بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری که اسمش را دوست نداشت | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب دختری که اسمش را دوست نداشت اثر الیف شافاک

بریده‌هایی از کتاب دختری که اسمش را دوست نداشت

۴٫۴
(۶۸)
چرا با کسی که کتاب مدرسه‌اش را می‌خواند، کاری ندارند اما کسی را که کتاب غیردرسی می‌خواند، این‌قدر اذیت می‌کنند؟ شمعدانی‌گل نمی‌توانست معنی این رفتارها را بفهمد. چقدر عجیبند آدم‌بزرگ‌ها!
M ، A
در یک شهر بزرگ، توی کوچه‌ای دلباز، در طبقهٔ سوم آپارتمانی آبی رنگ، دختربچه‌ای زندگی می‌کرد. قدش نه بلند بود و نه کوتاه. صورتش گرد و چشم‌هایش عسلی بود. موهایش تابستان‌ها زرد رنگ می‌شد و پاییزها به قهوه‌ای مایل به سرخی درمی‌آمد. بگویی نگویی لاغر بود اما نه آن‌قدر که استخوان‌هایش بیرون زده باشد. عاشق کتاب خواندن، موزیک گوش کردن، فیلم دیدن، نقاشی، توپ‌بازی، طناب‌بازی و پختن کیک شکلاتی بود. از میان بازی‌هایی که تنهایی انجام می‌داد، پیدا کردن شکل‌های خاص در ابرها را بیش‌تر دوست داشت.
🧚‍♂️💚𝙃𝙖𝙨𝙩𝙞💚🧚‍♂️
گاهی حس می‌کرد که در تمام دنیا تک و تنهاست و هیچ‌کسی را ندارد. یک بار در کتابی خوانده بود، همهٔ آدم‌هایی که روی زمین زندگی می‌کنند، در فضاهای دوردست یکی شبیه به خودشان را دارند؛ آدم این‌جا هر کاری بکند، همزادش هم در یک سیارهٔ دیگر همان کار را انجام می‌دهد. مثلاً اگر تو این‌جا گریه کنی، همزادت هم آن‌جا گریه می‌کند. اگر تو این‌جا بخندی، همزادت هم آن‌جا می‌خندد.
کاربر
«تسلیم نشین، دارین اشتباه می‌کنین. ادامه بدین. اگه با شکست اول منصرف بشین، هیچ‌وقت نمی‌تونین پیشرفت کنین. آدم نباید به این زودی‌ها امیدش رو از دست بده. باید بیش‌تر تلاش کرد.»
Book worm
گاهی فهماندن یک مسئلهٔ کوچک به بزرگ‌ترها کار بسیار سختی است.
.
درخت مقدس عزیز دارم پیش مادربزرگ و پدربزرگم می‌روم. قرار است یک هفته پیش آن‌ها بمانم. خیلی خوشحالم. دیدن آن‌ها خیلی خوب است. اما نگران پدرم هستم. خبر عمل جراحی او را از من پنهان می‌کنند. من هم وانمود می‌کنم که چیزی نمی‌دانم. فقط یواشکی دعا می‌کنم. همین که چیز تازه‌ای یاد گرفتم، به تو خبر می‌دهم. البته تو هم همراه من می‌آیی. کسی چه می‌داند؟ شاید دوتایی وارد ماجرایی غیرمنتظره شویم. مثل ماجراهای توی کتاب‌ها... شمعدانی‌گل (دختری که اسمش را دوست ندارد!)
Black
زمین هفت قاره دارد: آفریقا، آنتارتیکا، آسیا، اروپا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و استرالیا/اقیانوسیه. در حالی‌که روی این کره نه هفت، بلکه هشت تا قاره دیده می‌شد: وسط اقیانوس اطلس یک قارهٔ جدید مثل جزیره‌ای بزرگ ایجاد شده بود. شکلش هم خیلی عجیب بود. اگر با دقت نگاهش می‌کردی، شبیه یک کتاب به نظر می‌رسید.
Black
بزرگ‌ترها کتاب خواندن را کار خوبی می‌دانند، اما مدام مزاحم بچه‌هایی که کتاب می‌خوانند، می‌شوند. آن‌ها با بچه‌ای که درس و کتابِ مدرسه‌اش را می‌خواند، کاری ندارند. اما اگر یک کتاب غیردرسی دلخواهت را بخوانی، یک بند از تو می‌خواهند فلان کار را انجام دهی: «شمعدانی‌گل، پاشو برای من آب بیار.»، «شمعدانی‌گل، برو میز رو مرتب کن.»، «شمعدانی‌گل، به اون گل‌هایی که تو بالکنند، آب بده.»... چرا با کسی که کتاب مدرسه‌اش را می‌خواند، کاری ندارند
Black
بعد به طرف قفسه‌های کتابش رفت: ماهی سیاه کوچولو، آلیس در سرزمین عجایب، شاهزادهٔ خوشبخت، دور دنیا در هشتاد روز و بچه‌های راه‌آهن محبوب‌ترین کتاب‌هایش بودند. آن‌ها را برداشت. از سری کتاب‌های خاطرات یک خنگول، اسکوبی دو و فروشگاه جادویی یک جلد را انتخاب کرد (قبلاً همه‌شان را خوانده بود). سرگذشت هاکلبری‌فین، جادوگر شهر اُز، زنان کوچک، ابرهای بنفش آسمان، بچه‌های موزیک‌فروش، ماجراهای ملانصرالدین و اولیور توئیست اثر چارلز دیکنز... در یکی از قفسه‌ها تعدادی رمان کمیک بود. مادرش خوشش نمی‌آمد که او از این رمان‌ها بخواند. می‌گفت: «این‌جور رمان‌ها رو پسرهای شرّ و شیطون می‌خونن.»
Black
«به این دلیل که هم دوره، هم سمت مشرقه.»
Black

حجم

۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۸۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
۴۲,۷۰۰
۳۰%
تومان