بریدههایی از کتاب پنج قدم فاصله
۴٫۴
(۱۶۳۲)
«جای دوری نمیرم. همیشه اینجا هستم. یه اینچ اونطرفتر، قول میدم.»
یک مشکل لاینحل، sky
«اگه این تموم چیزیه که میتونیم باهم داشته باشیم، پس بهتره ازش نهایت استفاده رو بکنیم.»
Hosseini
اگر قرار است بمیرم، میخواهم قبلش واقعاً زندگی کنم.
ماه~
من از زندگیکردن بدون اینکه واقعاً زندگی کنم خسته شدهام
hossein
چپچپ نگاهش میکنم و او هم یکدفعه خندهای سرمیدهد: «خیلی خب، حالا یه ذره هم مهمه.»
از هیجان جیغ میزنیم.
نگاهی به کامیلا میاندازم و میبینم که با استرس به ساعتش نگاهی میاندازد که البته تعجبی هم ندارد. او استاد بهتعویقانداختن است و مطمئناً تابهحال هیچکدام از وسایلی را که میخواهد به کابو ببرد جمع نکرده است، البته بهجز بیکینی
♡♡doonya♡♡
من از زندگیکردن بدون اینکه واقعاً زندگی کنم خسته شدهام. از اینکه آرزوی چیزی را داشته باشم خسته شدهام. چیزهای زیادی نیست که ما بتوانیم داشته باشیم؛ ولی میتوانیم اینرا داشته باشیم.
این را میدانم.
Vahid&Maryam
«ما به این تماس با کسی که عاشقش هستیم نیاز داریم، درست همانطور که به هوا برای نفسکشیدن نیاز داریم. هیچوقت اهمیت لمسکردن را نفهمیدم، لمسکردن او... تا زمانی که دیگر نتوانستم داشته باشمش.»
Mrym
«شاد باش استلا، زندگی همینه. قبل از اینکه بفهمیم تموم میشه.»
˙·٠•●Fateme●•٠·˙
«نمیخوام ترکت کنم؛ ولی اونقدر دوستت دارم که نمیتونم باهات بمونم.»
Ahmadi
یادم میآید قبلاً از سوزن میترسیدم؛ اما با هر آزمایش خون و سرُم کمکم آن ترس هم از بین رفت. حالا حتی آن سوزش اولیه را هم حس نمیکنم. هربار که ضربه یا سیخونکی بهم زده میشود، احساس میکنم قویتر میشوم. انگار که میتوانم از پس همهچیز بربیایم.
Fa
نمیدانستم میشود چیزی را آنقدر بخواهی که آنرا بین دستها و پاها و تکتک نفسهایت حس کنی.
ناهید
با انگشتم زمینهٔ نقاشی خواهرم را دنبال میکنم، ریههایی که از دریایی گُل ساخته شدهاند. گلبرگهای صورتیِ کمرنگ، سفیدِ خالص و حتی آبیِ خوشرنگی که از هر لبهٔ دوقلوهای بیضیشکل در پسزمینه بیرون زدهاند و هرکدام بهنوعی منحصربهفردند، طراوتی دارند که انگار تا ابد شکوفا خواهند ماند. برخی از گلها هنوز شکوفا نشدهاند و میتوانم وعدهٔ زندگی را که بیصبرانه منتظر سربرآوردن از لابهلای آن غنچههای کوچک است، زیر فشار انگشتانم احساس کنم. آنها را بسیار دوست دارم.
همیشه از خودم میپرسم داشتن ریههایی به این سالمی چه حسی خواهد داشت، اینطور زنده. نفس عمیقی میکشم و احساس میکنم هوا برای ورود به بدنم و خروج از آن، سخت میجنگد.
کاربر ۱۵۴۴۷۴۹
میگوید: «ویل!» و با ناراحتی پایش را زمین میزند. «من هدیهای برات ندارم!»
از این نازتر هم میشود؟
09196803789
«تا ابد عاشقت میمونم.»
نگار ؛
آخرین کارتونم که مرا درحال نشاندادن بیلاخ به کل جهان به تصویر بکشد، بعد مرگ.
Dream
اگر قرار است بمیرم، میخواهم قبلش واقعاً زندگی کنم.
بعدش میمیرم.
کاربر ۱۴۶۸۹۸۳
«همهٔ عمرم داشتم میمردم. هر تولدم رو طوری جشن میگرفتیم که انگار آخرین تولدمه.»
کاربر ۶۱۴۵۱۸۸
گلبرگهای صورتیِ کمرنگ، سفیدِ خالص و حتی آبیِ خوشرنگی که از هر لبهٔ دوقلوهای بیضیشکل در پسزمینه بیرون زدهاند و هرکدام بهنوعی منحصربهفردند، طراوتی دارند که انگار تا ابد شکوفا خواهند ماند. برخی از گلها هنوز شکوفا نشدهاند و میتوانم وعدهٔ زندگی را که بیصبرانه منتظر سربرآوردن از لابهلای آن غنچههای کوچک است، زیر فشار انگشتانم احساس کنم. آنها را بسیار دوست دارم.
Anita (◔‿◔)
به چیزهایی که از دست دادی فکر نکن. به چیزهایی که بهدست میآری فکر کن. زندگی کن استلا.»
Hossein shiravand
نمیکنم. هربار که ضربه یا سیخونکی بهم زده میشود، احساس میکنم قویتر میشوم. انگار که میتوانم از پس همهچیز بربیایم.
Hossein shiravand
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان