بریدههایی از کتاب سرآمد هری پاتر و فلسفه
۴٫۱
(۳۹)
لاکهارت نسبت به خطاهایش نابیناست. نگاه میکند اما چیزی نمیبیند.
این همان مشکل اساسی در جستجوی خودشناسیست که صرفاً به واسطهٔ بازتاب انتخابهای فردی ایجاد میشود. اگر عینکی کبود به چشم زده باشید ـ یا به قول روانشناسان «چشمبند شناختی» ـ نمیتوانید خود واقعیتان را ببینید.
hedgehog
فاشکنندهترین نوع انتخاب، انتخابهای انگیزشی خواهند بود. انتخابهای انگیزشی، در مقایسه با انتخابهای درونی و عملی، اطلاعات بیشتری را انتقال میدهند. آنها نه فقط در مورد انتخابی که کردهایم (ذهنی) ما را آگاه میکنند، بلکه عامل انگیزهبخش در اتخاذ آن انتخاب را نیز تعیین میسازند، و مشخص میکنند آیا به لحاظ شخصیت، قدرت و استواری عمل به آن انتخاب را داریم یا خیر. هنگامیکه دامبلدور در پایان حفرهٔ اسرار هری را مورد ستایش قرار میدهد و میگوید انتخابهای ما از اعمال ما فاشکنندهتر هستند، احتمالا براساس همین سومین و پیچیدهترین نوع انتخاب صحبت میکرده است. انتخابهایی که دامبلدور از آنها صحبت میکند (برای مثال، تصمیم هری در بهخطرانداختن جانش هنگام ورود به حفرهٔ اسرار و نجات جینی ویزلی) صرفاً در مورد تصمیمات درونی یا فقط کارهای عملی هری نیست. دامبلدور هرچه را در این قضیه هست تمجید میکند: (۱) تصمیم هری، (۲) برای ورود به حفرهٔ اسرار و نجات جینی ویزلی، (۳) و عمل به تصمیمش، که با وجود موانع و آگاهی از خطرات باز هم این کار را انجام داد. در این مورد، به راستی که انتخاب هری واقعاً شخصیتش را فاش کرد.
hedgehog
انتخابهای عملی نیز شاید نتوانند چندان چیز خاصی از درون ما خبر دهند. همانطور که ارسطو میگوید، شخصیت، حالتی از عادت است، نه کارهای فرد. تنها به این دلیل که هرمیون گرنجر گاهگاهی یک سری قوانین را میشکند (برای مثال، به شکلدهی ارتش دامبلدور کمک میکند)، بدین معنا نیست که او یک قانونشکن همیشگیست. همچنین، همانطور که در مثال کانت از آن دو مغازهدار مشخص شد، کردار فیزیکی و قابل مشاهدهٔ یک فرد، اطلاعات اندکی در مورد انگیزههای درونی او به ما میدهد. در کتابهای پاتر، این موضوع بهطور فوقالعادهای در شخصیت سِوِروس اسنیپ نشان داده شده است. از نگاه افراد بیرون، رفتار اسنیپ گاهی بهگونهایست که انگار یکی از پیروان فدایی ولدمورت است. با اینحال در پایان، در مییابیم که وفاداری واقعی اسنیپ به دامبلدور و خاطرهٔ لیلی پاتر بوده است.
hedgehog
حال که مفاهیم گوناگون انتخاب را مشخص کردیم، میتوانیم ادعای دامبلدور را مورد پرسش قرار دهیم و ببینیم آیا این واقعاً انتخابهای ماست که «هویت واقعی ما» را فاش میکنند و نه تواناییهای ما؟(۷)
مشخصاً، انتخابهای درونی به خودی خود نمیتوانند چیز زیادی در مورد خود واقعی ما بگویند. برای مثال، این حقیقت محض که دادلی دورسلی تصمیم گرفته بیخیال شیرینی شود، نمیتواند بینشی خاص در مورد شخصیتش به خودش (یا ما) دهد، و اهمیتی ندارد که تا چه مدت بتواند ارادهاش را نگاه دارد، مگر آنکه دلیل بیخیالشدنش را بدانیم.
hedgehog
حالت سومی از انتخاب وجود دارد که هر دو عناصر درونی و بیرونی را ترکیب میکند. مثال معروفی را که فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت (۱۷۲۴ تا ۱۸۰۴) بیان کرده در نظر بگیرید. مغازهدار الف و مغازهدار ب هر دو تصمیم میگیرند سر مشتریهایشان کلاه نگذارند. مغازهدار الف از ترس زندانرفتن به حرفش عمل میکند. مغازهدار ب چون صادق است و میخواهد کار درست را انجام دهد، به حرفش عمل میکند. آیا مغازهدار الف و ب هردو انتخاب مشابهی کردهاند؟ نه! کانت میگوید: انتخاب مغازهدار ب متفاوت است و به لحاظ اخلاقی عمل با ارزشتری به نسبت مغازهدار الف محسوب میشود. (۶) در این سناریو، سه جنبهٔ متفاوت در انتخاب مغازهدار ب وجود دارد: یک تصمیمگیری درونی (تصمیم به کلاهنذاشتن بر سر مشتری)، یک عمل فیزیکی و قابل مشاهده (معاملهٔ صادقانه با مشتری)، و یک محرک درونی (برخورد صادقانه با مشتری، چون کار صحیح همین است). در این سومین حالت از «انتخاب،» نمیتوانیم بفهمیم فرد واقعاً چه انتخابی انجام داده، مگر آنکه از انگیزهٔ او برای کاری که انجام داده باخبر باشیم. به این سومین و پیچیدهترین حالت انتخاب «انتخاب انگیزشی» میگوییم.
hedgehog
گاهی «انتخاب» به هیچ نوع تصمیم ذهنی/درونی اطلاق نمیشود، و انجام یک عمل فیزیکی قابل مشاهده را دربر میگیرد که به عنوان رفتاری جایگزین در نظر گرفته میشود. (۵) وقتی گفته شود «دامبلدور انتخابهای ضعیفی در جوانیاش انجام داده،» از حالت دوم «انتخاب» استفاده شده است. به این نوع انتخاب «انتخاب عمل» میگوییم.
hedgehog
فیلسوفان دریافتهاند که «انتخاب» در شرایط مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. گاهی انتخاب به شرایطی کاملا «ذهنی/درونی» اطلاق میشود. نوعی تصمیمگیریست که ممکن است در عملی آشکارا فیزیکی تأثیر بگذارد یا شاید هم نگذارد. وقتی گفته میشود، «دراکو مالفوی تصمیم گرفت دامبلدور را به قتل برساند، اما در نهایت نتوانست چنین کاری کند،» واژهٔ «تصمیم گرفت» را در همین حال کاملا درونی به کار برده است. (۴) به این نوع انتخاب «انتخاب درونی» میگوییم.
hedgehog
«انتخاب» مبحثیست که فیلسوفان بسیاری به آن پرداخته و در موردش نوشتهاند. یکی از اولین فیلسوفانی که به این موضوع پرداخته، ارسطو (۳۸۴ تا ۳۲۲ پ.م) بود، که در کتاب اخلاق نیکوماخوس خود به دقت «انتخاب» را از مفاهیم مرتبطی چون آرزو، اشتیاق، عاطفه، و تصمیم داوطلبانه، تمایز داده است. او چنین نتیجه میگیرد که انتخاب یک «خواستهٔ عمدی» برای چیزهاییست که در حوزهٔ قدرت ما هستند. به گفتهٔ ارسطو انتخابها «در مقایسه با اعمال ما، معیار بهتری برای شخصیت ما هستند،» و تفسیر مشابه دامبلدور شاید بازتابی از همین بحث معروف ارسطو باشد.
hedgehog
جستجوی خودشناسی، یکی از موضوعات اساسی در کتابهای هری پاتر است. در ابتدای سنگ جادو، هری تقریباً هیچ اطلاعی از اینکه کیست و از کجا آمده ندارد. هری فکر میکند پسری معمولی، فقیر، و گمنام است که در دنیایی یکنواخت و عادی زندگی میکند. وقتی وقایع فاش میشوند، هری درمییابد که هیچکدام از اینها صحت ندارد، و به درک عمیقتری از خودش، تواناییهایش و جایگاهش در این دنیا میرسد. در زبان فلسفی سنتی، کتابهای پاتر، داستانی در مورد روشنگری فردیست. آنها سفر طولانی و مشکل هری را از «ظاهر» تا «باطن» توصیف میکنند.
hedgehog
به گفتهٔ سقراط، آغاز حکمت با «شناخت خود» شروع میشود. من چه کسی هستم؟ عمیقترین خواستههای من چیست؟ استعدادهای من چیست؟ چگونه میتوانم به بهترین نحو زندگی کنم؟ آیا زندگی من هدفی دارد؟ چه اهدافی را باید دنبال کنم؟ از آغاز فلسفهٔ غرب، چنین سؤالاتی در بطن جستجوی حکمت و روشنبینی وجود داشتهاند.
hedgehog
«آیا این موضوع کمی رفتار دامبلدور رو توجیه نمیکنه، چون همه میدونیم که عاشقشدن میتونه تا اندازهٔ زیادی باعث بشه ما کور بشیم؟ اما او با کسی آشنا شد که به اندازهٔ خودش فوقالعاده بود... شدیداً شیفتهٔ این شخص فوقالعاده بود، و بهطرز وحشتناک و افتضاحی از اون فرد ناامید شده.»(۱۷) در طول مجموعهٔ هری پاتر، شخصیتهای مختلف در دام عشق افرادی میافتند که جفت مناسبشان هستند: جیمز پاتر و لیلی اونز شجاع و فریبنده هستند؛ مالی و آرتور ویزلی وفادار و نجیب هستند؛ تانکس و لوپین دلیر و بدشانس هستند؛ بیل ویزلی و فلور دلاکور با جرأت و جذاب هستند. بزرگترین قدرت دامبلدور، هوش اوست. دلیل اینکه دامبلدور دگرباش است، آیا این نمیتواند باشد که رولینگ تحمل زنی به همان اندازه باهوش را ندارد؟
hedgehog
استنباطی که از این دیدگاه برداشت میشود، این است که هیچ مفهوم یا تفسیر «درستی» از یک متن وجود ندارد. خوانندگان مختلف هرکدام با پیشزمینههای فرهنگی و تاریخی مختلفی به متن نگاه میکنند، و این تفاوت نگاه به طور قطع به تفسیرهای متنوعی منجر میشوند. ممکن است کتابهای هری پاتر برای من یک مفهوم داشته باشد، برای شما مفهومی دیگر، و برای جی.کی. رولینگ نیز مفهومی دیگر؛ بدون آنکه هیچ یک از این تفاسیر بر دیگری برتری داشته باشند. طبق این دیدگاه، تلاش برای آنکه بفهمیم در دنیای هری پاتر چه خبر است، گمراهکردن خواننده خواهد بود: چرا که دیگر یک دنیای جداگانه به نام «دنیای هری پاتر» وجود ندارد، بلکه به تعداد خوانندگان دنیاهای هری پاتر وجود دارد.
hedgehog
برای مثال، آنان به این موضوع اشاره میکنند که زبان یک آفرینش اجتماعیست و نویسندگان نمیتوانند هر معنایی که خودشان میخواهند، به کلمات ببخشند. اگر استادی در کلاس اعلام کند روز پنجشنبه امتحان میگیرد، آنگاه حتا اگر قصد داشته بگوید «سهشنبه» باز نمیتواند صرفاً ادعا کند که منظور کلماتش این بوده که سهشنبه امتحان میگیرد (البته او میتواند ادعا کند که میخواسته بگوید «سهشنبه،» ولی نمیتواند بگوید با گفتن «پنجشنبه،» مفهوم واژه سهشنبه بوده است). همچنین، اگر نویسندهای شخصیتی خلق کرده که شعر میگوید، و نویسنده به دنبال این است که آن شعر را اثری زیبا و شاهکار نشان دهد، ولی در شعر از این کلمات استفاده شده باشد: «گیگیلی بیگیلی مو، کریچر برداشت جورابامو»، آنگاه به نظر نمیرسد که «گیگیلی بیگیلی مو، کریچر برداشت جورابامو» شاهکار باشد. با این استدلال، این وظیفهٔ رولینگ نیست که بگوید دامبلدور دگرباش است: او باید به نوشتههایش اجازه دهد خودشان مفهومشان را برسانند، و هریک از خوانندگان این متنها نیز شنوندگانی ماهر هستند.
hedgehog
وقتی به اِما واتسن بازیگر نقش هرمیون گرنجر گفته شد که دامبلدور دگرباش است، در پاسخ گفت: «واقعاً تا حالا چنین چیزی به نظرم نیامده بود، اما حالا (که) جی.کی. رولینگ گفته او دگرباش است، یک جورایی منطقی بهنظر میرسد.»(۱۰)
به هرحال، چه اهمیتی دارد رولینگ چه میگوید؟ همانطور که خوانندگان گله کرده بودند «اگر این مجموعه واقعاً به پایان رسیده، پس نویسنده دیگر هیچ اختیاری در ایجاد افکار، احساسات، و وقایع جدید در مورد شخصیتها ندارد... با تأکید بر حق مالکیت... پس از این واقعیت، بدین معناست که او بر تجربهٔ ادبی خوانندگانش کنترل کامل دارد، درحالی که چنین حقی ندارد. (۱۱) و در واقع، این رویکردی که نسبت به شکلهای مختلف حوزهٔ اختیارات نویسندگی وجود دارد، توسط منتقدان پیشگام که در مورد نیت نویسندگی مطالعه میکنند، شکل گرفته و از جملهٔ این منتقدان ویلیام کی. ویمسات، مونرو سی. بیردزلی، هانسگئورگ گادامر، رولند بارت، میشل فوکو، و ژاک دریدا هستند.
hedgehog
افلاطون، چه در زمان خودش و هرجای دیگر، معتقد بود زنان کاملا قادرند از پس وظایف بالاترین منسب سیاسی برآیند.
hedgehog
این داستان با این پرسش که اگر نامرئی بودیم چه میکردیم، پاکدامنی، یا توانایی گمراهنشدن ما را مورد سنجش قرار میدهد.
hedgehog
سقراط معلم افلاطون، به دانشآموزانش یاد میداد که خود را بشناسند؛ دامبلدور آنقدر از خودش اگاه بود که میدانست جنبهٔ قدرت را ندارد. این درک ساده، مهمترین تمایز را ایجاد میکند. این شناخت باعث شد پیشنهاد منصب وزارت سحروجادو را نپذیرد، سمتی که میتوانست قدرتی را که واقعاً در طلبش است به او بدهد. از اینرو، اگرچه مناسب حکمرانی نبود، ولی مشخص شد که دامبلدور هیچگاه به سطوح پست و تاریک گریندلوالد و ولدمورت نرسید ـ اگرچه تواناییاش را داشت. دامبلدور تنها با شناخت خویش، مقاومت در برابر قدرتی که آرزویش را داشت، و با انتقال آموختههایش به دانشآموزانش، عدالت را در جامعهٔ جادوگری گسترش داد. اگر دامبلدور تسلیم وسوسهاش میشد، آنگاه شاید ولدمورت رقیبی پیدا میکرد که پلیدترین شخصیت داستان هری پاتر میشد. خودآگاهیِ سقراطی دامبلدور و آموزش افلاطونی او، بیانگر ویژگیهاییست که شخصیتهای بافضیلت مجموعهٔ پاتر دربر دارند. آنان از خودآگاهی برخوردارند و با عدالت، شجاعت، و خرد هدایت میشوند. شاید بهترین مثال از این ویژگیها، خود هری باشد.
hedgehog
ما باید به دنبال حاکمانی باشیم که نسبت به قدرت سیاسی بیمیل هستند: «بهترین و متحدترین کشورها، کشوریست که کسانی که در آن به زمامداری برگزیده میشوند، این وظیفه را از روی اکراه بپذیرند.»
hedgehog
مسلماً آنانی که از خودشیفتگی بالایی برخوردار هستند، مناسب حکومت نیستند. (۶) این افراد اغلب به لحاظ ذهنی جزو بااستعدادترین دانشآموزان هستند، اما در برابر علایق خود و افرادی که چاپلوسی ایشان را میکنند، توان مقاومت ندارند. قدرت در نگاه افرادی همچون ولدمورت به معنای رسیدن به امیال فردیست، از اینرو نسبت به قدرت حریص میشوند. آنان قدرت را میجویند و برای محافظت از آن هرکاری میکنند. اما نتیجهٔ این شهوت قدرت کاملا مشخص است و به گفتهٔ افلاطون دردستداشتن قدرت برای چنین افرادی زیانبار است: «زیرا اینان بر سر زمامداری با یکدیگر به دشمنی و نزاع برخواهند خواست و این جنگ خانگی هم خود آنان را تباه خواهد ساخت، و هم جامعه و کشور را.»
hedgehog
آنچه افلاطون به دنبالش است، بسیار بزرگتر از اندازهٔ جمجمه است. حکمرانان باید مغزشان را با فضیلت ترکیب کنند. سؤالی که در کتاب افلاطون و پاتر به وجود میآید این است که چگونه میان افراد با استعدادی که از قدرتشان در راستای خوبی استفاده میکنند و آنانی که از قدرتشان در راستای اهداف خودخواهانه استفاده میکنند، تمایز بگذاریم.
hedgehog
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان