بریدههایی از کتاب هربار که معنی زندگی را فهمیدم، عوضش کردند: زیست با استفاده از خرد فلاسفهی بزرگ
۴٫۳
(۱۸۲)
«من آرزو نمیکنم که کاش دخترم هنوز زنده بود، آرزو میکنم کاش دلیلی برای زندگی پیدا میکرد.»
دوست من آگاهانه و عاقلانه منبع تراژدی را کشف کرده بود.
فرشته
در جهان مخلوقات زنده، تنها انسانها میتوانند براساس یک تصمیم هوشیارانه خودکشی کنند. انسانْ تنها گونهٔ جانوری است که میتواند با قصد و دانش قبلی دست به نابودی خود بزند.
فرشته
به خودم گفتم «چهته پسر؟ اگر تو فقط یهبار شانس زندگی کردن داشته باشی، نمیخوای یهسری چیزها رو تجربه کنی؟ چه مرگته؟» با خودم فکر کردم اگه تو بدترین حالتِ ممکن خدایی در کار نباشه و همهٔ ما با مرگمون تمومِ تموم بشیم چرا اینقدر بیخودی خودم رو اذیت کنم. باید بیخیال جوابهایی بشم که بهشون نمیرسم و فقط تا آخرین لحظه از عمرم لذت ببرم.
خطابهٔ میکی مرا یاد آن جملهٔ قصار اسکار وایلد میاندازد که «همهٔ ما در ته چاه فاضلابایم اما شماری از ما به ستارگان خیره شدهایم.»
فرشته
اگر جهان بهشت رفاه و راحتی بود. اگر سرزمینی بود که در رودهایش شیر و عسل جریان داشت. اگر هر مردی میتوانست بهراحتی و بدون هیچ رنج و مشقتی محبوبش را به دست آورد، انسانها یا از شدت ملالت و یکنواختی میمردند یا خودشان را به دار میآویختند.
فرشته
با استناد به ضربالمثل جهانی و پذیرفتهشدهٔ نابرده رنج گنج میسر نمیشود، معتقدند احساسات منفی چون سرخوردگی، رقابت، دلهره، بیقراری و شکست در نهایت پیامدهای مثبتی برای انسان دارند.
فرشته
یک پزشک متخصص زنان و زایمان که از استفاده از گاز بیهوشی برای پروسهٔ دردناک زایمان سر بازمیزد در توجیه کارش چنین نوشت: «درد زایمان یک درد مقدس و متعالی در ستایش نیروی حیات است. از آنجا که گاز بیهوشی به علت ساختگی بودن خود به این درد طبیعی خدشه وارد میکند استفاده از آن جایز نیست.»
فرشته
سوژهٔ آزمایش هنگامی که متوجه حقیقت ماجرا میشود به این باور میرسد که در نهایت عشق مسئلهای پوچ و بیمعناست.
فرشته
او در اولین آزمایشْ در اتاقی با زنی به اسم هیتر که بهنظرش به هیچ عنوان جذاب نیست قرار داده میشود، اما بهمحض اینکه داروی ویژهٔ تقویت عشق و احساسات جنسی به بدنش وارد میشود هیتر در نظرش تبدیل به جذابترین زن دنیا میشود. هیتر هم همین حس را در مورد او دارد. پس از عشقورزی، مرد متقاعد میشود که رؤیاهایش به حقیقت پیوسته و نیمهٔ گمشدهاش را پیدا کرده. با کم شدن تأثیر دارو کمکم دچار بیتفاوتی میشود و با زن جدیدی مواجه میشود، زنی به اسم ریچل و دوباره همان ماجرا تکرار میشود.
فرشته
در ۱۹۶۵ یک ناحیهٔ خاص از مغز کشف شد. تحریک این ناحیه بهقدری ارضاکننده بود که خرگوشهای گرسنه، بین غذا خوردن و فشار دادن اهرم، دومی را انتخاب میکردند تا وقتی که از گرسنگی به حال مرگ میافتادند. در اواخر دههٔ ۱۹۶۰، مشاهدات کاملتر و مشخص شد که ناحیههایی در مغز حیوان وجود دارد که در اثر تحریک، حس ارضاکنندگی فوقالعادهای به وجود میآورند. به مجموعهٔ این ناحیهها مرکز خوشی گفته میشود.
فرشته
این نکته به ما یادآوری میکند که ما هرگز به نقطهٔ نهایی و قلهٔ شادی و احساس خوشبختی نمیرسیم چون شادی و خوشبختی اصولاً قلهای ندارد. همیشه یک کوه بلندتر هست. کوهی که درحالحاضر در قلهاش نشستهایم و حس خوبی داریم، بهزودی تبدیل به سطح هوشیاری و درک معمول میشود. روانکاوان تجربی از این موضوع با اصطلاح نقطهٔ تنظیم شادی یاد میکنند. مطالعات و تحقیقات آنها نشان میدهد که تحریک احساسات شادیبخش، تأثیرات دایم و پایدار بر حس خوب بودن و حال خوب داشتن ما ندارد.
فرشته
احساس عالی داشتن در تضاد با حال عادی و درک روزمره است تنها شیوهای که میتوانیم احساس عالی داشته باشیم این است که از حس معمولی و عادیمان فراتر برویم. فراتر رفتن از این احساس و حالوهوا هم تنها برای یک مقطع زمانی کوتاه امکانپذیر است چون پس از مدتی آن حس عالی تبدیل به حس معمولی و روزمره میشود.
فرشته
«اگر انسانها سرتونین بیشتری در مغز خود داشتند، آیا این امکان وجود داشت که از بروز اینهمه نزاع و درگیری جلوگیری شود؟» اگر داروهای نشاطآور بتواند انسانها را کودن کند، در آن صورت شادترین انسانها کودنترین آنها خواهند بود و برای اینکه هیچگاه نزاعی پدید نیاید، باید انسانها را معتاد به شادمانی کرد.
فرشته
در نظر آریستیپوس لذتْ مترادف آسایش بود و به اعتقاد اپیکور مترادف آرامش.
فرشته
لذتگرایی محافظهکارانهٔ اپیکور برایم حکم نصیحتهای کسلکننده و بزدلانهٔ افراد سالخورده و میانسال را داشت. از نظر اپیکور لذت منفی یعنی فقدان درد، غایت زندگی است اما از نظر آریستیپوس لذت مثبت و حاضر، هدف و معنای اصلی زندگی است.
فرشته
هنر زندگی کامجویی در هر لحظه و هر مکان است و لذیذترین و ماندگارترین لذتها نه ذهنی هستند و نه همیشه اخلاقی.
آریستیپوس، فیلسوف یونانی لذتگرا (۳۵۶ ـ ۴۳۵ پیش از میلاد)
فرشته
یک مورد مشترک مذاهب جهان این است که زندگی روی زمین را یک مرحلهٔ کمارزش در مسیر زندگی راستین یا زندگی پس از مرگ یا حیات ابدی میدانند. مأموریت ما روی زمین تنها این است که نشان دهیم لیاقت حیات بهشتی را داریم. بهجز آن، زندگی روزمره و مسائل مادی و غیرمادی و جنسی و غیرجنسی آن اهمیت چندانی ندارد. پس آنچه که ما اینجا داریم یک زندگی «بعدش چی؟» همیشگی است. هر لحظه از زندگی خاکی و زمینی ما بر زندگی آیندهمان متمرکز است.
فرشته
اول اینکه اشتیاق برای تصاحب چیزی که درحالحاضر آن را در اختیار نداریم لذت بردن از چیزی را که داریم کمرنگ و رقیق میکند یا اساساً از بین میبرد و دوم اینکه پس از اینکه با گذاشتن کلی وقت و انرژی موفق به تصاحب چیزی شدیم که آرزویش را داریم، متوجه میشویم که باز به خانهٔ اول بازگشتیم. اشتیاق تصاحب یا تملک چیزی دیگر.
فرشته
لذت چیزی را که در اختیار داری، با آرزو و میل چیزی که نداری ضایع نکن. به خاطر داشته باش چیزی که اکنون داری، چیزی بوده که زمانی آرزوی داشتنش را داشتی.
اپیکور، فیلسوف یونانی لذتگرا (۲۷۰ ـ ۳۴۱ پیش از میلاد)
فرشته
در ادوار گوناگون تعداد قابلتوجهی از فلاسفه ــ از لذتگرایان گرفته تا کمالگرایان ــ دوستی را به عنوان بزرگترین لذت معرفی کردهاند.
farnaz Pursmaily
یکی از خوبیهای رفقای قدیمی و صمیمی این است که شما میتوانید پیش آنها، خودِ خرتان باشید.
رالف والدو امرسن؛ فیلسوف امریکایی
farnaz Pursmaily
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰۵۰%
تومان