یک عمر دوید و روز و شب را کوشید
با خستگیاش نشست و چایی نوشید
تا خواست خوشی به او سلامی بکند
مرگ آمد و کفش زندگی را پوشید
N.M
نارفته و هرچه رفته را برگشتیم
هر رفته و هر نرفته را برگشتیم
هر هفته تمام روزها را رفتیم
هر روز تمام هفته را برگشتیم
phi.lo.bib.lic
یک عمر دوید و روز و شب را کوشید
با خستگیاش نشست و چایی نوشید
تا خواست خوشی به او سلامی بکند
مرگ آمد و کفش زندگی را پوشید
اسب دریایی
یک عمر دوید و روز و شب را کوشید
با خستگیاش نشست و چایی نوشید
تا خواست خوشی به او سلامی بکند
مرگ آمد و کفش زندگی را پوشید
Arezuwishi
مرگ است که موج میزند در چشمش
کشتی شکسته، ناخدایی خسته...
آترین🍃
یک عمر به من رسید، باید برسی
با ماندن خود حساب تنهایی را
کامکار
پاییز و بهار و تبر و بی برگی
سخت است، ولی درخت بودن زیباست
arghavan
بغضیست که هر لحظه گلوگیرتر است
اشکیست که دم به دم سرازیرتر است
با اینکه شناسنامهای هم سالیم
تنهاییام از خودم کمی پیرتر است
کاربر ۶۶۸۱۸۴۵
آن کس که در آیینه به من زل زده بود
انگارخودمبودمو نشناختمش
Moti
ابروی تو چون تیغ دو سر، برنده ست
اخم تو به زیبایی صدها خنده ست
در چشم تو شیرهای رامی خفته ست
در چشم تو آهوهایی درنده ست
رضا برزگری