بریدههایی از کتاب موکب آمستردام
۴٫۳
(۱۸۰)
من درعوضِ قبول آن محدودیتها، آزادی روحیام را به دست آوردم. وقتی با بعضیها صحبت کردم و گفتم ببین، این در دین حرام شده است؛ با عصبانیت طرف مقابلم مواجه شدم که دوباره با این حرفها و بایدها و نبایدها آمدی؟ اما واقعیت این است که حالا همهٔ این محدودیتها برای من شیرین است
هانیه سادات
زیارت اربعین، نه فقط یک آیین مذهبی، که یک سلوک عرفانی است. یک عملیات سیاسی است. یک برنامهٔ اجتماعی است؛ انگار که انسان با هر دغدغه و مَنِشی و با هر بُعدی از ابعاد وجودیاش میتواند پاسخی برای نیازها و پرسشهایش در این اجتماع پیدا کند.
حالا دیگر شیعیان برای زیارت اربعین از سراسر دنیا خودشان را میرسانند به کربلا؛ به زمین مقدسی که مبارک است و برکتش میشود همین اجتماعها، همین دوستیها و آشناییها، همین ازخودگذشتگی و همدلشدنها، همین تمرینها برای روزهای بزرگ در پیش رو. برای روزهایی که امام عصرت ندای «اَناالمَهدی» سر میدهد و تو اگر حتی پایی برای رفتن نداری، باید با زانوانت یا با کشیدن سینههایت روی زمین به سوی او حرکت کنی. روزهایی که قرار است از تمامی دنیا جمع شویم در یک قطعهٔ کوچک این کرهٔ خاکی و مهیّای گسترش عدالت شویم. روزهایی که باید نگاهمان به سرانگشت مولا باشد و دلمان در گروی نگاهش؛ به نام و یاد حضرت زهرا علیه االسلام انشاءالله...
nasim.d
«امام حسین علیه السلام قلبشان را فدای خدا کردند و خدا هم میلیونها قلب را به امام حسین علیه السلام داد.»
atiye
بیشتر کسانی که توی لندن دعای ندبه راه میانداختند واقعاً دنبال سربازی برای امام بودند. بعضیها توی ایران روضه که میگیرند دنبال حل مشکلات شخصیشان هستند؛ اما آنجا روضه و دعای ندبه که راه میانداختند برای حاجت نمیآمدند؛ خودشان را مسئول میدانستند که توی مملکت غریب و توی مملکت انگلیس باید روضهٔ امام زمان بگیرند
philobiblic
آن موقع توی پیتزافروشی چند دختر همکارم بودند. بارها از من خواستند باهم به کلوب برویم. برویم خوشگذرانی؛ ولی من قبول نمیکردم. حالا هم که راننده تاکسی شدهام بارها شده که نیمهشب دختران مست و پاتیل سوار ماشینم شدهاند. از من خواستهاند همراهم بیایند یا من همراهشان بروم؛ ولی اینجور وقتها امام حسین علیه السلام کمکم کرده، به یاد خدا و قیامت افتادهام، به یاد عذاب الهی و توانستهام جلوی خودم را بگیرم
philobiblic
آنجا بود که فهمیدم اگر ما مشکلی هم داریم، از خودمان است نه دین
𝑬𝒍𝒏𝒂𝒛
هر چیزی که باارزش باشد آسان به دست نمیآید؛
نون صات
فهمیدم تنهایی گاهی چه نعمت بزرگی است. چون کمی زودتر از همهجا ناامید میشوی و دستت را بلند میکنی و میگویی خدا.
philobiblic
شیطان با کسی که در مسیر غلط قرار گرفته کاری ندارد.
philobiblic
حجاب یعنی خود را به نمایشنگذاشتن. حجاب یعنی کار را فقط برای خدا انجام میدهم و لاغیر. اینکه در حجاب، اجباری نیست شاید به همین معنی باشد. حجاب یک درجهٔ معنوی است و یکی از زیباییهای دین تا نشان دهید که برای خدا یک بندهاید.
Barzegar:)
زنی که خود و جذابیتهای جنسیاش را میپوشاند همانند یک نامهٔ سربسته است و فقط برای همسرش گشوده میشود. اعتقاد من این است که زیبایی و پوست بدن و... همگی زودگذرند و ما همه پیر میشویم. دنیا همین است دیگر. مهم این است که بیاموزیم روح شخص را دوست داشته باشیم و نه بدنش را.
philobiblic
اگر ما مشکلی هم داریم، از خودمان است نه دین؛ ولی اینجا چون همهچیز عریان است میبینی بعضی از مفاسد غلظتش خیلی بالاست. حالا نه اینکه ما در کشورمان فسادی نداشته باشیم. در کشورهای اسلامی هم اگر دنبالش باشی میتوانی به چیزی که بخواهی برسی؛ اما باید بروی دنبالش. خیلیها این را بد میدانند که توی کشور ما پنهانی میروند فلان کار را میکنند، ولی آنجا پنهان نیست. من بهشان میگویم اصلاً مسیر همین است: اینکه بستر برای رسیدن به فضائل اخلاقی آماده باشد و اشاعهٔ گناه و فسق و فجور نباید علنی باشد. آن کسی هم که پنهانی این کار را میکند، انشاءالله که توبه میکند و خدا کمکش میکند که نرود دنبال این کارها
philobiblic
سالنها توی فنلاند کوچکند؛ مثلاً برای پذیرایی از سی تا چهل نفر؛ مگر سالنهای ورزشی یا رقص. چندین بار اتفاق افتاد که برنامهٔ ما قرار بود ساعت نه شب شروع شود، بعد هشتونیم میرفتیم سالنی که اجاره کرده بودیم را تحویل بگیریم میدیدیم هنوز دارند توی سالن میرقصند و بوی مشروب پیچیده. ما هم فقط نیمساعت وقت داشتیم سالن را سیاهپوش کنیم و صندلی بچینیم و آمادهاش کنیم. جوانها همه آماده بودند. تا سالن خلوت میشد همه میریختند توی سالن و هرکس یک کاری میکرد تا سر ساعت مجلس آماده شود. در عرض نیمساعت سالن رقص میشد مجلس امام حسین علیه السلام.
ز.م
تنهایی یکیدو روز اول هم برای رسیدن به این حس خیلی موثر بود؛ چون وقتی تنها میشوی نقصت را حس میکنی، ترست را حس میکنی، بعد میگویی خدا. خدا بهت میگوید جانم. من این را حس کردم. با تمام وجودم هم آن تنهایی را حس کردم و هم آن جانمِ خدا را.
philobiblic
بهمرور مدل زندگیشان عوض شد. چون محیط اروپا مثل یک رودخانهای است که آب از بالا به پایین میآید و شما باید بالا بروی؛ یعنی خلاف جهت حرکت کنی.
اولین مسئلهای که ما در محیط اروپا باهاش مواجه شدیم حجاب است. اینجا زنهایی که حجاب داشته باشند انگشتنما میشوند. همسر من با اینکه اینجا دیگر چادر سر نمیکند اما مدل پوشش طوری است که کاملا پوشیده باشد. درحالیکه خیلی از هموطنان ما که سالها بعد از ما آمدند، نتوانستند حجابشان را حفظ کنند. اولش هم میگفتند که نه، ما تغییر نمیکنیم و حجاب و دینمان را حفظ میکنیم؛ اما چند وقت بعد میدیدی نهتنها حجاب ندارد بلکه استخر مختلط هم میرود؛ چون اینجا دینداری واقعاً آسان نیست.
ز.م
«گر عشق حرم باشد، سهل است بیابانها...»
m.TK
من هر روز و هر شب الکلیهایی را میدیدم که افتاده بودند توی جوی آب. ولگردهایی که تا کمر توی سطل زباله بودند؛ یعنی میدیدم که غرب هم آسیبهای بسیاری دارد. ما هم ممکن است بعضی از همین آسیبها را توی جامعهٔ اسلامی داشته باشیم؛ اما به نظر من آن آسیبها دقیقاً مال همان جاهایی است که به نظر دین عمل نکردیم و خواستیم از غربیها تقلید کنیم، توسعه پیدا کنیم و مرفّه شویم. آن وقت دچار آسیبهای آنها هم شدیم.
philobiblic
به نظرم اربعین یک چیز دیگر است. در اربعین امام حسین علیه السلام یک سفره پهن کرده برای همه. یک سفره پهن کرده که روی همه را کم کند و بگوید شما که میگفتید میخواهیم به درد دین بخوریم، شما که میگفتید کاش در آن زمان بودیم و کمک میکردیم، این هم سفره...
سقا
مطالعه کردم و فهمیدم خدا من را از یک جمع جدا کرد و برد یک جای دیگر؛ چون رشد من توی آن فضا و جمعِ جدید بود. شاید همان تنهایی یکیدو روز اول هم برای رسیدن به این حس خیلی موثر بود؛ چون وقتی تنها میشوی نقصت را حس میکنی، ترست را حس میکنی، بعد میگویی خدا. خدا بهت میگوید جانم. من این را حس کردم. با تمام وجودم هم آن تنهایی را حس کردم و هم آن جانمِ خدا را. آن عزاداری و توسل بسمالله زندگی جدید من بود. اهلبیت علیهم السلام اولِ کار بهت حال میدهند، بعد کمکم مینشینند و باهات ریزریز میشوند، جزءجزء برایت لیست میکنند، بعد دقیق باهات حساب میکنند؛ اما یکجوری حساب میکنند که باز هم دل نمیکنی بروی.
ز.م
حرفشان هم این است که شما الآن از دردی میگویید که درد ما هم هست. میگویند پس من هم در این دایره جا دارم؛ نمیگویید اسلامی و شیعه، میگویید عدالتخواهی جهان. ما هم برای صلحجهانی میخواهیم بیاییم. چون همهٔ راههای دیگر معلوم شده بنبست است. همه آمدهاند شعار دادهاند و رفتهاند. همهشان هم سرشان به دیوار خورده.
y_k
حجم
۱۲۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۲۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۳۰,۶۰۰
تومان