بریدههایی از کتاب خودکامگی و خودکامگان در تاریخ ایران؛ تحلیلی اجتماعی فرهنگی از تاریخ سیاسی ایران
۳٫۴
(۹)
در سالهای پایانی سلجوقیان، فساد و تباهی میان کارگزاران دولتی، بهصورت چشمگیری افزایش یافت، چون اصولاً خودکامگی موجب انسداد عقل و انحصار قدرت و استبداد مطلق میشود، برعکس در یک نظام باز و مردمسالار، گردش معقولانهٔ قدرت موجب میشود تا افراد لایق و شایسته بر سر کار بیایند و کارگزاران نیز که از همان آغاز کار میبینند مبنا و معیار ترقی، کاردانی، کارآیی، شایستگی، وارستگی و کوشائی و صداقت است میکوشند با جدیت امور محوله را به نحو احسن انجام دهند؛ در صورتی که در نظام خودکامه، مبنا و پایه ترقی نه بر اساس ضابطه بلکه نشأت گرفته از رابطه و وابستگی است. کارگزاران عملاً میبینند که نیازی به کارآیی و کاردانی ندارند. این خود طبیعی است هنگامیکه ناشایستگان مصدر کار شوند برای حفظ موقعیت پوشالی خود، تن به هر خفت و خواری میدهند و به هر ترفند و نیرنگی دست میزنند در نتیجه بهمرور عزت نفس انسانها از میان میرود و صداقت و درستی رنگ میبازد و تباهی و پلیدی همچون بیماری مسری و واگیر به همه جا سرایت میکند.
maryam mafakheri
ایلغار و تُرکتازی موجب نهادینه شدن خشونت در جامعه میشود و استمرارش باعث میگردد تا خشونت امری متعارف، متداول و عادی و معمولی جلوه کند و وسوسهٔ قدرت روح و روان تحقیر شده همگان را تسخیر میکند و ابلیس شوم شهوت از آدمیان موجوداتی نابهکار و تباهیگر میسازد هر کسی در حوزهٔ عمل خود بهخشونت میپردازد و سبعیت، بهیمیگری، دَدمنشی و دژخویی، همگانی و همهگیر میشود. شاه و سلطان در سطح کشور، حکام و فرمانروایان در حیطه و حوزهٔ فرمانروائی خود، خوانین و فئودالها در «اقطاعات» و «تیول» های خویش، کشاورز روستایی و پیشهور شهری نسبت به زن و بچه و کارگر و مُزدبگیر خود با خشونت رفتار میکنند. همگان بد اخلاق و بد برخورداند. ظالمنوازانی مظلومگداز، ضعیفکشانی قلدرپرور در برابر ستمبارگان تسلیم محضاند و با ضعیفان بیرحمی قسیالقلب، اینجاست که صداقت قربانی تملق میشود و پاکی رنگ میبازد، بلکه رنگ نیرنگ بهخود میگیرد.
maryam mafakheri
در دستگاه حکومتی سامانیان افراد و شخصیتهایی با تمایلات و گرایشهای فکری و مذهبی مختلف در کمال آرامش و امنیت بهسر میبردند "تا آنجا که امیر نصر سامانی و وزیر دانشمند و دانشپرور او ابولفضل بلعمی و شماری از سران حکومت از هواداران مذهب اسماعیلیه بودند."
maryam mafakheri
در یک جامعهٔ استبداد زده، هیچکس جرأت ندارد تا شخصیت واقعی خود را بروز دهد. همه نقش بازی میکنند و نمود هر کسی غیر از بودش است؛ همه تظاهر میکنند بهخصوص در مسائل سیاسی و مذهبی که در نهایت به زیان حاکمیت تمام میشود.
احسان رضاپور
هر یک از ما ایرانیها هنگام سخن گفتن یک سری ارزشهای والای معنوی را بر میشمریم ولکن در عمل ۱۸۰ درجه خلاف آنها را انجام میدهیم؛ مثلاً در جامعه ما بههنگام سخنگفتن در میان جمع همواره صحبت از ارزش ایثار و استقامت و تقوی و درستکاری میشود ولکن عملاً، این مقام و موقعیت اداری، ثروت و امکانات مادی است که ارج نهاده میشود، بهدیگر سخن میان ارزشهای جمعی و فردی تفاوت فراوان وجود دارد زیرا روحیهٔ پنهانکاری و عدم ابراز عقاید تأثیرات فراوان روی مردم جامعه و حتی حکومتگران نهاده است هیچکس به صراحت حرف دل خود را ابراز نمیدارد مگر به مخاطب خود کاملاً اطمینان داشته باشد.
احسان رضاپور
استمرار سدهها خودکامگی بر همهچیز ما تأثیر گذاشته و اَنگ و نشان خود را زده است؛ چه در زیر سلطهٔ استبداد همگان باید خود را با معیارهای حاکمیت انطباق دهندکه این امر موجب افزایش تقیه و تظاهر میگردد. خودکامگی، جامعهای همشکل، همرنگ، یکدست، یکعقیده و همسلیقه میخواهد. مثلی است معروف که میگویند: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو، چه رعایت همرنگی در حکم وفاداری و ایمان تلقی میگردد و کسانی که شرایط همشکلی و همرنگی را نمیپذیرند ساختارشکن، نابههنجار، باغی، طاغی و یاغی قلمداد گشته مطرود و منکوب میشوند در چنین وضعی مردم بهمنظور هماهنگی با معیارهای حاکمیت به تظاهر روی میآوردند.
احسان رضاپور
اگر سلجوقیان در پهنهٔ سیاسی ایران پیدا نمیشدند و یا چند سالی دیرتر بهقدرت میرسیدند، طومار خلافت عباسی برچیده میشد. سلجوقیان، شوکت، عزت و قدرت از دسترفته را به عباسیان باز گردانده و مانع رشد مذهب شیعه در ایران شدند. فرهنگ ایرانی، اسلامی را از رشد و اعتلاء باز داشتند.
گرچه دربار سلجوقیان به تبعیت از دستگاه غزنویان "پر از علما و نویسندگان ایرانی بود و زبان رسمی کشور نیز زبان فارسی بود و حتی بر خلاف روش معمول ایام غزنوی، مکاتبات اداری دربار با این زبان انجام میگرفت." ولکن مهاجرت دستِ جمعی و گروهیِ ترکان به ایران، تأثیر فراوان بر گویش بسیاری از مناطق گذاشت.
سپیده دم اندیشه
یکی از ویژگیهای بارز فرهنگ ما این است که میان عرصههای عملی و تجربهٔ زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و آرزوها و آمال ایدالی در عرصه هنر و ادب و فکر، فاصلهٔ زیادی وجود دارد. این تناقض میان فکر و عمل یکی از دشواریهای فرهنگ ماست که شاید کمتر بدان توجه شده است. علت این است که در یک جامعهٔ استبداد زده، هیچکس جرأت ندارد تا شخصیت واقعی خود را بروز دهد. همه نقش بازی میکنند و نمود هر کسی غیر از بودش است؛ همه تظاهر میکنند بهخصوص در مسائل سیاسی و مذهبی که در نهایت به زیان حاکمیت تمام میشود.
محمدرضا
اینکه تصور شود که روی کار آمدن سردودمانهای تاریخ ایران تنها به قدرت و تدبیر و توانمندی و برندگی شمشیر آنان بوده و این یک فرد بوده است که بر کشور استیلا یافته و دولت و حکومتی را بنیاد نهاده، پنداری بیش نیست. بدیهی است هیچکس نمیتواند منکر نبوغ و شایستگی بنیانگذاران باشد ولکن نباید هرگز فراموش کرد که "همواره این مردم ایران بودهاند که یکی را از حمایت خود محروم و دیگری را یاری کرده بر سرِ کار آوردهاند؛ فراموش کردن حق مردم در این رخدادها از اشتباهات تاریخی است."
maryam mafakheri
شاه اسماعیل تندرَوی، خشکمغزی و جزمیگری را به طرفدارن خود القا میکرد. او به جوانان سادهلوح تلقین میکرد تا به دگراندیشان، کینه ورزند و آنان را دشمن بدارند. مریدانش را نسبت به مردم و مردم را نسبت به مریدان دشمن و کینهورز ساخت. او شومترین و زیانبارترین شیوهها را در برخورد با دوست و دشمن برگزید و مریدان خود را بهصورت موجوداتی سِحرشده در آورد و چنین حالتی را نشانهٔ صفای درون آنان شمرد. او رعایت مصالح قدرت سیاسی را بر هر مصلحت دیگری برتری داد و هر وسیله و شیوه را فدای رسیدن به هدف نمود. او اعتقاد کورکورانه میخواست و نه احترام آگاهانه؛ او دستور داد مرادبیگ جهانشاهلو را زنده در آتش کباب کنند و گوشتاش را بخورند. وقتی در جنگ مرو، پس از پیروزی جسد بیجان شیبکخان را به نزدش آوردند گفت هر کس سر نواب همایون ما را دوست دارد از گوشت بدن این دشمن من قدری میل نماید و قزلباش کرکسوار بر آن لاشهٔ متعفن یورش آوردند و گوشت بدن او را از هم دریده و خوردند
محمد طاهر پسران افشاریان
اسماعیل که همانند همهٔ رهبران خودکامه، پشیزی برای جان مخلصترین مریدان و پیروان خود قائل نبود در نهایت خونسردی و بیاعتنائی شاهد افتادن و متلاشیشدن و بهخون غلطیدن صد تن از مخلصترین و فداکارترین یارانش بود. صحنه آنچنان رقتبار و تأثرانگیز بود که ایلچی عثمانی را منقلب کرد و از وی خواست تا آنرا متوقف سازد "شاه اسماعیل با آگاهی از شدت و عمق سرسپردگی قزلباشها نسبت به خود هیچ حدی را برای متوقف ساختن هوسهای خود نمیدید" و با آنان همانند حیوانات بلکه پائینتر رفتار میکرد زیرا هیچ انسانی حاضر نمیشود صد راس گوسفند و یا گاو را از مناره چند ده متری برای خودنمایی به پائین پرتاب نماید.
محمد طاهر پسران افشاریان
شاه اسماعیل گروهی بهنام «تبرّائیان» تجهیز کرد تا در کوچه و بازار به راه افتند و نهتنها خود به سب و لعن بزرگان اهل سنت مبادرت ورزند بلکه همگان را نیز مجبور و ملزم بدینکار نمایند.
تبرائیان اهرم فشار صفویان بودند که جوی اختناقآمیز بر کشور مستولی ساختند و مرتکب بیرحمیها و خشونتهای نفرتانگیز و شنیع شدند و حس کینهتوزی را با اقدامات نسنجیده خود در میان مردم تحریک کردند. افراد خانوادههای سنی که عزیزانشان توسط دژخیمان تبرائی کشته شده و با توهین به شخصیتهای مذهبی را از بیم مرگ شنیده دم برنیاورده بودند نسبت به کل شیعیان و بهخصوص به قزلباش و بالأخص به تبرائیان احساس کینه و نفرت میکردند. تبرائیان با اقدامات نابخردانهٔ خود احساس و اندیشهٔ مردمان را مالامال از کینه و نفرت نمودند.
محمد طاهر پسران افشاریان
همانگونه که فلسفه و کلام و عرفان و مشا و اشراق با همهٔ ستیزهگری سدهها، با یکدیگر در زمان ملاصدرا و بهدست وی که همعصر صفویه است، با همدیگر آمیزش یافته، فلسفهٔ متعالیه را پدید آوردند. اگر شاه اسماعیل و ارکان حکومت وی اندکی با تامل و تعمق عمل میکردند و ضمن اعلام شیعه بهعنوان مذهب رسمی به سنیکشی و سبب و لعن خلفا و نبش قبر بزرگان سنی دست نمییازیدند و بهجای اینها به تبلیغات و فرهنگسازی میپرداختند و شیعیان فرهیخته را بر میکشیدند و پستهای کلیدی را بدانان میدادند، قطعا به سود ایران و شیعه تمام میشد.
محمد طاهر پسران افشاریان
بسیاری از آداب و رسوم صوفیانه که در رقص و سماع دستجمعی انجام میدادند، از دورهٔ صفویه وارد مراسم عزاداریهای مذهبی شده که از جملهٔ آنها خاموش کردن چراغها هنگام سینهزنی میباشد. مورخ شهیر معاصر، باستانی پاریزی مینویسد "فرقههایی از صوفیه و شیعه را در ترکیه بهعنوان و یا صفت شمعخاموشکن میشناسند" و در پایهریزی با سنگ و آتش در ذیل شمعخاموشکن مینویسد شمع خاموشکن بدین جهت گفتهاند که آنان را متهم میسازند که در شبهای رقص و سماع در ساعتی معین شمع را خاموش میکنند و این نسبت تقریباً به تمام فرق اقلی
محمد طاهر پسران افشاریان
هرچند سیرهنگاران درباری، بعدها نسب خاندان صفوی را به امام موسی کاظم (ع) هفتمین پیشوای شیعیان رسانیدند، ولی ریشهٔ مذهبی خاندان صفوی شبههناک است. زیرا مادر شاه اسماعیل یک زن مسیحی از نوادگان امپراطور ونیز بود و اجدادش از شیخ صفی گرفته تا خواجه علی صوفیان سنی شافعی مذهب بودند و پیشوند نام همه آنها شیخ بود و خود شیخصفی کُرد تبار بود و اشعاری بهزبان آذری (زبان قدیم آذربایجان) بدو نسبت میدهند و این در زمان خواجه علی، نیای پنجم شاه اسماعیل بود که خاندان صفوی به شیعه گرویدند. بعداً که به سلطنت رسیدند، سید هم شدند. شاه اسماعیل که نیا، پدر و برادرش در جنگ اهل تسنن کشته شده بود حساسیت خاصی داشت.
محمد طاهر پسران افشاریان
سلطان محمد فاتح با این پیروزی عظیم و چشمگیر خود را امپراطور روم، خان خانان یا خاقان ترک، غازی اسلام و خلیفهٔ مسلمین میپنداشت. بهدیگر سخن، خود را تجسم عینی و عملی سنتهای ترکی، اسلامی و بیزانسی بهشمار میآورد و در صدد استیلا بر کل جهان اسلام بود و در شرق نیز خاندان مغولی شیبانی در قزاقستان (کاذاخستان) قدرتیافته و تقریباً سرتاسر ماوراءالنهر (آسیای میانهٔ امروز) را به تصرف درآوردند و در صدد گسرتش نفوذ خود بهسوی ایران بودند. پیروزی شاه اسماعیل در تشکیل حکومت یکپارچه و متحد احلام دو قدرت نو ظهور در شرق و غرب ایران را پریشان ساخت؛ چه استقرار یک حکومت شیعیمذهب صوفیمسلک در ایران، موجب تلاطم در بخش شرقی امپراطوری عثمانی گردید. قزلباشها در آناتولی به شورشهای جدی دست یازیدند که مورد حمایت معنوی دولت صفوی بودند
محمد طاهر پسران افشاریان
این بعد از صفویه و کشاکش بین عثمانیها و صفویان است که اختلافات سیاسی رنگ و صبغهٔ مذهبی بهخود میگیرد و تبلیغات گسترده بهویژه از سوی عثمانیها میان شیعه و سنی تفرقه میاندازد. بنابر این پیش از صفویه، سنیها مغایرت و ناسازگاری میان اعتقاد به تسنن و احترام به پیشوایان شیعه نمیدیدند. از اینروی تغییر مذهب یک گروه سنیمذهب صوفیمسلک به تشیع، بدون چالش و تنش پیروان، صورت تحقق بهخود میگیرد و در این مورد افزون بر علل فوق دو مسألهٔ دیگر نیز حائز اهمیت و بس تأثیرگذار بوده است؛ نخست شیوهٔ مرید و مرادی در صوفیگری است که مریدان سخنان مراد خود را چشم و گوش بسته و بدون تامل و تعمق می پذیرفتند و دیگر اینکه با وجود تغییر مذهب تمامی آداب و سنن صوفیه را نگهداشته و تنها به آنها رنگ و صبغهٔ تشیع زدند.
در خصوص افراطیگری صوفیان قزلباش باید گفت اولاً افراطیگری در ذات صوفیگری نهفته است چون وقتی جامعه از تعادل و توازن خارج شد صوفیگری رشد میکند.
محمد طاهر پسران افشاریان
گرچه دقیقاً روشن نیست این فرقه چگونه و چه موقع از صورت یک نهاد صوفی خانقاهنشینِ مسالمتجو و اساساً غیر سیاسی، به یک سازمان مذهبی شیعی مبارزهجو مبدل گشت ولی آنچه مسلم است در جریان این تحول درونی، که حتی به تغییر مذهب نیز انجامید، بسیاری از سنتها و رفتار صوفیانه را نگهداشته و به مذهب تازه خود انتقال دادند. باورهای صوفیگری همواره با شخصیتپردازی و افراطگری دربارهٔ اقطاب و رهبران خود و غلو درباره اقدامات و اعمال آنها توام بوده است؛ از اینروی صفویان هر چند تغییر مذهب دادند و لکن باورهای غلوآمیز و افراطگرایانهٔ خود را در پوشش تشیع، نهتنها حفظ کردند بلکه گسترش دادند و طی چند قرن حتی شیعیان قدیمی را نیز متأثر ساختند. اعتقاداتی که بهموجب آن نهتنها ائمهٔ اطهار سلامالله اجمعین، بلکه رهبر صوفیان صفوی، جنید و حیدر و اسماعیل و غیره، دارای ماهیتی آسمانی و قدسی تلقی گشتند
محمد طاهر پسران افشاریان
شیخ صفیالدین اردبیلی (۱۳۳۴ ـ ۱۲۵۲ م) (۷۳۵ ـ ۶۵۰ هجری) نیای خاندان صفوی، یک صوفی سنی مذهب کردتبار میباشد که اجدادش از دو قرن پیش در آذربایجان ساکن شده بودند. شیخصفی در آغاز جوانی به شیخ زاهد گیلانی پیوست و با دختر وی ازدواج کرد و پس از مرگش در سال ۱۳۰۱ م /۷۰۰ هجری جانشین وی شد و به اردبیل نقل مکان کرد در آن شهر بساط زعامت گسترد. شیخ صفی به زبانهای آذری (زبان قدیم مردم آذربایجان) و گیلکی تسلط کامل داشت؛ حتی به زبان آذری شعر میسرود. جانشینان شیخ صفی طی سه قرن (از اوایل قرن هشتم تا اواخر قرن دهم) ضمن تثبیت موقعیت خانوادگی و فرقهٔ صفوی از صورت یک صوفی سنی مذهب بهتدریج تغییر چهره داده در سیمای یک روحانی شیعی مذهب ظاهر گشته، املاک وسیعی را در اختیار گرفتند و پیروان فراوانی جمعآوری کردند، و با وصلت با حکام آققویونلو بر شأن و منزلت خود افزودند،
محمد طاهر پسران افشاریان
این رخداد را بدینصورت نیز نقل کردهاند که قاضی نخست علت این عمل زشت را از علما میپرسد پاسخ میشوند که مولا و مقتدای ما وقتی ما را به کاری امر میکند ما را با ثواب و گناه آن چکار؟ و وقتی قاضی این سوال از صوفیان میکند، میگویند امر مرشد کامل مطاع است و چون و چرا ندارد. چون از امرا میپرسد، اظهار میدارند که فرمان پادشاه و ظلالله است و فرمان شاه و یزدان یکی است.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۸ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان