بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حرف بزن، خاطره! خودزندگی‌نامه‌ی بازنویسی‌شده ویلادیمیر نابوکوف | طاقچه
کتاب حرف بزن، خاطره! خودزندگی‌نامه‌ی بازنویسی‌شده ویلادیمیر نابوکوف اثر ولادیمیر ناباکوف

بریده‌هایی از کتاب حرف بزن، خاطره! خودزندگی‌نامه‌ی بازنویسی‌شده ویلادیمیر نابوکوف

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۸از ۴ رأی
۳٫۸
(۴)
موفق به کشف این نکته شدم که هر کس آرزوی شاعری دارد، باید هربار گنجایش تفکر پیرامون چندین چیز را داشته باشد.
Houshyaran
محیطِ طبیعی‌شان را بلبل‌های گریان، یاس‌های شکوفه‌زده و گذرهای درختانِ نجواگری می‌انباشت که به بوستان‌های مَلاکان رنگ‌ولعاب می‌بخشید. بلبل‌ها چهچه می‌زدند، و خورشیدِ روبه‌غروب در کاجستانی تنه‌ها را به میزانی متفاوت در سرخیِ آتشین فرومی‌برد.
Houshyaran
یک اثر درجه‌یک داستانی که اصطکاک واقعی بین شخصیت‌ها نیست، بلکه بین نویسنده و جهان است
Houshyaran
اغلب پیش از به رخت‌خواب رفتن، مادرم در اتاق پذیرایی خانهٔ ییلاقی‌مان برایم به‌انگلیسی کتاب می‌خواند. وقتی به بندی می‌رسید که بارِ دراماتیکِ خاصی داشت، آن‌جا که قهرمان در شُرفِ مواجهه با خطری غریب شاید مرگ‌بار بود، صدایش پایین می‌آمد و کلمات از هم فاصله‌ای شگرف می‌گرفتند؛ پیش از ورق زدن نیز دستش را با آن انگشتر الماس و یاقوتِ خون‌کبوتری‌رنگِ آشنا روی صفحهٔ کتاب می‌گذاشت. اگر گوی‌بینِ بهتری بودم ممکن بود اتاق، آدم‌ها، چراغ‌ها و درخت‌ها در باران را ــ تمام روزهای زندگی در هجرت را که آن انگشتر بهایش بود ــ در تراش‌های زلال این انگشتر ببینم.
رضا عابدیان
بَندی که در ادامه می‌آید برای عمومِ خوانندگان نیست، برای آن ابلهی است که خیال می‌کند، چون برحسب اتفاق ثروتی را از دست داده، لابد سخن مرا می‌فهمد. جدالِ قدیمیِ من (از سال ۱۹۱۷) با دیکتاتوریِ شوروی کوچک‌ترین ارتباطی با موضوع مِلک و دارایی ندارد. به آن «مهاجری» که از «سرخ‌ها متنفر است» چون پول و زمینش را «دزدیدند» به چشم حقارت نگاه می‌کنم. آن دلتنگیِ گذشته که تمام این سال‌ها عزیز داشته‌ام برخاسته از کودکیِ ازدست‌رفته است، نه غمِ اسکناس‌های ازدست‌رفته. سرانجام نیز «این حق را برای خود محفوظ می‌دانم که در دلم اشتیاقِ زیستگاهی داشته باشم»: ... زیر آسمانِ امریکای من، افسوس خوردن برای جایی خاص در روسیه.
رضا عابدیان
تخیل، آن شعفِ والای نامیرا و نارس، باید محدود شود. برای لذت بردن از زندگی، نباید زیاده لذتش را ببریم.
رضا عابدیان
افزایشِ کمّیِ دانش خود را با تغییری کیفی در رژیم شوروی اشتباه گرفته بود
Houshyaran
این یکی از آن جان‌هایی است که نومیدانه طلبِ چیزی دیر و ازکف‌رفته می‌کنند، که به رسمیت شناختنِ صِرفِ چنین خواستی نه آن را احیا می‌کند و نه چیزی را جایگزینش می‌کند.
Houshyaran
«چرا موقع باران آن‌قدر شاد بودیم؟»
Houshyaran
اما در آن آینه چیزی بیش از این دیدم: خیره به چشمان خودم، از یافتنِ اندک ته‌نشینی از خودِ معمولم ــ بقایای هویتِ محوی که عقلم تقلای فراوان کرد تا دوباره در آن شیشه درکش کند ــ بهت‌زده شدم.
Houshyaran

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد