بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی هرگز از راه می رسد | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب وقتی هرگز از راه می رسد

بریده‌هایی از کتاب وقتی هرگز از راه می رسد

انتشارات:انتشارات علمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱ رأی
۳٫۹
(۲۱)
اولش سخته، ولی آسون‌تر میشه. روز به روز شرایط بهتر میشه. تا زمانی که رفیق داشته باشی، میتونی از پس هر چیزی بر بیای.
zohreh
این عادت وید بود، آن چه که در ذهنش بود را به زبان می‌آورد.
zohreh
با گذشت زمان، مرز میان خبر و مبالغه در بیان احساسات نامشخص شد، و کلمات از جایی می‌آمدند که علایق انسانی در آن مرده بود. آن‌ها خواستار ترس و وحشت، خون و خونریزی و مقاله‌ای مخوف از فاجعه‌های انسانی بودند، چرا که ترس بیشتر از امیدواری می‌فروشد و همیشه این گونه خواهد بود.
zohreh
«بیشتر شبیه خراب کردن پل‌های پشت سره.» «تو فقط زمانی به پل نیاز داری که بخوای این باشه به عقب برگردی، من ندارم.»
zohreh
ناراحتی در خود احساس کرد، به‌همراه گلویی پر از بغض که می‌کوشید آن‌ها را فرو ببرد. این احساس به خاطر ناعادلانه بودن این اتفاقات نیست؛ اگر واقعاً دو ماه است که اجاره عقب افتاده، صاحب‌خانه حق دارد که آن‌ها بیرون بیاندازد. اما آیا واقعاً لازم است که وسایل آن‌ها را جلوی چشم همه در باران به بیرون پرت کنند؟
zohreh
اینکه در نهایت به انجام کاری روی آورد که به‌جای اینکه تنها حساب بانکی‌اش را پر کند روح او را هم پر می‌کرد.
zohreh
زمانی فکر خوبی به نظر می‌آمد ـــ دور شدن. خیلی خب، فرار کردن اگر می‌خواست صادقانه بگوید.
zohreh
شاید هم وید فقط از همنشینی با خودش خسته شده بود.
zohreh
مثل اینکه ضرب‌المثل‌های قدیمی درست بودند- همسر حقیقتاً آخرین نفری بود که خبردار می‌شد.
zohreh
بعضی وقت‌ها بهترین کار برای همه تنها گذشتنه، به خاطر آوردن لحظات خوب به‌جای کلنجا ررفتن با اتفاقات ناخوشایند.
zohreh
اوایل به خودش اجازه نداد که عصبانی باشد، چند روز اول را در نوعی ابهام سپری کرد. به‌گونه‌ای کار درستی به نظر نمی‌رسید، که از دست کسی که تازه مرده است خشمگین باشد. اما بعد کریستین ناگهان تحت تاثیر آمیخته‌ای از خشم و کنجکاوی قرار گرفت
zohreh
کریستین از روزی که پیش‌رو داشت می‌ترسید، فکر رو به رو شدن با دوستان استفن او را به دلهره می‌انداخت، بازی کردن نقش یک بیوهٔ غصه‌دار وقتی حقیقت این بود که کریستین درخفا بسیار خشمگین است.
zohreh
اگر آن‌ها چیزهایی که او می‌دانست را می‌دانستند، چیزهایی که او دیده‌بود را می‌دیدند، متوجه می‌شدند که چیزهای بدتر از بی‌فرزندی هم وجود دارد- مانند داشتن فرزند وقتی که فرد آمادگی لازم برای مراقب از او را ندارد و برای همیشه به او صدمه می‌زند.
zohreh
بچه‌ها متخصص اینن که همه چیز رو عوض کنن. اون‌ها زندگی‌ایت رو زیر و رو می‌کنن ـ قلبت رو هم همینطور.
zohreh
مردها از زمان من خیلی تغییر نکردند. زن‌ها هم همین‌طور. ما هنوز هم در تلاشیم تا تقصیر همه چیز رو به گردن بگیریم.
zohreh
شاید اون چیزی باشه که تو باید روش تمرکز کنی. نه گذشته. و نه اشتباهات دیگران. بلکه آینده.
zohreh
اون سر می‌رسید، چیزی که می‌خواست رو می‌گرفت، و بعد تقصیر رو می‌انداخت گردن کس دیگه. و الان دارم می‌بینم که توام درست تو همین وضعیت افتادی، داری تقصیر رو به گردن میگیری چون اون یه آدم خائن بود. تو استحقاق بهتر از این رو داری.
zohreh
این حقیقت برای پذرفته‌شدن واقعاً زیاد بود.
zohreh
«وقتی پای پول میاد وسط مردم عجیب و غریب رفتار میکنن. همه مایل نیستن که صدقه بگیرن.»
zohreh
بهانه آوردن و دزدکی فرار کردن تنها بی‌ادبی نبود؛ درواقع خیلی هم ضایع بود.
zohreh

حجم

۳۷۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

حجم

۳۷۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

قیمت:
۸,۵۰۰
تومان