بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پنج قدم فاصله | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پنج قدم فاصله

بریده‌هایی از کتاب پنج قدم فاصله

۴٫۴
(۱۶۳۲)
«زندگی همینه ویل. قبل از این‌که بدونیم تموم می‌شه.»
sahar
این‌که بخوای کسی زنده بمونه، لزوماً به‌معنیِ این نیست که اون رو بخوای.
sahar
سه سال پیش آن‌را بازسازی و اندازه‌اش را چهار برابر کردند؛ زمین بسکتبال در آن گذاشتند، استخر آب شور، تجهیزات جدید بیماران قلبی و ردیف‌های زیادی دمبل. حتی یک اتاق کامل مجزا برای یوگا و مدیتیشن دارد، با پنجره‌های بزرگ رو به حیاط. قبل از این باشگاه یک اتاق قدیمی و دلگیر بود با یک‌عالمه دمبل‌های تابه‌تا و تجهیزات زنگ‌زده که انگار یک سال بعد از اختراع چرخ ساخته شده بودند.
آسمان دار
هربار که ضربه یا سیخونکی بهم زده می‌شود، احساس می‌کنم قوی‌تر می‌شوم. انگار که می‌توانم از پس همه‌چیز بربیایم.
کاربر ۲۱۰۱۳۲۵
هیچ‌وقت آمادهٔ سوگواری نبودم.
helia karbin
به چیزهایی که از دست دادی فکر نکن. به چیزهایی که به‌دست می‌آری فکر کن. زندگی کن
غزل
«زندگی همینه ویل. قبل از این‌که بدونیم تموم می‌شه.»
غزل
من از زندگی‌کردن بدون این‌که واقعاً زندگی کنم خسته شده‌ام.
غزل
«ما به این تماس با کسی که عاشقش هستیم نیاز داریم، درست همان‌طور که به هوا برای نفس‌کشیدن نیاز داریم. هیچ‌وقت اهمیت لمس‌کردن را نفهمیدم، لمس‌کردن او... تا زمانی که دیگر نتوانستم داشته باشمش.»
Nazanin :)
«تو من رو مجبور می‌کنی زندگی‌ای رو آرزو کنم که هیچ‌وقت نمی‌تونم داشته باشم.» دقیقاً منظورش را می‌فهمم. سرش را تکان می‌دهد. صورتش غمگین است. «این ترسناک‌ترین احساسیه که تا حالا داشتم.»
Mari
در دنیایی زندگی کنم که او در آن وجود نداشته باشد،
sheida...
«زندگی همینه ویل. قبل از این‌که بدونیم تموم می‌شه
tehisa
«یعنی وقتی تو رحم مادریم، داریم اون زندگی رو می‌کنیم، درسته؟ هیچ ایده‌ای نداریم که زندگی بعدی فقط یه اینچ اون‌وَرتره.» شانه‌ای بالا می‌اندازد و به من نگاه می‌کند. «شاید مرگ هم همین‌طوره. شاید فقط زندگی بعدیه. یه اینچ اون‌وَرتر.»
Negar
اگر قرار است بمیرم، می‌خواهم قبلش واقعاً زندگی کنم. بعدش می‌میرم. از گوشهٔ چشم نگاهی به قلب می‌اندازم و به آخرین روز سرنوشت‌ساز فکر می‌کنم. یک جای شاعرانه، شاید یک ساحل، یا شاید قایق‌سواری در می‌سی‌سی‌پی. هرجای بدون دیوار. می‌توانم طرحی از منظره‌اش بکشم، آخرین کارتونم که مرا درحال نشان‌دادن بیلاخ به کل جهان به تصویر بکشد، بعد مرگ.
آقای یازرلو
خودم را از این آخرین درمان آزمایشی خلاص می‌کنم و از این بیمارستان می‌روم و می‌توانم کار متفاوتی در زندگی‌ام انجام دهم؛ به‌جای این‌که بگذارم مادرم آن‌را هدر دهد.
h
«ویل نیومن! تو این‌جا چی کار می‌کنی؟ قرار بود به‌خاطر شیرین‌کاری هفتهٔ پیش طبقهٔ سوم رو ترک نکنی.»
h
خیلی دورتر از پنج قدمی که قرار گذاشتیم،
h
گوش‌هایم را تیز می‌کنم و آن موقع است که مانند پژواکی در دوردست آن‌را می‌شنوم. صدایش را.
h
گوش‌هایم را تیز می‌کنم و آن موقع است که مانند پژواکی در دوردست آن‌را می‌شنوم. صدایش را.
h
«داره به‌جای تو نفس می‌کشه.»
h

حجم

۲۰۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۷ صفحه

حجم

۲۰۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۷ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان