بریدههایی از کتاب انسان و ایمان
۴٫۸
(۲۷)
تجربههای تاریخی نشان داده است که جدایی علم و ایمان خسارتهای غیر قابل جبران به بار آورده است. ایمان را در پرتو علم باید شناخت؛ ایمان در روشنایی علم از خرافات دور میماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل میشود. آنجا که علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان وسیلهای میشود در دست منافقان زیرک، که نمونهاش را در خوارج صدر اسلام و در دورههای بعد به اشکال مختلف دیده و میبینیم.
علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست؛ چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیدهتر بردن کالا
up
انسان در تفکرات خود اگر بیطرفی خود را نسبت به نفی یا اثبات مطلبی حفظ نکند و میل نفسانیاش به یک طرف باشد، خواه ناخواه و بدون آنکه خودش متوجه شود عقربه فکرش به جانب میل و خواهش نفسانیاش متمایل میشود. این است که قرآن هوای نفس را نیز مانند تکیه بر ظنّ و گمان یکی از عوامل لغزش میشمارد. در سوره النّجم میفرماید:
اِنْ یتَّبِعونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الاَْنْفُسُ.
پیروی نمیکنند مگر از گمان و از آنچه نفسها خواهش میکنند.
up
جورج سارتن اعتراف دارد که ایمانی که مورد نیاز انسان است ایمان دینی و مذهبی است. وی درباره نیاز انسان به مثلث «هنر و دین و علم» چنین میگوید:
هنر زیبایی را آشکار میسازد و همین جهت مایه شادی زندگی میشود. دین محبت میآورد و موسیقی زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سر و کار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر میشود. به هر سه اینها نیازمندیم؛ هم به هنر، هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی کافی نیست.
امیررضا
ایمان حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها
Zeinab sadat
انسان، خود نوعی حیوان است؛ از این رو با دیگر جانداران مشترکات بسیار دارد؛ اما یک سلسله تفاوتها با همجنسان خود دارد که او را از جانداران دیگر متمایز ساخته و به او مزیت و تعالی بخشیده و او را بیرقیب ساخته است.
تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران که ملاک «انسانیت» اوست و منشأ چیزی به نام تمدن و فرهنگ انسانی گردیده است، در دو ناحیه است: بینشها و گرایشها.
...
تفکر یا عبادت فکری اگر در مسیر تنبّه و بیداری انسان قرار گیرد از سالها عبادت بدنی برتر و بالاتر است.
shariaty
اسلام به حکم اینکه در جهانبینیاش قائل به فطرت یگانه است، هم طرفدار ایدئولوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه.
shariaty
هنوز که هنوز است خود بشر و استعدادها و امکاناتش ناشناخته است. مگر ممکن است خود بشر ناشناخته بماند و سعادتش که چیست و با چه چیزی میسر میشود شناخته گردد؟!
shariaty
انسان دائما با مسائل اخلاقی و اجتماعی برخورد مینماید و ناچار باید عکسالعمل خاصی در برابر اینگونه مسائل نشان بدهد.
M Kh72
مثلث «هنر و دین و علم» چنین میگوید:
هنر زیبایی را آشکار میسازد و همین جهت مایه شادی زندگی میشود. دین محبت میآورد و موسیقی زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سر و کار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر میشود. به هر سه اینها نیازمندیم؛ هم به هنر، هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی کافی نیست.
کاربر ۷۸۷۰۳۷۴
تجربههای تاریخی نشان داده است که جدایی علم و ایمان خسارتهای غیر قابل جبران به بار آورده است. ایمان را در پرتو علم باید شناخت؛ ایمان در روشنایی علم از خرافات دور میماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل میشود. آنجا که علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان وسیلهای میشود در دست منافقان زیرک، که نمونهاش را در خوارج صدر اسلام و در دورههای بعد به اشکال مختلف دیده و میبینیم.
راحله
پیوستن یک فرد به یک ایدئولوژی آنگاه صورت واقعی به خود میگیرد که شکل «ایمان» به خود بگیرد، و ایمان حقیقتی است که با زور و به خاطر مصلحت صورتپذیر نیست. با زور میتوان به مطلبی تسلیم شد و گردن نهاد، ولی ایدئولوژی گردننهادنی نیست، ایدئولوژی پذیرفتنی و جذبشدنی است، ایدئولوژی ایمان میطلبد.
یک ایدئولوژی کارآمد، از طرفی باید بر نوعی جهانبینی تکیه داشته باشد که بتواند عقل را اقناع و اندیشه را تغذیه نماید، و از طرف دیگر باید بتواند منطقا از جهانبینی خودش هدفهایی استنتاج کند که کشش و جذبه داشته باشند. در این هنگام عشق و اقناع که دو عنصر اساسی ایماناند دست به دست یکدیگر داده، جهان را میسازند.
عطر یاس
انسان در گذشته با اینکه از مواهب طبیعت و مواهب وجود خود کمتر بهرهمند بوده، بیشتر اسیر و برده طبیعت و هم اسیر و برده حیوانیت خود بوده؛ اما انسان آینده در عین اینکه از طبیعت و از مواهب وجود خود بیشتر بهرهبرداری خواهد کرد، از اسارت طبیعت و از اسارت قوای حیوانی خود بالنّسبه آزادتر (خواهد بود) و بر حاکمیت خود بر خود و بر طبیعت خواهد افزود.
Sadra
اسلام به حکم آنکه دین است و در درونیترین لایههای وجود انسان نفوذ میکند، و از طرف دیگر بر فطرت انسانی انسان تکیه دارد، قادر است فرد را علیه تبهکاری خودش برآشوباند و بشوراند و «انقلاب خود علیه خود» به وجود آورد که نامش «توبه» است.
shariaty
انسان از بدو پیدایش، لااقل از دورهای که رشد و توسعه زندگی اجتماعی منجر به یک سلسله اختلافات شده است، نیازمند به ایدئولوژی و به اصطلاح قرآن «شریعت» بوده است.
shariaty
برتراند راسل با آنکه گرایشهای مادی دارد اعتراف میکند که:
کاری که منظور آن فقط درآمد باشد، نتیجه مفیدی بار نخواهد آورد. برای چنین نتیجهای باید کاری پیشه کرد که در آن «ایمان» به یک فرد، به یک مرام، به یک غایت نهفته باشد.
shariaty
علم به ما روشنایی و توانایی میبخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار میسازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت میدهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم مینمایاند که چه هست و ایمان الهام میبخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی میکند و ایمان روان را روان آدمیت میسازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش میدهد و ایمان به شکل عمودی بالا میبرد؛ علم طبیعتساز است و ایمان انسانساز. هم علم به انسان نیرو میدهد، هم ایمان؛ اما علم نیروی منفصل میدهد و ایمان نیروی متصل. علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. هم علم به انسان امنیت میبخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی. علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزلهها، طوفانها ایمنی میدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهاییها، احساس بیپناهیها، پوچانگاریها. علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش.
shariaty
تفکر یا عبادت فکری اگر در مسیر تنبّه و بیداری انسان قرار گیرد از سالها عبادت بدنی برتر و بالاتر است
m.r
اسلام به حکم آنکه دین است و در درونیترین لایههای وجود انسان نفوذ میکند، و از طرف دیگر بر فطرت انسانی انسان تکیه دارد، قادر است فرد را علیه تبهکاری خودش برآشوباند و بشوراند و «انقلاب خود علیه خود» به وجود آورد که نامش «توبه» است.
m.r
در کشور ما نیز کم و بیش پیشنهاد فرهنگ انسانگرا و مخصوصا ادبیات عرفانی از قبیل ادبیات مولوی و سعدی و حافظ برای پر کردن این خلأ معنوی و آرمانی مطرح است، غافل از اینکه این ادبیات روح و جاذبه خود را از مذهب گرفته است. روح انسانگرایی این ادبیات همان روح مذهبی اسلامی است، وگرنه چرا برخی ادبیات نوین امروزی با همه تظاهر به انسانگرایی این همه سرد و بیروح و بیجاذبه است؟! محتوای انسانی ادبیات عرفانی ما ناشی از نوعی تفکر درباره جهان و انسان است که همان تفکر اسلامی است. اگر روح اسلامی را از این شاهکارهای ادبی بگیریم تفالهای و اندام مردهای بیش باقی نمیماند.
m.r
حجم
۶۱٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۶۱٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
قیمت:
۱۱,۰۰۰
۴,۴۰۰۶۰%
تومان