بریدههایی از کتاب مصیبتهای شاغل بودن
۳٫۲
(۳۵)
مشکلی که با همکارانمان داریم، از چالشی اساسی شروع میشود: تلاش برای انتقال مفاهیم ذهنی خود به شخصی دیگر
شاهین
از بزرگترین مصیبتهای شاغل بودن این است که احساس کنیم تنها بخش کوچکی از استعدادهای ما در فعالیتهای روزانه مورد استفاده قرار میگیرد. میتوانیم پیشرفتی ورای شغل خود داشته باشیم. عنوانی که روی کارت اشتغال ما نوشته شده، تنها یکی از هزاران توانایی ماست.
Dexter
مارکس مینویسد:
در جامعهٔ کمونیستی... هیچ کس نباید تخصص انحصاری در یک فعالیت داشته باشد، بلکه هر شخصی باید بتوانند در هر زمینهای که به آن علاقه دارد پیشرفت کند... بنابراین من میتوانم امروز یک فعالیت و فردا فعالیت دیگری داشته باشم؛ صبح به شکار بروم، عصر به ماهیگیری، شب به پرورش احشام و پس از شام به نقادی بپردازم... بدون اینکه هیچ وقت شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد شوم.
کنتس مونت کریستو
مشکلی دنیای مدرن این است که ما را به سمت انتظارات بسیار بالا سوق میدهد و باعث رؤیاپردازی میشود و سپس ما را با حس تلخ شکست تنها میگذارد.
در گذشته باور مصمم در محدودیتهای زندگی، از مهمترین داراییهای بشر بوده، مانعی در برابر ناراحتی و حسادت؛ نوعی حکمت که توسط ایدئولوژی، انتظارات و توقعات نامحدود جهانبینیِ دنیای مدرن کمرنگ شده است.
بهناز
اما امروزه، بیشتر شغلها نیاز به درجهای از سلامت روانی دارند تا به بهترین نحو انجام شوند. یک نظر ناراحتکننده میتواند بهرهوری کل یک روز شخص را از بین ببرد.
آیدا
فقدان رضایت در هر شغلی که انتخاب میکنیم، همراه ما خواهد بود: نباید سعی کنیم با تغییر شغل بر آن فائق آییم. هیچ شغلی به تنهایی رضایتبخش نخواهد بود.
کنتس مونت کریستو
سیاستمداران مدرن در طیفهای سیاسی مختلف دنیا توافق جالب توجهی بر یک هدف دارند: اینکه بتوانند جامعهای بر اساس شایستهسالاری ایجاد کنند. جامعهای که در آن تمام افراد سطح بالا به دلیل ذکاوت و توانمندی خود به این سطح رسیده باشند، نه به دلیل داشتن فرصتهای غیرمنصفانه والدین سطح بالا یا داشتن روابط. هدف این است که سلسلهمراتبی بر اساس توانایی ایجاد کنیم که بتواند جایگزین معیارهای بیارزشی مانند رنگ پوست و جنسیت شود که در قرون گذشته رایج بود.
بهناز
هزینهٔ زیادی برای اعتقاد به دنیایی منصفانه میپردازیم. اینکه در مسیر زندگیهای خود، مسئول کامل دستاوردها باشیم و بدتر از آن، شکستهایمان را بپذیریم.
دامون
همهٔ ما این جاهطلبی را داریم که شغلی انتخاب کنیم که «معنادار بودن» را برای ما به ارمغان بیاورد. میل ما به معنادار بودن، مانند میل به پولدار شدن یا داشتن تندیس (از خود) است. کار معنادار هر فعالیتی است که بتواند تأثیر مثبتی روی زندگی یک فرد بگذارد، چه با کاهش رنج چه با افزایش لذت در وی. تعریفی که میتواند هر رویدادی از جمله عملهای جراحی برای نجات جان انسانها توسط جراح قلب یا تلاشهای وسوسهانگیز شیرینیپز برای جذاب کردن شیرینی یا تلاشهای یک بافندهٔ اهل آناتولی را در بر داشته باشد.
در واقعیت، عمدهٔ شغلها به شیوهای به رفاه دیگران کمک میکنند. تنها دستهٔ کمی از آنها اینگونه نیستند، برای مثال، شغلی که در تلاش برای تولید داروهای قلابی برای ریزش مو یا سرطان است، یا شغلی که افراد کمدرآمد را ترغیب به شرکت در قمار میکند. با این حال، لزوماً بسیاری از شغلها در موقعیت معنادار بودن قرار دارند، حتی اگر فرد انجامدهنده متوجه این امر نباشد.
جواد محمدی
از بزرگترین مصیبتهای شاغل بودن این است که احساس کنیم تنها بخش کوچکی از استعدادهای ما در فعالیتهای روزانه مورد استفاده قرار میگیرد. میتوانیم پیشرفتی ورای شغل خود داشته باشیم. عنوانی که روی کارت اشتغال ما نوشته شده، تنها یکی از هزاران توانایی ماست.
Sajede
حجم
۲۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۲۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان