فکر کرد بعضی آدمها وقتی هستند، نیستند و وقتی نیستند با تمام وجود هستند. وقتی هستند آنقدر حضور فراگیر و مسحورکنندهای دارند که تو نمیتوانی آنچنان که باید، بودنشان را بفهمی اما وقتی نیستند اول جلوِ چشمانت ظاهر میشوند و کمکم تمام جانت را فرا میگیرند. بعد دلت تنگ میشود که چرا آن موقع حضورش را نفهمیدهای.
Mina
آدمها تا وقتی خیلی نزدیکشان نشدهای، همانی هستند که تو از آنها در ذهنت ساختهای، اما وقتی کمی نزدیک میشوی بیشتر خودشان میشوند و کمتر شبیه ذهنیت تواَند. شاید برای همین است که بعد از هر نزدیک شدنی، دوری لازم است؛ فرصتی برای بازسازی تصویری که از محبوب ساختهای، تصویری که هر چه تلاش کنی با اصلش برابر نمیشود. برای همین شاید نزدیک شدن همیشه کراهت به دنبال دارد.
Mina
آدم غمگین خطرناکتر از آدم خشمگین است.
Mina
آن روز لیان فهمید گاهی میشود برای عاشقی برنامهریزی کرد، از قبل دربارهٔ چندوچونش فکر کرد، اما از یک جایی به بعد دیگر تو آن توِ قبلی نیستی و این عشق است که برایت احوال ردیف میکند و روزگار میچیند.
Mina
وقتی خودت برای خودت عادی میشوی، همهچیز هم خودبهخود برایت عادی میشود.
Mina
دلم میخواهد همین الان همهچیز تمام شود. وقتی یک چیزی درست سر وقتش تمام شود، دیگر ترسی از ناتمامی نخواهی داشت.
دردونه