بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انسان و ایمان | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب انسان و ایمان

بریده‌هایی از کتاب انسان و ایمان

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۲۷ رأی
۴٫۸
(۲۷)
تجربه نشان می‌دهد که حقیقتی که از راه عقل محض به دست آید نمی‌تواند آن حرارت اعتقاد زنده‌ای را داشته باشد که تنها با الهام شخصی حاصل می‌شود. به همین دلیل است که عقل محض چندان تأثیری در نوع بشر نکرده، در صورتی که دین، پیوسته مایه ارتقای افراد و تغییر شکل جوامع بشری بوده. مثالیگری اروپا هرگز به صورت عامل زنده‌ای در حیات آن نیامده و نتیجه آن «من» سرگردانی است که در میان دموکراسیهای ناسازگار با یکدیگر به جستجوی خود می‌پردازد که کار آنها منحصرا بهره‌کشی از درویشان به سود توانگران است. سخن مرا باور کنید که اروپای امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است. از طرف دیگر، مسلمانان مالک اندیشه‌ها و کمال مطلوب‌هایی مطلق مبنی بر وحیی می‌باشند که چون از درونی‌ترین ژرفای زندگی بیان می‌شود، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی می‌دهد.
m.r
آنجا که علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان وسیله‌ای می‌شود در دست منافقان زیرک، که نمونه‌اش را در خوارج صدر اسلام و در دوره‌های بعد به اشکال مختلف دیده و می‌بینیم.
یا صاحب الزمان ادرکنی
انسان در گذشته با اینکه از مواهب طبیعت و مواهب وجود خود کمتر بهره‌مند بوده، بیشتر اسیر و برده طبیعت و هم اسیر و برده حیوانیت خود بوده؛ اما انسان آینده در عین اینکه از طبیعت و از مواهب وجود خود بیشتر بهره‌برداری خواهد کرد، از اسارت طبیعت و از اسارت قوای حیوانی خود بالنّسبه آزادتر (خواهد بود) و بر حاکمیت خود بر خود و بر طبیعت خواهد افزود.
dragon
هنر زیبایی را آشکار می‌سازد و همین جهت مایه شادی زندگی می‌شود. دین محبت می‌آورد و موسیقی زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سر و کار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر می‌شود. به هر سه اینها نیازمندیم؛ هم به هنر، هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی کافی نیست.
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
آنجا که علم بوده و جای ایمان خالی مانده است ـ مانند برخی جوامع عصر حاضر ـ تمام قدرت علمی صرف خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها، افزون‌طلبی‌ها، برتری‌طلبی‌ها
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
آنجا که ایمان بوده و علم نبوده است مساعی بشردوستانه افراد صرف اموری شده که نتیجه زیاد و احیانا نتیجه خوب به‌بار نیاورده است و گاهی منشأ تعصبها و جمودها و احیانا کشمکشهای زیانبار شده است. تاریخ گذشته بشر پر است از این‌گونه امور.
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست؛ چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده‌تر بردن کالا. این است که انسان عالِمِ بی‌ایمان امروز، با انسان جاهل بی‌ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچکترین تفاوتی ندارد.
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
ایمان را در پرتو علم باید شناخت؛ ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می‌ماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می‌شود.
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
علم امنیت برونی می‌دهد و ایمان امنیت درونی.
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
علم به ما روشنایی و توانایی می‌بخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می‌سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می‌دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم می‌نمایاند که چه هست و ایمان الهام می‌بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی می‌کند و ایمان روان را روان آدمیت می‌سازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می‌دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می‌برد؛ علم طبیعت‌ساز است و ایمان انسان‌ساز. هم علم به انسان نیرو می‌دهد، هم ایمان؛ اما علم نیروی منفصل می‌دهد و ایمان نیروی متصل.
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
بعدا روشن خواهد شد که هر ایمانی خواه ناخواه بر یک تفکر خاص و یک برداشت ویژه از جهان و هستی مبتنی است و بدون شک بسیاری از برداشتها و تفسیرها درباره جهان، هرچند می‌تواند مبنای یک ایمان و دلبستگی واقع شود،
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
برخی فیلسوفان به چنین «خودکفایی» معتقد بوده‌اند؛ مدعی شده‌اند که راه سعادت و شقاوت را کشف کرده‌ایم و با اعتماد به عقل و اراده، خویشتن را خوشبخت می‌سازیم. اما از طرف دیگر می‌دانیم که در جهان دو فیلسوف یافت نمی‌شوند که در پیدا کردن این راه، وحدت نظر داشته باشند. خود سعادت که غایت اصلی و نهایی است و در ابتدا مفهومی واضح و بدیهی به نظر می‌رسد، یکی از ابهام‌آمیزترین مفاهیم است. اینکه سعادت چیست و با چه چیزهایی محقق می‌شود، شقاوت چیست و عوامل آن کدام است، هنوز به صورت یک مجهول مطرح است و ناشناخته باقی مانده است، چرا؟ چون هنوز که هنوز است خود بشر و استعدادها و امکاناتش ناشناخته است. مگر ممکن است خود بشر ناشناخته بماند و سعادتش که چیست و با چه چیزی میسر می‌شود شناخته گردد؟!
dragon
انسان دوگونه لذت دارد: یک نوع لذتهایی است که به یکی از حواس انسان تعلق دارد که در اثر برقراری نوعی ارتباط میان یک عضو از اعضا با یکی از مواد خارجی حاصل می‌شود، مانند لذتی که چشم از راه دیدن و گوش از راه شنیدن و دهان از راه چشیدن و لامسه از راه تماس می‌برد؛ نوع دیگر لذتهایی است که با عمق روح و وجدان آدمی مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تأثیر برقراری رابطه با یک ماده بیرونی حاصل نمی‌شود، مانند لذتی که انسان از احسان و خدمت، یا از محبوبیت و احترام، و یا از موفقیت خود یا موفقیت فرزند خود می‌برد که نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تأثیر مستقیم یک عامل مادی خارجی است.
dragon
انسانِ فاقد هرگونه ایده و ایمان، یا به صورت موجودی غرق در خودخواهی درمی‌آید که هیچ‌وقت از لاک منافع فردی خارج نمی‌شود، و یا به صورت موجودی مردّد و سرگردان که تکلیف خویش را در زندگی در مسائل اخلاقی و اجتماعی نمی‌داند.
dragon
علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست؛ چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیده‌تر بردن کالا. این است که انسان عالِمِ بی‌ایمان امروز، با انسان جاهل بی‌ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچکترین تفاوتی ندارد. چه تفاوتی هست میان چرچیل‌ها و جانسون‌ها و نیکسون‌ها و استالین‌های امروز با فرعون‌ها و چنگیزها و آتیلاهای دیروز؟
dragon
ایمان را در پرتو علم باید شناخت؛ ایمان در روشنایی علم از خرافات دور می‌ماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می‌شود.
dragon
در کشور ما نیز کم و بیش پیشنهاد فرهنگ انسان‌گرا و مخصوصا ادبیات عرفانی از قبیل ادبیات مولوی و سعدی و حافظ برای پر کردن این خلأ معنوی و آرمانی مطرح است، غافل از اینکه این ادبیات روح و جاذبه خود را از مذهب گرفته است. روح انسان‌گرایی این ادبیات همان روح مذهبی اسلامی است، وگرنه چرا برخی ادبیات نوین امروزی با همه تظاهر به انسان‌گرایی این همه سرد و بی‌روح و بی‌جاذبه است؟! محتوای انسانی ادبیات عرفانی ما ناشی از نوعی تفکر درباره جهان و انسان است که همان تفکر اسلامی است. اگر روح اسلامی را از این شاهکارهای ادبی بگیریم تفاله‌ای و اندام مرده‌ای بیش باقی نمی‌ماند.
dragon
جورج سارتن اعتراف دارد که ایمانی که مورد نیاز انسان است ایمان دینی و مذهبی است. وی درباره نیاز انسان به مثلث «هنر و دین و علم» چنین می‌گوید: هنر زیبایی را آشکار می‌سازد و همین جهت مایه شادی زندگی می‌شود. دین محبت می‌آورد و موسیقی زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سر و کار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر می‌شود. به هر سه اینها نیازمندیم؛ هم به هنر، هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی کافی نیست.
کاربر ۴۰۷۱۱۷۴
جورج سارتن اعتراف دارد که ایمانی که مورد نیاز انسان است ایمان دینی و مذهبی است. وی درباره نیاز انسان به مثلث «هنر و دین و علم» چنین می‌گوید: هنر زیبایی را آشکار می‌سازد و همین جهت مایه شادی زندگی می‌شود. دین محبت می‌آورد و موسیقی زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سر و کار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر می‌شود. به هر سه اینها نیازمندیم؛ هم به هنر، هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی کافی نیست.
کاربر ۴۰۷۱۱۷۴
سیر تکاملی فرد به سوی آزادی و استقلال و حاکمیت بیشتر روح است، سیر تکاملی جامعه نیز چنین است؛ یعنی جامعه انسانی هر اندازه متکامل‌تر بشود، حیات فرهنگی) آن) استقلال و حاکمیت بیشتری بر حیات مادی آن پیدا می‌کند. انسان آینده، حیوان فرهنگی است نه حیوان اقتصادی؛ انسان آینده، انسان عقیده و ایمان و مسلک است نه انسان شکم و دامن.
Ali Ali

حجم

۶۱٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۶۱٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۱,۰۰۰
۴,۴۰۰
۶۰%
تومان