بریدههایی از کتاب سرآمد هری پاتر و فلسفه
۴٫۱
(۳۹)
برترین ویژگی حکمرانی در نظر افلاطون، هوش است. او به وضوح بارها تکرار میکند که حاکمان باید برخوردار از گیرایی بالا و سریعی و حافظهٔ بسیار خوبی باشند. اغلب گفته میشود افلاطون اولین فیلسوفی بود که صراحتاً ترکیب قدرت سیاسی با توانایی ذهن را پیشنهاد کرد. در واقع، به همین دلیل است که او باور دارد حاکمان واقعی، حاکمانی فیلسوف هستند؛ آنانی که قدرت ذهنشان از همه بیشتر است.
hedgehog
بهترین و متحدترین کشورها کشوریست که کسانی که در آن به زمامداری برگزیده میشوند، این وظیفه را از روی اکراه بپذیرند.
افلاطون
hedgehog
لیبرالها معمولا از مفهومی که برای «نگهبان شب» ارائه کردهاند، دفاع میکنند و برای آن به «حق طبیعی» آزادی فردی متوسل میشوند، و اغلب آن را به عنوان «حقی اخلاقی برای تملک کامل بر خود» تفسیر کردهاند. اگر شما حق مالکیت بر یک شئ داشته باشید، مثلا لپتاپ، بدین معناست که میتوانید تصمیم بگیرید چه کسی از آن استفاده کند؛ و اگر هرکسی آن را دزدید یا خراب کرد از او طلب غرامت میکنید؛ شما این حق را دارید تا لپتاپ را به هرکسی که میخواهید بدهید یا بفروشید. به باور لیبرالها، افراد نیز چنین حق مالکیت مشابهی را نسبت به خود دارند. یک فرد در تصمیمگیری برای داراییاش، از اختیار کامل برخوردار است، که این دارایی جسم او را نیز شامل میشود. این حق اوست که تصمیم بگیرد داروهای پزشکی را قبول کند، از مواد مخدر استفاده کند، با دیگران روابط جنسی داشته باشد، به عضویت ارتش درآید، و غیره. اگر حکومتی نتواند به این حقوق احترام بگذارد، در نتیجه نمیتواند در شأن مورد لیاقت آن شهروند با او رفتار کند.
hedgehog
کتابهای پاتر سؤلات خوبی مطرح میکنند، که یک حکومت خوب و یک رهبری سیاسی خوب چگونه خواهد بود. شکی نیست که وزارتخانه در خیلی چیزها شکست خورد، ولی در این بین هیچ احترامی برای آزادی و برابری قائل نبود، و سؤال جالبیست که بپرسیم «بهترین راه برای بهبود وضعیت وزارت سحروجادو چیست؟» اما برای پاسخ به این سؤال، لیبرالها باید بیشتر تلاش کنند و برای به جدلگذاشتن فلسفهٔ لیبرال، صرفاً به یکسری مثالهای ضعیف از وزارتخانه یا یکسری مثالهای خوب از دامبلدور متواضع اکتفا نکنند.
hedgehog
براساس تفکر لیبرال، فردی که در یک جایگاه قدرت سیاسی قرار دارد بهلحاظ اخلاقی موظف است برای محافظت از افرادی که تحت کنترلش هستند و جلوگیری از تجاوز به حقوقشان، مداخله کند. این یک هدف اصلی در دولت سیاسیست. یک مأمور دولتی لیبرال و معقول در چنین شرایطی مداخله میکند و مانع رفتار تهدیدآمیز معلمان نسبت به دانشآموزان یا رفتار ظالمانه و نامنصفانه نسبت به آنان میشود. همچنین، یک رهبر لیبرال خوب معلمانش را موظف میکند تا از تعهدات قراردادشان پیروی کنند و به دانشآموزان آموزش دهند. شکست دامبلدور در رسیدگی به این رفتارهای ناشایست و شیوهٔ آموزشی اشتباه معلمان، بر تفکر لیبرال استاندارد تأثیری ندارد.
hedgehog
دامبلدور نسبت به زندگی انسانی، دیدگاه «مردانهٔ» فلسفهٔ لیبرالی دارد؛ دامبلدور اعتماد بهنفس را میستاید و به زندگی همچون یک زمین امتحان نگاه میکند که به مردم فرصت یادگیری مهارتهای زندگی میدهد و قدرت تصمیمگیری فردی را که لازمهٔ دوام در دنیایی سخت است، پرورش میدهد. همانطور که دامبلدور به سِوِروس اسنیپ میگوید، «ضروری بود که... اجازه بدیم (هری) قدرتش رو محک بزنه.»
hedgehog
دامبلدور معتقد است یک رهبر درمقابل استفاده از قدرت اجباری محدودیتهایی جدی دارد، و او مایل است در چارچوب این محدودیتهای اخلاقی که خودش ایجاد کرده باقی بماند.
hedgehog
دامبلدور «مایل است به افراد تحت کنترلش اجازه دهد آزاد باشند و زندگی کنند.
hedgehog
اصل و نسب آدمها هیچ اهمیتی نداره، مهم اینه که چی از آب درمیان!
hedgehog
دامبلدور به دنبال آزادی آنی جنهای خانگی نیست چرا که آنها، آموزش دیدهاند (یا به قول هرمیون «شستشوی مغزی» شدهاند) تا به سرشت خدمتگزاری خود افتخار کنند، و ایدهٔ آزادی به شدت برای آنها توهینآمیز است. دامبلدور این موضوع را درک میکند و برای همین به جنهای خانگی این حق را میدهد که برای کاری که انجام میدهند دستمزد و مرخصی بگیرند، اما آنها را به قبول حقوق و مرخصی مجبور نمیکند. سیاست دامبلدور به جنهای خانگی اجازه میدهد تا با فکر آزادی بزرگتر زندگی کنند، و زمانی که آمادگی پیدا کردند و آزادی را ترجیح دادند، میتوانند برای خودشان تصمیمگیری کنند. این اصل «تدریجیگرایی» خود راهی برای احترام به آزادی فردی جنهای خانگیست (اگرچه باعث میشود اکنون، آزادی کمتر را انتخاب کنند).
hedgehog
دامبلدور به ارزش آزادی فردی اهمیت بسیاری میدهد و شدیداً خود را وقف آن میکند، و این نگاه را با سنت لیبرال بهاشتراک میگذارد. بدون شک او همین کار را میکند. این یکی از بارزترین و ستودنیترین ویژگیهای اوست. برای مثال، رفتار دامبلدور با جنهای خانگی که در هاگوارتز مشغول به کار هستند، نشاندهندهٔ همین ازخودگذشتگیست. به نظر دامبلدور این رسم خدمتگذاری جنهای خانگی باید خاتمه یابد. همانطور که پرینزی بهدرستی به این موضوع اشاره میکند، دامبلدور بنا به دلایل استراتژیک حامی رویکردی تدریجی در تغییر این سیستم است.
hedgehog
دامبلدور تأیید میکند که «قدرت، ضعف و وسوسهٔ من بود» و میگوید چندین بار پیشنهاد پست وزیر سحروجادو را رد کرده چون «فهمیدم که جنبهٔ قدرت رو ندارم.»
hedgehog
دامبلدور تأیید میکند که «قدرت، ضعف و وسوسهٔ من بود» و میگوید چندین بار پیشنهاد پست وزیر سحروجادو را رد کرده چون «فهمیدم که جنبهٔ قدرت رو ندارم.»
hedgehog
دامبلدور تأیید میکند که «قدرت، ضعف و وسوسهٔ من بود» و میگوید چندین بار پیشنهاد پست وزیر سحروجادو را رد کرده چون «فهمیدم که جنبهٔ قدرت رو ندارم.»
hedgehog
آنچه لیبرالیسم سیاسی یاد میدهد این است که آزادی فردی هر یک از شهروندان اولین نکتهٔ ارزشمندیست که دولت باید از آن محافظت کند و به آن احترام بگذارد. طبق تفکر لیبرال، آزادی فردی از چنان ارزش والایی برخوردار است که نتیجتاً، کارکرد تنها حکومت موجه به لحاظ اخلاقی، بسیار محدود خواهد بود. تنها وظیفهٔ قانونی این حکومت محافظت از شهروندان دربرابر زورگویی، کلاهبرداری، و دزدیست.
hedgehog
دیدگاه جهانمیهنی برای همهٔ انسانها ارزشی یکسان قائل است؛ در اینجا، دیدگاه جهانمیهنی به عنوان دیدگاهی ارائه میشود که در شکوفایی انسانها نقشی ضروری دارد. در اینجا در عوض آنکه به بحث ارزش اخلاقی یکسان میان انسانها بپردازد، بیشتر به اهمیت ترکیب و گذر میان فرهنگها میپردازد. اما کتابهای هری پاتر در هر دو مدل دیدگاه جهانمیهنی مباحثی جدی ارائه میکند. در رد نگاه نژادپرستانهٔ لرد ولدمورت، کتابها از برابری و ارزش یکسان تمامی انسانها حمایت میکنند. اما وقتی به این فکر میکنیم که هری چگونه توانست ولدمورت را شکست دهد، متوجه میشویم که مقدار زیادی از موفقیتش بهخاطر تواناییاش در گذر از فرهنگهای مختلف بوده، و میبینیم که به همکاری با افرادی که از گروههای قومیتی مختلف بودهاند تمایل داشته است. هری همانطور که به دنیای جادو وارد میشود، به همان راحتی نیز میتواند به دنیای مشنگها وارد شود؛ بهترین دوستانش رون ویزلی اصیلزاده، هرمیون مشنگزاده، و روبیوس هاگرید نیمهانسان و نیمهغول هستند. او با مارها صحبت میکند، با سنتورها و جنها همکاری میکند، و حتا با یک جن خانگی، یک هیپوگریف، و یک ققنوس نیز دوستی برقرار میکند.
hedgehog
ما تنها به میزانی میتوانیم این رفتار ترجیحی را داشته باشیم که در راستای منفعت همهٔ انسانها باشد، و نباید بهگونهای باشد که برای کامیابی خودمان دیگران را در رنجوعذاب قرار دهد. اگر آمریکاییها توجه و اهمیتی خاص نسبت به دیگر آمریکاییها داشته باشند، و چینیها نیز همان توجه و اهمیت مشابه را نسبت به دیگر چینیها داشته باشند، و بهطور مشابه شهروندان هرکشوری همین توجه و اهمیت را نسبت به شهروندان کشور خود داشته باشند، در آن صورت، همهٔ انسانها (حداقل در حالت نظری) مورد توجه قرار میگیرند و کامیاب میشوند. هنگامیکه میهنپرستی در راستای منفعت شهروندان تمامی کشورهای دنیا خدمت کند، میتوان همچون یک فضیلت به آن نگریست؛ و هنگامیکه بیعدالتی و نابرابری را ترویج و رشد دهد، به گناه تبدیل میشود. همانطور که کشمکشهای رون با هدف مسابقات سه جادوگر نشان داد، درک این موضوع نیز در زمان وقوع مشکل خواهد بود
hedgehog
بهنظر میرسد تنها راهی که ما و هموطنان ما میتوانند به این «زندگی خوب» دست یابند این است که یا بیشتر از سهم خود از منابع جهانی استفاده کنیم و در نتیجه دیگران را از آنان محروم کنیم، یا از مردم دیگر کشورها بهرهکشی کنیم؛ بهطوری که آنان باید با دستمزد پایین کار کنند تا بتوانیم کالاهایی را که میسازند خریداری کنیم، و آنان باید بدون ماشین و خانه بمانند، تا قیمت نفت و دیگر منابع ضروری برای ما پایین بماند. در هرصورت، ممکن است چنین بهنظر برسد که رفاه ما به پایینتربودن سطح زندگی دیگران نسبت به ما، بستگی دارد (یک بار دیگر جنهای خانگی هاگوارتز را تصور کنید: رفاه دانشآموزان تا چه میزان به شرایط کاری وحشتناک جنهای خدمتگذار بستگی دارد؟). اگر این شیوهٔ نگرش صحیح باشد، و اگر با ایدهٔ برابری انسانها موافق باشیم، پس انگار باید بهطور قابلتوجهی سبک زندگی خود را محدود کنیم و از استانداردهای بالایی که برای زندگی مشخص کردهایم بکاهیم، تا دیگران بتوانند از فقر ویرانگری که وجود دارد خود را بیرون بکشند. پس، در اینصورت، اگر «عشق ورزیدن به کشورت» به معنای تأیید استانداردهای بالای زندگی مطابق با رضایت هموطنانت باشد، آنگاه باید گامی فراتر بگذاریم و دیگر کشورها را استثمار کنیم، و آن وقت این که فکر کنی رفاه هموطنان آمریکاییات مهمتر از رفاه مردم دیگر است، برابریست، نه؟ انگار بگوییم که مردم کشورت از مردم کشورهای دیگر برترند.
hedgehog
میهنپرستی و تعارض جهانی
بیایید پیش از آنکه برای موجه نشاندادن میهنپرستی راهی پیدا کنیم، مسئلهٔ محتمل دیگری را نیز در نظر بگیریم. بسیاری از مردم تصور میکنند لازمهٔ میهنپرستبودن این است که «کشورت را دوست داشته باشی.» تا زمانی که تنها همین باشد همه چیز خوب است، اما کسی که کشورش را دوست دارد چه کار میکند؟ یک پاسخ محتمل را بررسی میکنیم. اینکه کشورت را دوست داشته باشی، آیا بدین معنا نیست که یک زندگی عالی و تمام متعلقات یک زندگی خوب را برای هموطنانت بخواهی؟ در هرصورت، زندگیکردن به سبک یک زندگی متوسط آمریکایی معمولی (با خانهای بزرگ در حومهٔ شهر، ماشین، مسافرت، تلویزیونهای بزرگ، غذاهای پرکالری و غیره) هزینهٔ بسیاری دربر دارد و حجم قابل توجهی از منابع کمیاب جهانی را مصرف میکند.
hedgehog
وقتی همهٔ انسانها بهطور برابر تحت تأثیر تهدیدی خارجی قرار میگیرند، دیگر تقسیمبندی گروه (یا ملیت) اهمیت چندانی ندارد، و اتحاد برای مقابله با آن تهدید پاسخ مناسبی میتواند باشد.
hedgehog
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۴۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان