عاقل که میشوی، عاشق میشوی.
Leben
خدایا از تو پوزش میخواهم اگر در محضر من بر ستم دیدهای ستمی رفته و من به یاری او بر نخواستم
Leben
عاقل شدن یعنی لحظه لحظه خدا، یعنی من نه، فقط خدا
Leben
وقتی عقل شکوفا شود ذائقه انسان ناخودآگاه حق را انتخاب میکند.
Leben
خدایا شکرت به خاطر تعدد نقشهایم، تا یکی از آنها مرا به تو برساند.
Leben
خیلی ساده است وقتی مهربان نیستم یعنی دورم، وقتی به دل میگیرم یعنی خیلی دورم و وقتی گذشت نمیکنم یعنی خیلی خیلی دورم.
خدایا اگر مرا در آتش جهنم هم بیندازی باز فریاد میزنم دوستت دارم.
نگاه امام به آدمها بدون مرز است.
باید طبعمان را با طبع اماممان یکی کنیم. نتیجه بیمرزی در پیوند این است که از من انسانی دغدغهمند میسازد، پس به کسی که دستم نمیرسد، حتماً دعایم میرسد.
Leben
بدیهیترین نوع رابطه، رابطه براساس انسان بودن است. در این سطح از رابطه فرهنگ، دین، شهر، نیاز و ...آدمها مطرح نیست بلکه تنها وجه انسان بودن است که دخیل است.
Leben
چرا تنها وقتی صدایی از ما در میآید که منفعتمان در خطر باشد؟
یکی از نشانههای شکوفایی عقل میزان فهم ما از منفعت است.
اینکه ایمان داشتن یا نداشتن انسانهای دنیا برایمان مهم نیست، یعنی خبری از عقل نیست. یعنی نمیدانم چه منفعتی در با ایمان شدن همه مردم عالم است.
دوست داشتن آدمها به میزان ایمانشان است اما دغدغه داشتن چیز دیگری است که با ایمان و بیایمان ندارد.
وقتی عقل شکوفا شود بین ذات انسانی، یعنی خود فرد و عملش تفاوت قائل میشویم در این صورت هم برای کافر حقوقی قائلیم و هم برای مسلمان. و این یعنی همان نگاه بیمرز امام.
پس باید افق نگاهمان همچون افق نگاه اماممان شود، تا بفهمیم منفعت در خیرخواهی برای همه عالم است، و اینگونه ظهور محقق میشود.