بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شغل مورد علاقه | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شغل مورد علاقه

بریده‌هایی از کتاب شغل مورد علاقه

نویسنده:آلن دوباتن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱۰ رأی
۳٫۹
(۲۱۰)
وقتی تعلقمان را به ویژگی‌ها تقویت کنیم، آن‌گاه به افراد خاص یا مشاغل خاص تعلق کمتری خواهیم داشت.
javadkhoramshad
بعد از کودکی وارد بیابانِ دورهٔ بلوغ می‌شویم
javadkhoramshad
امکانِ اطلاع یافتن از فرصت‌ها نیست: بلکه مانع اصلی این است که نمی‌توانیم به تحلیل دقیقی از قابلیت‌هایمان دست یابیم و برای پرورش این قابلیت‌ها نیز به‌درستی راهنمایی نمی‌شویم.
javadkhoramshad
استعدادهای بسیار عالیِ بشر به این دلیل عمدتاً ناپرورده می‌مانند که در مواقع سرنوشت‌ساز توصیه‌ها و راهنمایی‌های معدودی به افراد داده می‌شود.
javadkhoramshad
تصویری معقولانه‌تر لازم است تا ببینیم چه دشواری‌ها که در پس هرچیزی که می‌خواهیم تقلید کنیم، نهفته است. مثلاً نباید به شاهکارهای هنریِ موزه‌ها بنگریم. باید به استودیو سری بزنیم و در آنجا عذاب‌ها و شکنجه‌های روحی و جسمی، نسخه‌های اولیهٔ متلاشی‌شده و جای اشک‌های هنرمندی را ببینیم که زیر بارهای سنگین خرد شده و گریسته است. باید بنگریم که چقدر طول کشیده تا آن معمار سرانجام بتواند اولین کمیسیونِ درست و حسابی‌اش را بگیرد (در پنجاه سالگی)؛ داستان اوایل کار نویسنده‌ای را بخوانیم که اکنون جایزه درو می‌کند؛ با دقت بیشتری بررسی کنیم که آن کارآفرین چه شکست‌هایی را تحمل کرده است. باید نقش مشروع و لازمِ شکست را بپذیریم و به خودمان مجال دهیم که تا مدت‌ها کارها را ناکامل و سرشار از نقایص انجام دهیم؛ این بهایی است که باید بپردازیم تا روزی از روزها در چندین دههٔ آتی عمرمان فرصتی بیابیم و کاری را به سرانجام برسانیم که دیگران باز از منظر خودشان موفقیتی خودبه‌خودی حسابش کنند.
bfs
کمال‌گرایی شکلی از بی‌صبری و ناشکیبایی ست، نوعی فهم نادرست است از اینکه امور باید چگونه سر جای درستشان قرار گیرند تا مناسب رشد و ترقی باشد.
Hadise Matloob
تصویری معقولانه‌تر لازم است تا ببینیم چه دشواری‌ها که در پس هرچیزی که می‌خواهیم تقلید کنیم، نهفته است. مثلاً نباید به شاهکارهای هنریِ موزه‌ها بنگریم. باید به استودیو سری بزنیم و در آنجا عذاب‌ها و شکنجه‌های روحی و جسمی، نسخه‌های اولیهٔ متلاشی‌شده و جای اشک‌های هنرمندی را ببینیم که زیر بارهای سنگین خرد شده و گریسته است. باید بنگریم که چقدر طول کشیده تا آن معمار سرانجام بتواند اولین کمیسیونِ درست و حسابی‌اش را بگیرد (در پنجاه سالگی)؛ داستان اوایل کار نویسنده‌ای را بخوانیم که اکنون جایزه درو می‌کند؛ با دقت بیشتری بررسی کنیم که آن کارآفرین چه شکست‌هایی را تحمل کرده است. باید نقش مشروع و لازمِ شکست را بپذیریم و به خودمان مجال دهیم که تا مدت‌ها کارها را ناکامل و سرشار از نقایص انجام دهیم؛ این بهایی است که باید بپردازیم تا روزی از روزها در چندین دههٔ آتی عمرمان فرصتی بیابیم و کاری را به سرانجام برسانیم که دیگران باز از منظر خودشان موفقیتی خودبه‌خودی حسابش کنند.
Hadise Matloob
اما لازم است توجه کنیم که «موفق‌تر بودن» واقعاً به چه معناست. عموماً بنا به عادت منظور از این تعبیر، جنبهٔ مالی و اقتصادی است. زمانی نسلی را موفق‌تر از نسل قبلی می‌دانند که در خانه‌هایی بزرگ‌تر زندگی کنند و به تعطیلات لوکس‌تری بروند. اما شیوهٔ جذاب‌تر و دقیق‌تری هم برای تفسیر مفهوم «موفق‌تر بودن» وجود دارد. از این اصطلاح می‌توان در مواقعی نیز استفاده کرد که توانسته باشیم برخی مخاطرات روانی، نقاط کور یا افراط‌ها را، که والدینمان در عرصهٔ شغلی دچارش بوده‌اند، اصلاح کرده باشیم. به احتمال زیاد همیشه جای خالی چیزی در تجربهٔ زندگیِ والدینمان در کار بوده است. شاید پدرمان در زندگی چندان خوش نگذرانده است. شاید در کودکی بابت بی‌ثباتیِ مالی ضربه خورده است و به همین دلیل است که اصولاً مشاغل را بر حسب امنیت شغلی‌شان ارزیابی می‌کند. شاید مادرمان در واکنش به تربیت بیش از حد ملال‌آوری که در کودکی از سر گذرانده است، در ماجراجویی‌هایش زیاد بی‌گدار به آب زده است. او شیفتهٔ هنرمندانی است که به هیچ‌جا نرسیده‌اند و فیلمسازان تندرویی که هرگز به هیچ‌جا نخواهند رسید. در دست انداختنِ برادرش رودست ندارد که آدمی معمولی و سوژهٔ بسیاری از جوک‌های خانوادگی است.
bfs
از آنجا که چارچوب شغلیِ خانواده همواره تلویحی و ضمنی است، همیشه متوجه تأثیر احتمالیِ شدیدش روی خودمان نمی‌شویم. برای اینکه خودمان را آزاد کنیم، باید فعالانه خود را برانگیزیم که شبکهٔ انتظاراتِ خانواده را که به‌احتمال زیاد در آن گرفتاریم، تشخیص دهیم.
bfs
ما آمال و آرزوهای والدینمان را حس می‌کنیم و تحت تأثیرشان قرار می‌گیریم و از آنجا که عاشقشان هستیم می‌کوشیم خودمان را با آن‌ها هم‌اراستا کنیم. این کاملاً طبیعی است. اما چه بسا بدبختانه این آرزوها با آن شغلی تضاد داشته باشند که واقعاً برایمان رضایت و خرسندی به بار خواهد آورد.
bfs
از همین رو گاهی تحرکاتی جانب‌دارانه نیز در کار است. چارچوب شغلیِ خانواده نتیجهٔ دو چیز کلی است: چیزهایی که والدینمان ارزشمند می‌دانند و نسبت به آن‌ها اشتیاق دارند؛ و از سوی دیگر، چیزهایی که از آن‌ها هراس دارند و گریزان هستند. در بسیاری از خانواده‌ها گزینه‌های شغلی خاصی در میان است که والدین با احترام خاصی در موردشان صحبت می‌کنند: مثلاً نویسندهٔ بزرگ شدن یا رسیدن به مقام قاضی ارشد، شغل مدیریت مدرسه یا کارمند دولت. عموماً خود والدین در این عرصه‌ها کار نمی‌کنند، بلکه زمانی علاقه‌مند بوده‌اند به این جایگاه‌ها برسند (اما هرگز نتوانسته‌اند). بسیاری از والدین بی سر و صدا رؤیاهای خویش را به فرزندانشان منتقل می‌کنند تا آنان به این رؤیاها جامهٔ عمل بپوشانند و اغلب هم به آنان نمی‌گویند که چنین باری را بر دوششان نهاده‌اند. اما پیامی که به فرزندان خویش منتقل می‌کنند این است که اگر وارد مسیر شغلی موردنظر شوند همیشه آنان را دوست خواهند داشت و تحسینشان خواهند کرد: پسر یا دختر معماری خواهد شد که والدین جسارت تحققش را نداشته‌اند، یا کارآفرینی خواهند شد که به والدین اجازه‌اش را نداده بوده‌اند.
bfs
اما از تبعات عجیبِ این آزادی‌های انتزاعی این بوده که بر ما پوشیده مانده است که انتظارات خانواده کماکان چقدر اهمیت دارند و مسیر شغلی ما را چقدر محدود می‌کنند. گرچه والدینمان دیگر حق قانونی ندارند که حساب‌های بانکیِ ما را مسدود کنند یا عملاً ما را حبس کنند، اما کماکان ابزار مهم کنترلِ روانی را در اختیار دارند: هرگاه آرزوهایی که برای ما دارند را نقش بر آب می‌کنیم ما را تهدید به قطع مهر و محبتشان می‌کنند. عشق همان‌قدر می‌تواند ما را کنترل کند که زور یا قانون در گذشته قادر به کنترل ما بوده است.
bfs
به‌ندرت پیش می‌آید که قدم بیرون نهادن از تجربهٔ آشنای خانواده در مورد شغل، کاری کاملاً خطا، گناهکارانه یا ابلهانه خطاب شود. اما عموماً حرکتی هم حساب نمی‌شود که در تصورمان بگنجد و به‌نظرمان امکان‌پذیر باشد. وقتی هیچ‌یک از اعضای خانواده وارد عرصهٔ ورزش، الکترونیک یا تئاتر نشده‌اند، نمی‌دانیم از کجا شروع کنیم. کسانی که به مهر و محبتشان وابسته‌ایم نمی‌توانند کمکمان کنند تا در چنین عرصه‌هایی احساس اعتمادبه‌نفس کنیم. اینکه بر پای ما قید و بند می‌نهند به این دلیل نیست که احیانا تنگ‌نظر هستند و یا اینکه با دقت تمام همهٔ جوانب شخصیت ما را سنجیده‌اند و بر همین اساس تمایلات محق ما را نمی‌خواهند بپذیرند؛ بلکه دلیلش این است که صرفا ًتجربیاتشان به‌ناچار محدود است.
bfs
وقتی به جایی برسیم که علائق خود را بهتر بشناسیم، یکی از چیزهایی که ممکن است پیش آید این است که تصورات اولیه‌مان را در مورد شغلِ موردعلاقه‌مان مورد بازنگری قرار دهیم و گاهی اوقات برخی از آن‌ها را حذف کنیم. همین‌طور وقتی تجربیات و تصاویر ذهنی‌مان را تحلیل کردیم آن‌گاه خواهیم توانست خواسته‌های حقیقی‌مان را صورت‌بندی کنیم. روشن و واضح کردنِ محرک‌ها می‌تواند ما را به مسیرهای جدید و بهتری هدایت کند.
Fatemeh Agheli
همین نکته که در مورد صنعت کشتی‌رانی یا عرصهٔ روزنامه‌نگاری گفتیم در مورد دیگر عرصه‌های شغلی نیز درست است. ورودی‌ها اغلب تفاوت بسیاری دارند با چیزهایی که در وهلهٔ نخست آن صنایع را برای ما تداعی می‌کنند. به جای اینکه بپرسیم آیا خروجیِ این شغل می‌تواند باعث لذت ما شود یا نه، باید از خودمان بپرسیم که آیا لذات ما می‌تواند در میان ورودی‌های یک صنعت جایی داشته باشد یا نه. این حرکتی کوچک اما بسیار رهایی‌بخش است، که باعث می‌شود درکمان از محل یافتنِ بهترین فرصت‌های شغلی، بسیار گسترش یابد.
bfs
یک راه بسیار مرسوم برای اینکه تشخیص دهیم چه شغلی می‌تواند موردعلاقه‌مان باشد، این است که به بازدید حضوریِ صنایعی برویم که از مصرف محصولات تولیدی‌شان لذت می‌بریم. ما خروجیِ این صنایع را دوست داریم، از همین رو می‌خواهیم به‌شکل تخصصی در ورودیِ این صنایع نیز سهیم باشیم. این یعنی به‌احتمال زیاد عرصه‌هایی از اقتصاد را در همان بدو کار خط می‌زنیم، زیرا به‌هیچ‌وجه از مصرف اقلامی که تولید می‌کنند خوشمان نمی‌آید. اگر واجد خلاقیت بصری باشم، احتمالاً حتی تصور کار کردن در صنعت سیمان برایم خنده‌دار خواهد بود. اگر عاشق طبیعت باشم، احتمالاً صنایع انرژی را مناسب خود نمی‌دانم. اگر شیفتهٔ ابراز خویشتن هستم، احتمالاً مشاغل مالی را جزو عرصه‌هایی نمی‌دانم که بتوانم شغل موردعلاقه‌ام را در آنجاها بیابم. بدین ترتیب عرصه‌های گوناگون شغلی را با خروجیِ آشکار آن‌ها مرتبط می‌کنیم و با این کار خیلی سریع برایمان روشن می‌شود که عرصه‌های عظیمی از اقتصاد چندان چیز مناسبی در اختیار ما نمی‌گذارند.
bfs
اگر واجد خلاقیت بصری باشم، احتمالاً حتی تصور کار کردن در صنعت سیمان برایم خنده‌دار خواهد بود. اگر عاشق طبیعت باشم، احتمالاً صنایع انرژی را مناسب خود نمی‌دانم. اگر شیفتهٔ ابراز خویشتن هستم، احتمالاً مشاغل مالی را جزو عرصه‌هایی نمی‌دانم که بتوانم شغل موردعلاقه‌ام را در آنجاها بیابم. بدین ترتیب عرصه‌های گوناگون شغلی را با خروجیِ آشکار آن‌ها مرتبط می‌کنیم و با این کار خیلی سریع برایمان روشن می‌شود که عرصه‌های عظیمی از اقتصاد چندان چیز مناسبی در اختیار ما نمی‌گذارند. ولی با این حال بسیار برایمان مفید است که مشاغل را صرفاً بر حسب احساسمان نسبت به خروجی‌هایشان لحاظ نکنیم، بلکه بر این اساس به آن‌ها فکر کنیم که علائقمان چقدر با ورودی‌های آن‌ها تناسب دارد. چه بسا در نگاه شتابزدهٔ اولیه‌مان اصلاً این ورودی‌ها روشن نباشند؛ به‌خصوص اگر بر حسب رنگ‌مایهٔ خروجی، صرفاً ویژگی‌های ظاهریِ یک شغل را برای خودمان تعریف کرده باشیم. از این رو وقتی صنعت خاصی را در نظر می‌آوریم، باید پیگیرانه‌تر از مواقع عادی جویای این نکته شویم که در این شغل برای تولید محصولات یا ارائهٔ خدمات چه چیزهایی مورد نیاز است.
bfs
اگر واجد خلاقیت بصری باشم، احتمالاً حتی تصور کار کردن در صنعت سیمان برایم خنده‌دار خواهد بود. اگر عاشق طبیعت باشم، احتمالاً صنایع انرژی را مناسب خود نمی‌دانم. اگر شیفتهٔ ابراز خویشتن هستم، احتمالاً مشاغل مالی را جزو عرصه‌هایی نمی‌دانم که بتوانم شغل موردعلاقه‌ام را در آنجاها بیابم. بدین ترتیب عرصه‌های گوناگون شغلی را با خروجیِ آشکار آن‌ها مرتبط می‌کنیم و با این کار خیلی سریع برایمان روشن می‌شود که عرصه‌های عظیمی از اقتصاد چندان چیز مناسبی در اختیار ما نمی‌گذارند. ولی با این حال بسیار برایمان مفید است که مشاغل را صرفاً بر حسب احساسمان نسبت به خروجی‌هایشان لحاظ نکنیم، بلکه بر این اساس به آن‌ها فکر کنیم که علائقمان چقدر با ورودی‌های آن‌ها تناسب دارد. چه بسا در نگاه شتابزدهٔ اولیه‌مان اصلاً این ورودی‌ها روشن نباشند؛ به‌خصوص اگر بر حسب رنگ‌مایهٔ خروجی، صرفاً ویژگی‌های ظاهریِ یک شغل را برای خودمان تعریف کرده باشیم. از این رو وقتی صنعت خاصی را در نظر می‌آوریم، باید پیگیرانه‌تر از مواقع عادی جویای این نکته شویم که در این شغل برای تولید محصولات یا ارائهٔ خدمات چه چیزهایی مورد نیاز است.
bfs
مشاغلِ عموماً برجسته‌تر معمولاً بیشتر جلب توجه می‌کنند، بیش از اندازه تحسین می‌شوند و در آخر هم وضعیت‌شان طوری است که درآمد بسیار کمی هم دارند. اما در واقع آن ویژگی‌ها صرفاً در چنین مشاغلی وجود ندارند. این ویژگی‌ها قطعاً ویژگی‌هایی عام هستند و  هنگامی که بیاموزیم چگونه نگاه کنیم ــ در نقاب‌هایی متفاوت و کمتر هویداتر در مشاغل دیگر نیز وجود دارند.
bfs
آنچه واقعاً عاشقش هستیم این شغل خاص نیست، بلکه گسترهٔ ویژگی‌هایی است که اولین بار در این شغل با آن‌ها روبه‌رو شده‌ایم؛ که معمولاً به این دلیل بوده که این شغل برجسته‌ترین نمونه‌ای است که همهٔ این ویژگی‌ها را در خود گرد آورده است.
bfs

حجم

۳۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۳۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان