ می‌ترسانی؟ من آگاهانه این راه را انتخاب کرده‌ام و از خداوند می‌خواهم توفیق شهادت را از من سلب نکند شما باید برای ما دعا کنید نه این‌که ما را از جنگیدن با دشمن بازدارید.

در موقع نماز دست از کار می‌کشید نمازش را می‌خواند و همیشه دعا می‌کرد و می‌گفت: خداوندا به این درختان برکت بده تا ثمره ی فراوانی داشته باشند و دعای خیر مردم این منطقه هم‌پشت سر ما باشد و پولی را که ما می‌گیریم حلال باشد. روی کسب رزق و روزی حلال خیلی تأکید داشت می‌گفت: اگر نان حرام به بچه‌ها بدهیم منحرف می‌شوند سربار جامعه می‌گردند حتی وقتی را که در طول کار صرف نماز می‌کرد. در پایان کار آن را جبران می‌کرد تا مبادا مزدی که می‌گیرد حلال نباشد.

مدتی باهم در استان مازندران در منطقه‌ای به نام گرمک در باغی کار می‌کردیم و در آنجا درخت میوه می‌کاشتیم او در کاشت درخت‌ها بسیار دقت می‌کرد به کارش ایمان داشت می‌گفت: این کار ثواب دارد چون وقتی این درخت‌ها به ثمر برسند کسی که از میوه‌ی آن‌ها استفاده بکند و رحمتی بفرستد ما هم در ثواب این کار شریک خواهیم بود بنابراین خیلی صادقانه کار می‌کرد.

روی کسب رزق و روزی حلال خیلی تأکید داشت

جزو معدود کسانی بود که نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شد

از دوازدهم تا شانزدهم خرداد حاج احمد متوسلیان به کمک نیروهای ارتش به فرماندهی رسول عبادت ارتفاعات قوچ سلطان را آزاد کردند در این عملیات هشتادوچهار عراقی اسیر و دویست نفر کشته و زخمی دادند.

بیست و سوم بهمن‌ماه سال ۱۳۵۹ نیروهای حاج احمد متوسلیان ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه را آزاد کردند.

هیجدهم آذرماه سال ۱۳۵۹ حاج احمد متوسلیان روستای دزلی، ارتفاعات قلعه بروسلی بین روستای دزلی و دمیو را آزاد کرد؛ و با شکست سپاه رزگاری به سر انجامید.

می‌گفت: من وسیله‌ای بيش نيستم، اراده‌ی اصلي به خدا تعلق دارد، وقتي قرار باشد، كاري به خاطر خدا انجام شود و مسبب آن کار من باشم، بدون شك، اراده‌ی خداوند به نصرت در انجام کار تعلق خواهد گرفت، کار به سرانجام خواهد رسيد، من هم تكليفم را ادا کرده‌ام.

زمانی که می‌خواستیم عروسی کنیم بااین که امکانات برگزاری یک عروسی پُرزرق‌وبرق را داشتیم اما او اصرار داشت عروسی‌اش باید آن‌قدر ساده، پاک و بی‌آلایش باشد که به‌عنوان الگویی در سادگی موردپذیرش و استقبال دیگر جوانان قرار گیرد. آغاز مراسم با تلاوت قرآن کریم بود نوای دل‌نشین و گوش‌نواز قرآن همه‌جا طنین افکنده بود بعضی از مهمانان از دیدن این منظره دچار بهت و حیرت شده بودند حتی عده‌ای از بستگان معترض بودند؛ اما احمد می‌گفت: شما نوای دل‌نشین‌تری از تلاوت قرآن پیدا کنید تا ما از آن استفاده کنیم چنین امری محال نیست من با اعتقادات و باورهایم زندگی می‌کنم ما زندگی مشترکمان را با کلام وحی آغاز کردیم تا عاقبتی نیکو و پسندیده داشته باشیم این موضوع به باورهای درونی ما دو نفر برمی‌گردد. ما می‌خواهیم باعقیده و برای عقیده‌مان زندگی کنیم دیگران هم سبک و شیوه‌ی دیگری را دوست دارند.