بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
نیبور رفتار دنبالهرَوی انسان را به عنوان یکی از ضعفهای اساسی او موردبررسی قرار داد. همانند نیچه او نیز معتقد بود تا زمانی که ما ــ افکار ما ــ محصول فرهنگ جامعهٔ پیرامونمان باشد نمیتوانیم ارزشها و باورهای آن را زیر سؤال ببریم.
گمان میکنم نیت نیبور از جملهٔ «هربار که معنای زندگی را فهمیدم، عوضش کردند» اشاره به همین مضمون بود. درست مثل اعتقادات سیاسی و شعارهای تبلیغاتی، فلسفههای زندگی نیز در یک فرهنگ ظهور و سقوط دارند. وقتی دفترچهٔ جملات قصارم را تورق میکنم متوجه میشوم که در صفحات آغازین چهقدر تحتتأثیر محبوبیت و فراگیری فلسفههای دههٔ شصت و هفتاد بودم. از یک سو به نیهیلیسم اجتماعی و خودمحوری آلدوس هاکسلی و تیموتی لیری اعتقاد داشتم و از سوی دیگر به ملالت اگزیستانسیالیستی و مالیخولیای ژانپل سارتر و آلبر کامو. بدون شک تفکر گلهای دامنگیر من نیز شده بود. از سوی دیگر این متفکران به من کمک کردند تا فلسفه را به عنوان شیوهای برای غنی کردن و اتخاذ یک زندگی آگاهانه انتخاب کنم.
فائزه
معتقدم هوشیاری و فهم انسانی ارزشمندتر و مهمتر از این است که فدای لذات حیوانی شود.
yazdaan
فلاسفهٔ آکادمیک معاصر، کلاً بحث چگونه زیستن را به تاکشوهای روتین و فلهای کانالهای تلویزیونی و خوشپوشان خوشگفتار مباحث انگیزشی سپردهاند. به زعم آکادمیکهای امروزی جستوجوی پاسخ برای پرسش چگونه زیستن کسرشأن یک فیلسوف دگراندیش و معتبر امروزی است. البته شخصاً این رویکرد را تأیید نمیکنم.
yazdaan
واقعاً فکر میکردم که میتوانم با بهرهگیری از تعالیم فلاسفهای که صدها سال پیش زندگی میکردند بهینه زیستن در دوران معاصر را یاد بگیرم؟ واقعاً پیش خودم چه فکری کرده بودم؟
yazdaan
جان لنون فقید در مصاحبهای اشاره کرده به این نکتهٔ ظریف که «زندگی چیزی است که در مورد شما اتفاق میافتد درست در همان زمان که درگیر نقشههای دیگری هستید.»
RoYega
در فصول پیش اشارهای به دوست ایرانیام، حبیب که گرفتار مخمصهٔ انتخاب از بین گزینههای متنوعش شده بود داشتم. گمانم مشکل حبیب و هورنر تحلیل اشتباهشان از انتخاب است بهنظر آنها امتیازات گزینههای انتخابنشده خیلی بهتر از مزایای تکگزینهٔ انتخابشده است. این وسط مرتکب یک اشتباه بدیهی میشوند: مزایای تمام گزینههای دیگر را با مزایای گزینهای که انتخاب کرده مقایسه میکند.
چرا چنین محاسبهٔ غلطی انجام میدهد؟
چون این خطایی است که حتا باهوشترین افراد نیز مرتکبش میشوند. ما در عالم تصورات و خیال، تمام احتمالات و تمام مزایا را میخواهیم درحالیکه در عالم واقعیت ما فقط یک گزینه را در یک زمان میتوانیم انتخاب کنیم. همین کافی است که یک نفر را دچار غم و حسرت اگزیستانسیالیستی کند.
mahta
گمان میکنم درسی که ارسطو به ما میآموزد این است که «برای داشتن یک رابطهٔ طولانی و پایدار باید کسی را پیدا کنید که بتوانید در کنارش خودتان باشید و او هم بتواند در کنار شما خودش باشد و این خودتان بودن و خودش بودن منتهی شود به مجاورت و نزدیکی سالم و سازنده.»
گمانم بالاخره بعد از سالها، معنای یکی در دوتن را یافتم.
mahta
لئوپاردی، بدبینی با روحیهٔ یک برنده است. او میگوید:
هنگامی که ما درک کنیم که زندگی و زیستن محکوم به ناامیدی همیشگی است، میتوانیم به آن بخندیم و در این زمان لذت واقعی به شیوهای آیرونیک آغاز میشود. مشابه آن مثلی که میگوید زندگی شاید آن جشنی نباشد که فکرش را میکردیم اما حالا که به آن دعوت شدهایم بگذار تا میتوانیم برقصیم.
mahta
انسان مدرن چنان گرفتار و شیفتهٔ زندگیهایی که تجربه نکرده ــ زندگی افراد مشهور، بازیگران و خوانندگان جذاب و اشخاص ثروتمند ــ شده که نمیتواند قدر زندگی خود را بداند و آن را واقعاً تجربه کند.
هـ.ن
افسوس خوردن و شکایت از اوضاع جهان ثمری ندارد مگر اینکه در فکر راهی برای اصلاح آن باشید. اگر راهکاری ندارید بیهوده برای نوشتن کتابی در مورد این مشکلات و مصایب زحمت نکشید به یک جزیرهٔ گرمسیری بروید و در آفتابش دراز بکشید.
azar
لئوپاردی معتقد بود که غایت و هدف زندگی بشر نیل به خوشبختی دایم است، حال آنکه آنچه سهم اوست چیزی نیست جز یک خوشبختی موقت و مشروط بر فراهمسازی نیازهای وی و برطرفسازی غرایز ذاتی و اشتیاقات قلبی او.
azar
نیچه معتقد است چیزی که این انسان در اعماق وجودش کشف میکند خیلی زیبا نیست. او مینویسد اگر واقعاً من با کمال صداقتْ درونم را مطالعه کنم در اعماق وجودم مرد دیوانه، هوسباز، بیاخلاق شکمباره و جنایتکاری را کشف میکنم. آنگاه آماده میشوم تا با طبیعت واقعیام زندگی کنم.
azar
وقتی کامو در رمان بیگانه نوشت: «اگر در جستوجوی معنای زندگی باشید هرگز زندگی نخواهید کرد.» همین موضوع را از زاویهٔ دید متفاوتی بیان میکرد. معنی زندگی، چیزی نیست که بتوانیم جستوجو و کشفش کنیم چیزی است که شخصاً بایستی خلقش کنیم.
azar
«زندگی همیشه اینجور بد نمیمونه. میتونه افتضاح هم بشه.»
eli.
زندگی بشر نوعی اشتباه است. حقیقت این ادعا آشکار و بدیهی است، اگر تنها توجه کنید که انسانْ ترکیبی از نیازها و ضرورتهایی است که بهسختی ارضا میشوند و هنگامی که ارضا میشوند تبدیل به مسائلی ملالآور و خستهکننده میشوند. دلیل واضح بر اینکه وجود و هستی هیچ ارزش واقعی و حقیقیای در خود ندارد.
eli.
معنی زندگی، چیزی نیست که بتوانیم جستوجو و کشفش کنیم چیزی است که شخصاً بایستی خلقش کنیم.
مارال
اکثر ما در اعماق وجودمان، واقعیت روزمره را به حقیقت مهندسیشده ترجیح میدهیم.
مارال
در زمان حال زندگی کن. با هر موجی درگیر شو. ابدیت خود را در تکتک لحظات جستوجو کن. ابلهان بیتوجه در جزیرهٔ فرصتهای خود ایستادهاند و چشم به سرزمین دیگری دارند، سرزمین دیگری در کار نیست زندگیِ دیگری جز این در کار نیست.
رقیه
مشابه آن مثلی که میگوید زندگی شاید آن جشنی نباشد که فکرش را میکردیم اما حالا که به آن دعوت شدهایم بگذار تا میتوانیم برقصیم.
لئوپاردی نوشته: «کسی که جسارت خندیدن را دارد ارباب جهان است چون آمادهٔ مُردن است.»
mhd_nkh
یک مورد مشترک مذاهب جهان این است که زندگی روی زمین را یک مرحلهٔ کمارزش در مسیر زندگی راستین یا زندگی پس از مرگ یا حیات ابدی میدانند. مأموریت ما روی زمین تنها این است که نشان دهیم لیاقت حیات بهشتی را داریم. بهجز آن، زندگی روزمره و مسائل مادی و غیرمادی و جنسی و غیرجنسی آن اهمیت چندانی ندارد. پس آنچه که ما اینجا داریم یک زندگی «بعدش چی؟»
azar
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان