بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دنیای ناتمام | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب دنیای ناتمام اثر حامد خیرخواه

بریده‌هایی از کتاب دنیای ناتمام

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۱۱ رأی
۴٫۴
(۲۱۱)
دست در جیبم کردم و به‌آرامی به اعلامیه دست زدم. انگار اعلامیه هم‌دست مرا گرفته بود. وای چه لذتی داشت قدم زدن با او. اگر اعلامیه زبان داشت احتمالاً الآن از من می‌پرسید اسمم چیست؟ بعد من می‌گفتم اسمم اِبی است و او می‌خندید و می‌گفت پس یه دهن برامون بخون آقای ابی
آســاره
ولی... دلم یکهو ریخت. همه فجایع عالم با یک ولی شروع شده بود. ولی؛ یک فاصله بود میان همه خوبی‌ها و یک بدی. ولی نشانه بود از استثنا برابر اصل، کاش دایره لغات ولی نداشت
masomeh
اما چه کسی بهتر از من می‌توانست حالات چهره یک عاشق را تشخیص دهد. عاشق وقتی می‌خندد جلو دهانش را نمی‌گیرد، عاشق زیر ابروهایش را بعد از سال‌ها بی‌تفاوتی برمی‌دارد، عاشق در میان آن‌همه محدودیت، چند نخ از موهایش را از زیر روسری قرمز بدرنگ بیرون می‌آورد و برای یارش عشوه‌گری می‌کند. عاشق وقتی اصغر را می‌بیند، سرش را پایین می‌اندازد اما آب شدن قند در دلش را با لبخندی کوتاه بروز می‌دهد.
آروین
به همین خاطر حیاط پر بود از برگ درختان و آشغال‌هایی که به نظر می‌رسید گهگاه که جوانان انقلابی روستا، شور حسینی‌شان می‌گرفته، برای تجدیدقوا و تحقیر باباخان به داخل خانه او می‌انداختند.
هدیهٔ دریا
صدای الله‌اکبر گفتن‌ها کم‌کم نامفهوم می‌شد و این تأیید می‌کرد که انقلاب مردم از من دور شده اما انقلاب من هنوز در سرم بود و دلم از بس تنگ شده بود
آســاره
تا وقتی با کفش کسی راه نرفتی در مورد راه رفتنش قضاوت نکن
مارتینوس بایرینک
فکر می‌کردم به شنیدن خبرهای بد عادت کرده‌ام اما تازه فهمیدم هر خبر بدی، رنگ و بوی خودش را دارد و هر کدامشان به‌اندازه یک نیشتر زهرآلود بر قلب انسان اثر کرده و قلب را می‌شکافد و تنگ می‌کند.
مامانِ ملینا👧
آن روزی که کنار نهر آب روستا، وقتی پایم سر خورد و به قسمت عمیق افتادم، مادرم تشت لباس‌های شسته ولی آب‌نکشیده را رها کرد و با تمام وجودش به داخل آب پرید و هر طور بود مرا بیرون کشید و آن‌قدر محکم مرا در بغل گرفت که وسط گریه و زاری، مانده بودم این قلب من است که به آن تندی می‌زند یا قلب او.
Mohammad sadra sabori
دنیا نمی‌دانست من خیلی چیزها را پیش او جا گذاشته‌ام که اورکت در مقابل آن‌ها حتی ارزش گفتن هم نداشت. من دلم، روحم، جانم، آرزوهایم را پیش دنیا جا گذاشته بودم.
N
من چقدر آغوش، چقدر بوسه، چقدر عشق از خدا طلبکار بودم و در دلم از خدا قول گرفتم تمام طلب‌هایم را یکجا با دنیا برایم تسویه کند.
N

حجم

۲۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۷ صفحه

حجم

۲۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۷ صفحه

قیمت:
رایگان