بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
در نهایت برای هر بلندپرواز جاهطلبی لحظهٔ پایان فرا میرسد، لحظهای که در رسیدن به آخرین
هدف و خواستهٔ زندگیاش ــ که بزرگترین و مهمترین هدف زندگیاش محسوب میشود ــ ناکام مانده و مثل یک بازنده باید از این زندگی و این دنیا خداحافظی کند.
azar
«ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.
nazila
«در خلوت و تنهایی زندگی میکنم که در ایام جوانی و شباب، دردناک و در روزگار بلوغ و کمال، دلپذیر است.»
کاربر ۱۴۶۱۰۷۸
اخلاق همان اندازه غیرمنطقی و غیرعلمی بهنظر میآید که وجود خدا. آیا اگر در علمباوری خود استثنا قایل شویم و اخلاق را باور داشته باشیم چرا نمیتوانیم یک استثنای دیگر قایل شویم و به خدا ایمان داشته باشیم؟
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
حقیقت این است که کسی که میخواهد به هر قیمتی اعمال فاضلانه انجام دهد، در میان جماعت بسیاری که فضیلتی ندارند، دچار رنج و اندوه میشود، در دنیایی که آدمهای بدکار ادارهاش میکنند، غیرقابلتصور است که حاکمِ واقعاً درستکار برای مدت زیادی دوام بیاورد.
نیکولو ماکیاولی؛ فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی (۱۵۲۷ ـ ۱۴۶۹)
رقیه
در زبان ما بهزیبایی و ظرافت دو وجه تنها بودن در نظر گرفته شده: از لغت انزوا برای بیان درد تنها بودن و از لغت خلوتْ برای بیان شکوه تنها بودن استفاده میشود.
پل تلیش؛ استاد الهیات (۱۹۶۵ ـ ۱۸۸۶)
رقیه
راسل درست خلاف پدر من فکر میکرد. او در جایی نوشته:
انسانی که کوچکترین آشناییای با فلسفه ندارد در تمام طول زندگیاش اسیر جهل و تعصب برخاسته از عقل سلیمش است. زندانیِ اعتقادات سنتی عصر یا نسلش. از نقطهنظر چنین فردی تمام امور این جهان تمایل به قطعیت دارد. هیچ سؤالی وجود ندارد یا دستکم هیچ سؤالی بیپاسخ نیست. اما فلسفه به وسیلهٔ نمایش چیزهای آشنا از یک جنبهٔ غریب و ناآشنا ذهن ما را پیوسته فعال و کنجکاو نگه میدارد.
رقیه
در چند دههٔ اخیر علاقهای به کنجکاوی و پرسش دربارهٔ عمیقترین لایههای وجودم که خودِ واقعیام در آن پنهان است نداشته و ندارم. چون پس از کمی جستوجو بهنظرم رسید که کاری عبث، بیهوده و بیفایده است. بهنظرم رسید که یک خود دیگری زیر هر خودی که کشف میکردم پنهان شده. به قول یکی از دوستان ما تا مغز استخوان یا تا همان اعماق وجودمان هم متظاهریم.
رقیه
برای مدتزمان طولانی به این ایدهٔ روانکاوان اعتقاد داشتم که ما برده و بندهٔ احساسات خود هستیم و تنها با کنکاش طولانی و عمیق در روانمان میتوانیم کنترل آنها را در دست بگیریم. هر چند که اکثر ما هیچگاه تئوریهای فروید را به صورت دقیق و کامل مطالعه نکردهایم اما مفاهیم و عقاید او در مورد روان و گسترش آن در فرهنگ ما نفوذ و تأثیر فراوان داشته. ما به صورت دربست ایدههای او در مورد انگیزههای ناخودآگاه و اختلالات روانی شدید را به عنوان قانون و قاعدهٔ مسلم میپذیریم و به همین دلیل متقاعد شدهایم که بخش اعظم احساسات و خلقوخوی ما ورای کنترل خودآگاهمان هستند.
اما اخیراً حس میکنم این شیوهٔ فکر کردن راهی برای عدماحساس مسئولیت است. این در حقیقت نسخهٔ مدرن و امروزی برای بهانهٔ قدیمی «شیطون گولم زد» است. «ناخودآگاهم باعث شد که اینطور حس کنم.»
Estatira
هریس معتقد است که انتظار احترام متقابل بین اعتقادات مذهبی گوناگون و متناقض ناممکن است، زیرا هر مذهبی خود را حقیقت مطلق میشناسد و دیگر مذاهب را دروغی و اشتباه میداند. در چنین سیستم فکریای نمیتوان انتظار احترام متقابل واقعی را داشت. هریس از این امر نتیجه میگیرد که میانهروی دینی، پایهٔ عقلی استواری ندارد. تنها فرشتگانی که باید از آنان مدد بخواهیم درون ما هستند: خرد، راستی و عشق. و تنها شیاطینی که بایستی از آنها بهراسیم هم در درون ما کمین کردهاند: بیاعتنایی، نفرت، طمع و ایمان، که مطمئناً شاهکاری شیطانی است.
Estatira
ــ ولی گاهی اوقات نیز این سؤال بنیادی ذهنم را سخت مشغول خود میکند:
آیا لذت و خوشی تمام چیزی نیست که از این زندگی و این جهان میخواهیم؟
Âmin
پیرس معتقد است که حذف رنج در زندگیِ احساسی از لحاظ اخلاقی عمل واجبی است و با پیشرفتهای تکنولوژی قابلدسترسی است. او یک الگوی جدید و پیشرفته برای انجام این عمل ارایه میکند. لذتگرایی با تکنولوژی روز، مهندسی ژنتیک افراد برای حال خوب داشتن و حال خوب دادن به دیگران.
Âmin
دو مرد؛ آقای براون و آقای رابینسُن برای تومور مغزیشان تحت عمل جراحی تخلیهٔ مغز قرار گرفتند. در پایان عملْ دستیار جراح بهاشتباه مغز آقای براون را داخل کاسهٔ سر آقای رابینسُن گذاشت و مغز آقای رابینسُن را در کاسهٔ سر آقای براون. یکی از این دو نفر بلافاصله مُرد و دیگری با جسم رابینسُن و مغز براون زنده ماند. (اجازه بدهید او را برانسُن صدا بزنیم) برانسُن هوشیاری خود را به دست آورد و از مشاهدهٔ جسم و چهرهٔ خود بهشدت غافلگیر شد. بعد با دیدن پیکر بیجانِ روی تخت بغلی داد زد «اون منم که اونجا روی تخت مُرده؟»
سپس به خودش اشاره کرد و گفت «این بدن من نیست. اون یکی بدنِ منه.» وقتی نامش را پرسیدند به صورت خودکار پاسخ داد «براون.» او همسر و خانوادهٔ براون را تشخیص داد (رابینسُن هرگز آنها را ملاقات نکرده بود) و او قادر به توصیف و تعریف تمام وقایع زندگی براون بود که آنها را با عنوان ماجراهای زندگی خود تعریف میکرد. او از خاطرات و زندگی گذشتهٔ رابینسُن هیچگونه اطلاعاتی نداشت. تمام رفتارهای شخصی و علایق او مشخصاً همگون با براون و متفاوت از رابینسُن بود. خوب با این حساب چه کسی از آن عمل جراحی جان سالم به دربرد؟ براون یا رابینسُن؟
Estatira
در پاسخ به این پرسش اساسی که چرا باید در کارهای خیر مشارکت کنیم تلمود پاسخ میدهد که این کار یک وظیفهٔ انسانی است. خوب اصلاً ما چرا باید به وظیفهٔ انسانیمان عمل کنیم؟ خوب مجدداً باید به قلمروِ منافع شخصی برویم: در سنت تلمود با انجام هر عمل نیکی، گناهی آمرزیده میشود و یا خیر و برکتی به فرد عطا میشود مثلاً: «خدای بزرگ حالا که من به آن دهقان بیچیز یک قاطر بخشیدم، میشود تو هم لطف کنی و برای دختر ترشیدهٔ من یک شوهر خوب پیدا کنی؟»
معاملهٔ منصفانهای است مگر نه؟
بسیاری از فلاسفه درگیرِ مفهوم «پاداش نیکی در خود نیکی است» شدهاند. موریس مترلینک، نویسنده و متفکر ضدکاتولیک بلژیکی، در این رابطه نوشته: «هر عمل نیکی سبب شادمانی فرد نیک میشود. هیچ پاداشی قابلمقایسه با شیرینی و حلاوت انجام عمل نیک نیست.»
Estatira
«ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.»
Âmin
هستی مقدم بر چیستی است.
ژانپل سارتر؛ فیلسوف اگزیستانسیالیست (۱۹۸۰ ـ ۱۹۰۵)
و
عرولی
زندگی مانند پاندولی است که مدام بین رنج و ملال در نوسان است.
آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی (۱۸۶۰ ـ ۱۷۸۸)
عرولی
«زندگی ابدی از آن کسانی است که در حال زندگی میکنند (و حالش را میبرند).»
Mary gholami
«(در دریای زندگی) خودت را با هر موجی درگیر کن.»
Mary gholami
«فکر کردن به گذشته سناریوهای "چی میشد اگر میشد" را کنار بگذارم و به حال بچسبم.»
Mary gholami
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان