بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب | صفحه ۲۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب

بریده‌هایی از کتاب کتاب

نویسنده:فاضل نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۹۲ رأی
۴٫۵
(۱۹۲)
ای لحظه‌ای که در سر هر شاخه فکر توست ای نوبهار تا به ابد جاودان بیا
لیا
چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجهٔ شیر که شد از صید پشیمان و سر افکند به زیر اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش زندگی پیش من ای مرگ! حقیر است حقیر
لیا
هرگز دو لفظ را مترادف گمان مکن جایی که عشق نیست؛ «جدایی»، «فراق» نیست
لیا
ما خسته‌ایم و تشنه، ولی دست و پا زدن راه نجات یافتن از باتلاق نیست
لیا
دلیل از من مخواه، از سرنوشت پیله‌ها پیداست که از زندان دنیا عاقبت آزاد خواهم شد
لیا
بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت دست زیر شانه‌ام مگذار! باید بشکنم
لیا
چشم به حیرت گشودم و تو نبودی کاش سر از خواب برنداشته بودم
لیا
جز آه نمی‌آید از این قلب پر از درد اینقدر مزن چنگ به سازی که شکسته‌است
لیا
به شرط آبرو یا جان قمار عشق کن با ما که ما جز باختن چیزی نمی‌خواهیم از این بازی
لیا
بزن چنگی به گندمزار گیسویت مگر قدری زکات خون دل‌های فقیران را بپردازی
لیا
«تن است؛ شیشه» و «جان؛ عطر» و «عمر؛ شیشهٔ عطر» چو عمر در قفس جان و تن نمی‌گنجم
لیا
عشق را گفتم چرا بر من نبستی راه؟ گفت راه بر گمراه بستن نیست در آیین ما
لیا
هزار روحم و در یک بدن نمی‌گنجم
za za
ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست «عشق» را شاید، ولی هرگز «مرا» نشناختی
za za
می‌توانستی نتازی بر من، اما تاختی
za za
از بوسهٔ گلگون تو خون می‌چکد ای تیر!
za za
شباهت تو و من هرچه بود ثابت کرد که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من صدای پر زدن مرغ‌های دریایی‌ست
sofiya
به شرط آبرو یا جان قمار عشق کن با ما که ما جز باختن چیزی نمی‌خواهیم از این بازی از این شادم که در زندان یادت گرچه محبوسم تو از من چون صدف در سینه مروارید می‌سازی
Atikhezli
گرچه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال بوی گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم
کاربر ۶۳۶۰۸۳۵
ای عشق! ای حقیقت باورنکردنی! افسانه‌ای بساز خود از داستان ما
کاربر ۶۳۶۰۸۳۵

حجم

۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۵۵,۰۰۰
۵۰%
تومان