بیشتر و پیشتر از اینها بهنظر میرسد آنچه نمیگذارد ادبیات داستانی ایرانی در جهتی درست رشد کند و به بلوغ نزدیک شود، سنت نادرستی است که میگوید «برای داستان نوشتن یه قلم و کاغذ کافیه»
کاربر حذف شده
آنقدر دلم میخواست بنویسم که گاهی حتا به دروغ به دیگران میگفتم داستانی نوشتهام.
این نکتهای است که به من یادآوری میکند همهٔ نویسندهها دروغگوهایی غریزی هستند. یک نویسنده مدام به دیگران میگوید داستانی نوشته، در حالیکه فقط دربارهٔ آن فکر کرده است. در واقع فکر کردن دربارهٔ داستان و عطش برای نوشتنش آنقدر ذهن نویسنده را درگیر میکند که بالأخره او وادار میشود دربارهاش دروغ بگوید.»
shina.khosravi
نویسنده مثل مقامی روحانی یا جادوگر یا حتا دانشمندی است که مجذوب معناهایی میشود که در ورای ظواهر نهفته است. کشف این معناها کار بسیار باشکوهی است.
shina.khosravi
چرا داستان مینویسی؟ برای پیدا کردن معانی پنهان زندگی
shina.khosravi
نوشتن فرار از واقعیت نیست، غوطه خوردن در آن است. او تأکید میکند نویسنده کسی است که به دنیا امید دارد، انسان بدون امید نمیتواند داستان بنویسد.
MTA
زندگی باید آموزشی مدام برای نویسنده باشد. او باید یاد بگیرد که هر لحظه از زندگی را بقاپد.
Dexter
تا وقتی نویسندهای به موفقیت نرسیده، هیچکس دوست ندارد مثل او باشد.
Dexter
معلمهای بالزاک او را بچهٔ خنگی میدانستند. خانوادهاش به او گرسنگی میداد تا تسلیم شود و فعالیت ادبیاش را کنار بگذارد. وقتی نمایشنامهٔ منظومش را که نتیجهٔ دو سال کار سخت و مداوم بود، با افتخار برد و برای خانوادهاش خواند، آنها حین خواندن او خمیازه کشیدند.
Dexter
نویسنده باید ساعتها، روزها، ماهها و حتا سالها دلتنگی و تلاش بیپاداش را تحمل کند، توجهی دائمی و توأم با وسواس به جزئیات داشته باشد، شروعهای نادرست را تجربه کند، آزمونوخطا کند، نوشتههاش را بررسی و اصلاح کند، با عدم اطمینان و ناامیدی کنار بیاید، و باز هم آن کار سخت و یکنواخت را انجام دهد ــ منظورم صاف پشت میز نشستن است ــ تا آمادهٔ حضور در رویداد اصلی شود.
Dexter
حتماً دربارهٔ نوابغ منفعلی که هرگز کارهاشان را به کسی نشان ندادند و شاهکارهاشان را در اتاق زیرشیروانی گذاشتند تا پس از مرگشان چاپ شود، چیزهایی شنیدهاید. در این فروتنی بیمارگونه هیچ فضیلتی وجود ندارد که بخواهید از آن تقلید کنید.
Dexter