بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب موکب آمستردام | صفحه ۱۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب موکب آمستردام

بریده‌هایی از کتاب موکب آمستردام

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۰ رأی
۴٫۳
(۱۸۰)
علی رحیمی، ۲۳ ساله دانش‌آموز رشتهٔ مکانیک، مقیم هلند من این‌جور فهمیده‌ام که امام حسین علیه السلام اینجا و آنجا ندارد. همه‌جا هست. به‌همان اندازه که توی ایران و عراق هست، توی هلند و آلمان هم هست. حتی این‌جوری نیست که امامِ آدم‌خوب‌ها باشد، ولی امام آدم‌بدها نباشد. خود من یکی‌اش: من آن‌جور بچه‌ای که پدر و مادر از دستم خیلی راضی باشند، نبودم. چون امام حسین علیه السلام هم یک چیزی شبیه خداست: اگر خدا، خدای بندهٔ خلاف‌کار هست، امام حسین علیه السلام هم دلبر همه‌جور آدمی هست؛ برای همین است که آقامان همه‌جور آدمی زیر پرچمش دارد
س
توی راه فکر کردم وقتی رسیدم کربلا چه بخواهم؟ ولی به این نتیجه رسیده‌ام که همین‌که اینجا آمده‌ام از سرم هم زیاد است.
س
معظم رهبری می‌گویند مداحی می‌تواند خیلی آموزنده باشد؛ یعنی یک تکّه را هِی تکرار می‌کنی و همین تکرار به‌مرور آن جمله را توی ذهن و دلت ملکه می‌کند؛ مثل بعضی تکّه‌هایی که توی مداحی‌های حاج مهدی رسولی هست.
س
اینجا که هستم به یاد اربعین سال‌های قبل می‌افتم و راهپیمایی اربعین توی هلند. همهٔ کسانی که توی آن راه‌پیمایی شرکت می‌کنند، آرزو دارند برای یک‌بار هم شده بیایند توی راه‌پیمایی اربعین کربلا.
س
اولین‌باری که واقعاً برای امام حسین علیه السلام گریه کردم، چهارده‌پانزده سالم بود. ماه محرّم بود و رفته بودم مسجد ترک‌های مقیم هلند در «دن هاگ». من هیچ‌وقت گریه نمی‌کردم و به چیزهایی که می‌گفتند توجه نمی‌کردم. نمی‌دانستم چه می‌گویند؛ اما یک‌بار آن‌قدر گریه کردم که همهٔ مشکلات زندگی‌ام یادم رفت. حالا هم هر وقت مشکلات زندگی بهم فشار می‌آورد، می‌روم مسجد یا اگر روضه باشد می‌روم روضه. آنجا همهٔ مشکلاتم یادم می‌رود و فقط به امام حسین علیه السلام فکر می‌کنم.
س
توی مسیر یا توی کربلا احساس می‌کردم کمک‌هایی می‌کنم که کس دیگری شاید خبر ندارد غیر از من و خدا، برایم خیلی لذت‌بخش بود. گاهی توی مسیر دو نفر را می‌دیدم که دارند می‌روند و ساک‌های اعضای گروه دستشان است. کشان‌کشان و خسته‌اند و معلوم است بقیه را گم کرده‌اند. بعد همان موقع من را پرچم به‌دست می‌دیدند و خوش‌حال می‌شدند و ذوق می‌کردند که یک نفر را اینجا دیده‌ایم. آن وقت من خودم هم لذت می‌بردم.
س
هیچ‌وقت توی زندگی فکر نمی‌کردم پای پیاده به سامرا بروم. آنجا که رسیدم فهمیدم چقدر ما غریبیم. چقدر ما زیاد غریبیم.
بهاران بانو65
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «کسی که به قصد زیارت امام حسین علیه السلام از منزلش خارج شود، اگر پیاده باشد خداوند بابت هر قدمش یک حسنه می‌نویسد و یک گناه از او محو می‌کند. وقتی به حرم می‌رسد، خداوند او را جزء صالحان برگزیده می‌نویسد. وقتی مناسکش تمام می‌شود، خداوند نام او را جزء فائزان و رستگاران می‌نویسد. وقتی می‌خواهد بازگردد، فرشتهٔ الهی در مقابلش قرار می‌گیرد و می‌گوید که رسول خدا صل الله علیه وآله به شما سلام می‌رساند و مژده می‌دهد عملت را از سر بگیر که تمام گناهان گذشته‌ات بخشیده شده است.»
samaneh
«گر عشق حرم باشد، سهل است بیابان‌ها...»
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
فقط یک چیز آزارم می‌دهد: آن هم غربت و مظلومیتی است که ما افغانستانی‌ها داریم؛ حتی اینجا بین جمعیت شیعیان. همین یکی‌دو روز قبل توی یکی از موکب‌ها شنیده بودند یک گروه از اروپا آمده‌اند. اولش ما را خیلی تحویل گرفتند؛ اما همین‌که دیدند ما افغانستانی مقیم اروپا هستیم یکهو بی‌خیال شدند؛ انگارنه‌انگار. خب مگر قرار نیست هرکس امام حسین علیه السلام را دوست دارد ما هم دوستش بداریم؟ پس دیگر ملیت و قومیت نباید این وسط مطرح باشد. دیگر شیعه که لاکچری و غیرلاکچری ندارد.
feri
محیط اروپا مثل یک رودخانه‌ای است که آب از بالا به پایین می‌آید و شما باید بالا بروی؛ یعنی خلاف جهت حرکت کنی.
feri
به نظر من اربعین یک تمرینی است برای کارهایی که بعدها شیعه می‌خواهد در دورهٔ ظهور انجام بدهد.
feri
توی همین سفر اول فهمیدم که اربعین خودش از علائم ظهور است؛ چون اتفاقی به این عظمت دارد به اسم امام حسین علیه السلام رخ می‌دهد و اسم امام حسین علیه السلام را در دنیا اعلام می‌کند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه هم که خودشان را با امام حسین علیه السلام معرفی می‌کنند. ما فهمیدیم که دنیا باید این حرکت را بشناسد.
feri
توی مسیر همه‌چیز برایمان عجیب بود. هرچه می‌دیدم چیزهایی بود که دربارهٔ دورهٔ ظهور به ما گفته بودند و خوانده بودیم؛ اینکه پول و مال دنیا چندان اهمیتی ندارد، همه به همدیگر کمک می‌کنند و حواسشان به همدیگر هست. توی مباحثه‌هایمان درباره‌اش حرف زده بودیم که آن روزها بحث‌ها و نیازهای اولیهٔ زندگی دیگر مطرح نیست. ما این‌ها را خوانده بودیم و انگار دربارهٔ روزهایی خیلی دور حرف می‌زدیم؛ اما حالا داشتیم از نزدیک می‌دیدیم.
feri
من کلاً سال‌هاست که عادت کرده‌ام همه‌چیز را از زاویه‌دید ظهور امام نگاه کنم. طبیعی است که توی مسیر کربلا هم هر چیزی که می‌دیدم، یک جایی برایش توی مباحث دوران ظهور و آخرالزمان پیدا می‌کردم. اعتقاد کامل هم دارم که این اربعین حتماً به ظهور امام ختم می‌شود.
feri
آن‌جا بود که من تنها شدم و فهمیدم تنهایی گاهی چه نعمت بزرگی است. چون کمی زودتر از همه‌جا ناامید می‌شوی و دستت را بلند می‌کنی و می‌گویی خدا.
feri
حالا دیگر زیارت اربعین، نه فقط یک آیین مذهبی، که یک سلوک عرفانی است. یک عملیات سیاسی است. یک برنامهٔ اجتماعی است؛ انگار که انسان با هر دغدغه و مَنِشی و با هر بُعدی از ابعاد وجودی‌اش می‌تواند پاسخی برای نیازها و پرسش‌هایش در این اجتماع پیدا کند.
رهگذر خورشید
«گر عشق حرم باشد، سهل است بیابان‌ها...»
Alla
گفتیم: «از دین اسلام می‌گوییم و اعتقاداتمان.» گفت: «هدفتان چیست؟» گفتیم: «هدف همین است که به درد همدیگر بخوریم. هلندی و آلمانی و آسیایی، همه بشر هستند و بندگان خدا. اگر همه این‌جوری به هم نگاه می‌کردیم و محبت می‌کردیم، دنیا الآن این شکلی نبود.»
zahraa_mousaavii
دیدیم اربعین یک ظرفیتی آماده کرده که دیگر تو احتیاج نیست کار زیادی بکنی. همین‌قدر که طرف را برداری بیاوری اربعین، خودش حقیقت را می‌بیند. شاید دیگر لازم نباشد زیاد وقت بگذاری تفسیر و تبیین و کتاب برایش بیاوری؛ همین‌که در این راه قرار بگیرد و این یگانگی و همدلی را ببیند، آن شبهه‌ها و انحراف‌ها خودش شسته می‌شود و می‌رود.
zahraa_mousaavii

حجم

۱۲۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۲۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۶۰۰
تومان