بریدههایی از کتاب پنج قدم فاصله
۴٫۴
(۱۶۳۲)
یک کارتون سیاسی از دههٔ چهل است. نقاشیِ اصلِ همان کپیای که به دیوارم نصب کردهام.
امضا شده و تاریخ زده شده و کامل. خیلی کمیاب است. حتی فکر نمیکردم نسخهٔ اصلِ آن موجود باشد.
لعنتی.
دوباره روی تختم دراز میکشم. بالشتم را برمیدارم و روی صورتم میگذارم. عصبانیتی که از دست او داشتم تبدیل به عصبانیت از دست خودم میشود.
آنقدر از نوع نگاهش به خودم متنفر بودم که نفهمیدم خودم هم دقیقاً همان کار او را میکنم.
اصلاً میدانم الان کجا میرود؟ اصلاً میدانم چه کارهایی را دوست دارد انجام دهد؟ آنقدر غرق این بودم که خودم دوست دارم چطور زندگی کنم که اصلاً یادم رفته بود او هم حق زندگی دارد.
sadaf
اگر قرار است بمیرم، میخواهم قبلش واقعاً زندگی کنم
anisa zargar
«نمیخوام ترکت کنم؛ ولی اونقدر دوستت دارم که نمیتونم
Arghvan
لحن صدایش آنقدر ملایم و واقعی است که بهترین چیز در زندگیام است
Arghvan
صدایش میلرزد و ادامه میدهد: «تنها چیزی که توی دنیا میخوام اینه که با تو باشم؛ ولی باید تو رو در امان نگه دارم، در امان از خودم.»
سعی میکند ادامه دهد. اشک ازچشمانش سرازیر شده. «نمیخوام ترکت کنم؛ ولی اونقدر دوستت دارم که نمیتونم باهات بمونم.»
Maryam
صدایش میلرزد و ادامه میدهد: «تنها چیزی که توی دنیا میخوام اینه که با تو باشم؛ ولی باید تو رو در امان نگه دارم، در امان از خودم.»
سعی میکند ادامه دهد. اشک ازچشمانش سرازیر شده. «نمیخوام ترکت کنم؛ ولی اونقدر دوستت دارم که نمیتونم باهات بمونم.»
Maryam
اگر قرار است بمیرم، میخواهم قبلش واقعاً زندگی کنم.
مریم
«حس امنیت، ایمنی، آرامش، همگی در یک نوازش آرام یک انگشت یا بوسهای بر گونه، منتقل میشود.»
SaDeGh_4_9
«حس امنیت، ایمنی، آرامش، همگی در یک نوازش آرام یک انگشت یا بوسهای بر گونه، منتقل میشود.»
SaDeGh_4_9
به همدیگر لبخند میزنیم. اگرچه میلیونها دلیل وجود دارد که من نباید الان اینطور به او نگاه کنم؛ ولی نمیتوانم جلوی این احساسم را بگیرم، احساس اینکه عاشقش هستم.
Seyyed Tabatabaei
من هرگز اینقدر با کسی یا در جایی نماندهام که عاشق بشوم؛ نه که اصلاً حتی اگر فرصتش را داشتم عاشق میشدم.
Seyyed Tabatabaei
«ما به این تماس با کسی که عاشقش هستیم نیاز داریم، درست همانطور که به هوا برای نفسکشیدن نیاز داریم. هیچوقت اهمیت لمسکردن را نفهمیدم، لمسکردن او... تا زمانی که دیگر نتوانستم داشته باشمش.»
Dream
«توی فیلمها همیشه میگن اگه عاشق کسی باشی، رهاش میکنی بره.»
Dream
خواب پر از آرامش است.
عاشقانه دوستش دارم.
Dream
من از زندگیکردن بدون اینکه واقعاً زندگی کنم خسته شدهام. از اینکه آرزوی چیزی را داشته باشم خسته شدهام. چیزهای زیادی نیست که ما بتوانیم داشته باشیم؛ ولی میتوانیم اینرا داشته باشیم.
Dream
«صبر کن ببینم. دو روز دیگه تولدته؟»
به او لبخند میزنم؛ ولی او در جوابم لبخندی نمیزند. «آره! هجده عدد شانسمه.»
میگوید: «ویل!» و با ناراحتی پایش را زمین میزند. «من هدیهای برات ندارم!»
از این نازتر هم میشود؟
با چوب بیلیارد به پایش میزنم؛ ولی برای یک بار هم که شده شوخی نمیکنم. چیزی هست که واقعاً میخواهم. «چطوره بهجاش یه قول بهم بدی؟ که تا تولد بعدیم باهام بمونی؟»
تعجب میکند و سرش را تکان میدهد. «قول میدم.»
کاربر ۱۴۶۸۹۸۳
«صبر کن ببینم. دو روز دیگه تولدته؟»
به او لبخند میزنم؛ ولی او در جوابم لبخندی نمیزند. «آره! هجده عدد شانسمه.»
میگوید: «ویل!» و با ناراحتی پایش را زمین میزند. «من هدیهای برات ندارم!»
از این نازتر هم میشود؟
با چوب بیلیارد به پایش میزنم؛ ولی برای یک بار هم که شده شوخی نمیکنم. چیزی هست که واقعاً میخواهم. «چطوره بهجاش یه قول بهم بدی؟ که تا تولد بعدیم باهام بمونی؟»
تعجب میکند و سرش را تکان میدهد. «قول میدم.»
کاربر ۱۴۶۸۹۸۳
«یعنی وقتی تو رحم مادریم، داریم اون زندگی رو میکنیم، درسته؟ هیچ ایدهای نداریم که زندگی بعدی فقط یه اینچ اونوَرتره.»
شانهای بالا میاندازد و به من نگاه میکند. «شاید مرگ هم همینطوره. شاید فقط زندگی بعدیه. یه اینچ اونوَرتر.»
کاربر ۵۳۴۴۶۹۳
به هردوی آنها لبخند بزرگی میزنم و عملاً آنها را با خودم بهسمت در میکشانم. گونههایم از اینهمه مثبتگراییِ تصنعی بهدرد میآید؛ ولی نمیخواهم ذوق آنها را کور کنم.
sonami
«ما به این تماس با کسی که عاشقش هستیم نیاز داریم، درست همانطور که به هوا برای نفسکشیدن نیاز داریم. هیچوقت اهمیت لمسکردن را نفهمیدم، لمسکردن او... تا زمانی که دیگر نتوانستم داشته باشمش.»
hosna_iran
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان