بریدههایی از کتاب شغل مورد علاقه
نویسنده:آلن دوباتن
مترجم:محمدهادی حاجیبیگلو
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱۰ رأی
۳٫۹
(۲۱۰)
این تنها در صورتی نوعی عقبنشینی بهنظر میرسد که بهدرستی ندانیم واقعاً در جستجوی چه هستیم. وجه غافلگیرکننده و رهاییبخشِ تحلیل جنبههای لذتبخش این است که آشکار میکند که هیچگاه فقط یک عرصهٔ خاص از کسبوکار و صنعت نیست که کلید یافتنِ شغل موردعلاقهٔ ماست. وقتی فهم صحیحی از این مسئله حاصل کنیم درمییابیم که ــ خوشبختانه ــ یک لذت خاص در واقع امری عام و کلی است و میتواند در جاهای بسیار متفاوتی سروکلهاش پیدا شود که در وهلهٔ نخست اصلاً انتظارش را نداشتیم. شناخت دقیق علائقمان باعث میشود از علاقههای پراکنده و مبهم رهایی یابیم.
bfs
همین تحلیل را میتوان در مورد تدریس نیز انجام داد. لزومی ندارد تدریس حتماً در مقطع ابتدایی یا دبیرستان انجام گیرد؛ ما میتوانیم در عرصهٔ دانش هوانوردی نیز مدرس باشیم (مثلاً باید به نیروهای جدید در مورد ویژگیهای مهم این صنعت چیزهایی بیاموزید) یا در یک موسسهٔ مدیریت مالی تدریس کنید (مثلاً باید به مدیران اجرایی بیاموزید که چطور با مشتریانِ سختگیر روبهرو شوند). یا مثلاً کسی که روی شغلی در عرصهٔ سیاست کلید کرده چه بسا دریابد که لذاتی که میجوید (تأثیرگذاری بر پیامدهای اجتماعیِ سیاستها) به همان اندازه (و چه بسا با حقوق بیشتر و تأثیرگذاری گستردهتر) در یک موسسهٔ گردشگری یا در یک شرکت کاوش نفت هم وجود داشته باشد.
bfs
کاملاً منطقی ــ و حتی نشانهٔ سلامت ــ است که استعدادهای خویش را نشناسیم و ندانیم آنها را چگونه به کار بگیریم. طبیعت انسان آنقدر پیچیده، تواناییهای هر فرد آنقدر غامض و بهسختی قابلِ تعریف دقیق و اقتضائات زمانه آنقدر بیثبات است که کشف بهترین همخوانی بین یک فرد و یک شغل، با اینکه چالشی خطیر و البته بسیار مشروع است، مستلزم میزان بالایی از فکر، کاوش و کمک دانایان است و چه بسا سالها ذهن ما را به خود مشغول کند. از این رو کاملاً منطقی و قابلدرک است که ندانیم باید سراغ چه کاری برویم. و در واقع اینکه متوجه شویم جواب این پرسش را نمیدانیم یکی از نشانههای مهم بلوغ است، بهجای اینکه با این فکر آزارنده بر خودمان رنجهای بسیار تحمیل کنیم که قاعدتاً باید جواب این سؤال را بدانیم.
aryan
یکی از نقصهای خاصِ آزمونهای امروزی این است که بهشکلی انعطافناپذیر به آن نوع مشاغلی چسبیدهاند که تا کنون وجود داشته است
Fatemeh Agheli
طبیعت انسان آنقدر پیچیده، تواناییهای هر فرد آنقدر غامض و بهسختی قابلِ تعریف دقیق و اقتضائات زمانه آنقدر بیثبات است که کشف بهترین همخوانی بین یک فرد و یک شغل، با اینکه چالشی خطیر و البته بسیار مشروع است، مستلزم میزان بالایی از فکر، کاوش و کمک دانایان است و چه بسا سالها ذهن ما را به خود مشغول کند.
jim.ech
یک شغلِ بهقدر کافی خوب دارای طیف کاملی از نقایص معمول است: گاهی اوقات حوصلهمان را سر میبرد، جنبههای پرزحمت و مأیوسکننده دارد؛ گاهی اوقات اضطرابآور است؛ هر از چند گاهی مجبور میشوید مورد قضاوت کسانی قرار گیرید که اصلاً برایشان احترام قائل نیستید؛ از شایستگیهای شما بهطور کامل استفاده نمیشود؛ تا وقتی در آن شغل هستید هرگز پولدار نخواهید شد؛ گاهی اوقات با اینکه نمیخواهید اما باید از کنارههای کار بزنید؛ مجبورید با افرادی نسبتاً آزارنده مودب باشید؛ ایدههای بینظیرتان همواره جدی گرفته نمیشوند؛ برخی رقبای شغلیتان احتمالاً از شما جلو خواهند زد و روزهایی پیش خواهد آمد که از خودتان میپرسید اصلاً چرا از اول مرتکب این حماقت شدید که وارد این شغل شوید.
🌱 آونـב
میتوانیم به خود بیاموزیم که دوباره از نو تا حدی عاشق شغل فعلیمان شویم. روشن است که قرار نیست این بار هم واله و شیدا شویم. قرار نیست شبیه اولین باری باشد که عاشق یک نفر شدیم و باورمان این بود که او (یا این شغل) در جهان تک است. بلکه میتواند عشقی جاافتادهتر اما کماکان حقیقی باشد، که در عین حال واقف به نقصها و کاستیها نیز هست، که به وجود سازشها و دشواریها آگاهی دارد، اما کماکان شیفته و دوستدارِ مزایا و خوبیهایی است که حقیقتا در کار است.
محمدجعفر مغنی
بهجای اینکه به خاطر شیفتگیِ یکباره به یک شغل خیالی، احساس ناکامی کنیم، گاهی اوقات بهتر است این امکان را در نظر بگیریم که بیاموزیم دوباره عاشق شغل نسبتاً خوبِ کنونیمان شویم.
محمدجعفر مغنی
رسانهها بیآنکه نیت شرورانهای داشته باشند، مدام امور خلاف قاعده و غیرمتعارف را پیش چشمانمان میآورند؛ زیرا اینها همان چیزی است که دوست داریم تماشا کنیم و حاضریم بابتش پول بپردازیم.
محمدجعفر مغنی
سرمایهداری بسیاری چیزهای خوب برای زندگیمان به ارمغان آورده است. از جمله اتومبیلهای زیبا و جذاب؛ ساندویچهای خوشمزه؛ هتلهای شیک در جزیرههای دوردست؛ کودکستانهای چشمنواز و پرمحبت. و آزارندهتر از همه اینکه شهروندانی بسیار مضطرب نیز پرورش داده است.
محمدجعفر مغنی
ما مؤلفِ انحصاریِ زندگینامهٔ خود محسوب میشویم و از این رو حاصل زندگیمان هر چه باشد اعتبارش ــ یا تقصیرهایش ــ تماماً به حساب خودمان ریخته میشود. تعجبی ندارد که در جهان مدرن نرخ خودکشی بهشکلی نِمائی بالا میرود. زیرا اکنون بر رنجهای فقیران، زخمِ بار روانیِ شرم و سرشکستگی نیز اضافه شده است.
محمدجعفر مغنی
رسانههای جدید قرن هجدهم با گسترش هرچه بیشتر، به گروههای کثیری از اجتماع نشان دادند که زندگیشان چقدر ناقص و ناکامل است:
محمدجعفر مغنی
اندیشهٔ مرگ، دعوتی جدی است بهسوی تعیین و تکلیف اولویتهایمان در زندگی
محمدجعفر مغنی
یکی از اقلام دکوریِ همیشگی روی میز چهرههای برجستهٔ اوایل دورهٔ مدرن، جمجمه بود. منظور این نبود که جمجمه، که یادآور گذرائیِ عمر است، به صاحبانشان پوچی زندگی را نشان دهد و آنان را نومید و دلسرد کند. بلکه قرار بوده آنان را جسورتر کند تا نقایص و عیوب برخی جنبههای تجربهٔ زندگی خویش را بپذیرند، اما در عین حال به آنان یادآوری کند که با جدیت و توجه بیشتری به دیگران بپردازند.
محمدجعفر مغنی
وقتی با ذهنمان دمساز شویم میبینیم که ذهن و بدنمان تجهیزاتی بینهایت حساس هستند که دقیقه به دقیقه سرنخهای خارقالعادهای در مورد نیازها و خرسندیهای ما ارائه میدهند و از آنجا که طبیعت انسان بین همهٔ افراد بشر تا حد زیادی مشترک است، اگر همین سرنخها را تعمیم دهیم به نیازها و خرسندیهای دیگران نیز پی میبریم. اگر بهدرستی به دروننگری بپردازیم، بتوانیم بادقت، با تخیل بالا و وضوح کافی، و بدون دخالت دادن احساسات یا پیشداوریها، ذهنمان را بخوانیم، آنگاه میتوانیم تقریباً هرچیزی را در مورد نیازهای مهم اطرافیانمان بفهمیم و بر مبنای همین نیازهاست که یک کسبوکار خوب را میتوان اجرا کرد. از منظر ابتکار و خلاقیت، شناخت خود و درک دیگران اساساً بیشتر اوقات یک چیز هستند.
محمدجعفر مغنی
اما معضلی عجیب و نسبتاً سرکش درست همینجا سر و کلهاش پیدا میشود: دیگران اغلب پیشاپیش از خواستهها، نیازها و علائق خویش خبر ندارند. حتی اگر روزی با شور و هیجان به محصول خاصی عکسالعمل نشان دهند، باز هم نمیتوانستهاند به سازندگانش اطلاعات لازم برای خلق آن محصول را بدهند. آنان میتوانند بر ایدهها مهر تأیید بزنند اما نمیتوانند آنها را ابداع کنند. اکثریت عظیمی از ابداعات عظیم هرگز امکان نداشته است که بر اساس نتایج نظرسنجی یا گروههای متمرکز بحث و نظر حاصل آیند.
محمدجعفر مغنی
ما به کاشت زمین و پرورش حیوانات پرداختیم، در معادن عرق ریختیم و لگنهای ادرار را خالی کردیم. ما رنج کشیدیم. رعیت یا خردهمالک میتوانست چشمانتظار معدودی لحظات رضایتبخش در زندگی باشد و این لحظات بدون استثنا خارج از ساعات کار واقع بودند: مثل جشنِ هنگامهٔ درو در سال بعد یا روز عروسیِ بزرگترین پسرش که هنوز فقط شش سال دارد.
ج
یکی از خارقالعادهترین ویژگیهای عصر ما، که ناگفته بدیهی فرض میشود، این پیشفرض است که باید بتوانیم شغلی بیابیم که نه تنها برایمان قابلتحمل باشد و کفاف مخارجمان را بدهد، بلکه باید عمیقاً آن را شغلی ارزشمند بدانیم، ناظر به هدفی بسیار مهم باشد و دوستی و خلاقیت در آن شکوفا شود.
sinawebjo
عموماً تصور اینکه فرصت اندکی برایمان باقی مانده کار جذابی است؛ زیرا روش خوبی است برای اینکه توجهمان را معطوف به اولویتها کنیم. اما برعکسِ این نگاه نیز مفید است. چه میشد اگر هیچ فوریتی در کار نبود؟ آنگاه میتوانستید به بخشهایی از شخصیتتان میدان بدهید که معمولاً به حاشیه رانده میشوند. دیگر نگران این نبودید که هر چه زودتر کار «مناسبی» پیدا کنید، زیرا دههها فرصت خواهید داشت بعدها دوباره سراغش بروید. برایتان مسئله نمیبود که آیا شغل کنونی را حفظ کنید یا شغلتان را عوض کنید، زیرا آینده آنقدر طولانی میبود که دیگر نگرانیای در میان نبود. این یک آزمایش ذهنی است که کمکمان میکند ببینیم در ذهنمان چه میگذرد؛ چیزهایی که معمولاً به دلیل اضطراب ناشی از محدودیت عمر سرکوب میشوند.
محمدجعفر مغنی
وقتی به جایی برسیم که علائق خود را بهتر بشناسیم، یکی از چیزهایی که ممکن است پیش آید این است که تصورات اولیهمان را در مورد شغلِ موردعلاقهمان مورد بازنگری قرار دهیم و گاهی اوقات برخی از آنها را حذف کنیم. همینطور وقتی تجربیات و تصاویر ذهنیمان را تحلیل کردیم آنگاه خواهیم توانست خواستههای حقیقیمان را صورتبندی کنیم. روشن و واضح کردنِ محرکها میتواند ما را به مسیرهای جدید و بهتری هدایت کند.
jim.ech
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان