بریدههایی از کتاب قرعهی زندگی
۳٫۷
(۴۳)
بسیار دشوار است که به خودت بقبولانی آنگونه فردی که همیشه درموردش میاندیشیدی، اصلاً آنگونه فرد نیستی.
Firoozeh
وقتی پنج سال داشتم، آن زن را با پوشه زیر بغلش کنار ریلهای قطار دیدم. در آن موقع من داشتم از روی ریلها عبور میکردم که او از طرف دیگر ریل با سرعت به جلو پرید و یک چیزی را به فریاد گفت
سایه
تو به مادرت رفتی. او زیرکتر از من بود، من او را هیچ وقت به خاطر این امر نمیبخشم. او نسبت به من احساساتیتر بود و نقطه ضعفش نیز همین بود و از این جهت میتوانستم با حرف او را برنجانم.
سایه
جایی که از آن میآییم هرگز عذرخواهی نمیکند، هرگز نمیپذیرد که راجع به ما در اشتباه بوده است. او فقط آنجا در انتهای بزرگراه مینشیند و نجواکنان میگوید: «شاید الان کاملاً ثروتمند و قدرتمند باشی و شاید با ساعتهای گرانقیمت و لباسهای فاخر به خانه بیایی. ولی با این کارها نمیتوانی سر مرا کلاه بگذاری چون شخصیت واقعی تو را میشناسم.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
زادبوم، جایی است که هیچ وقت نمیشود از آن فرار کرد و نیز هیچ وقت نمیشود در آن باقی ماند.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
بسیار دشوار است که به خودت بقبولانی آنگونه فردی که همیشه درموردش میاندیشیدی، اصلاً آنگونه فرد نیستی.
دکتر بی مریض
یک ثانیه، هم برای خودش یک ثانیه است، و این همان چیز باارزش واقعی است که در زمین از آن برخورداریم. در هر وقت از زمان، همهٔ آدمها، در حال چانه زدن هستند. شما هر روز دارید با زندگیتان معامله میکنید.
بهناز
اکنون به همراه خانوادهام در جنوبیترین منطقهٔ سوئد، یعنی در استکهلم زندگی میکنم، یعنی ۶۰۰ کیلومتر دور از شمال آن.
1984
با لکنت گفتم: «تو باید دست از نقاشی روی اثاثیه برداری.»
می دانم داری به چی فکر میکنی به این که من چه آدم عوضی هستم. البته حق با شماست. اما اکثر قریب به اتفاق آدمهای موفق یکباره عوضی نشدهاند، ما مدتها قبل از این عوضی بودهایم و علت موفقیتمان هم همین است.
دختر ناگهان شانههایش را بالا انداخت و با صدای بلند گفت: «تو حق داری وقتی سرطان داری روی اثاثیه نقاشی بکشی.» «کسی چیزی بهت نمیگه.»
نمیدانم داستان چی بود ولی زدم زیر خنده. یادم نیست آخرین بار کی اینطوری خندیدم؟ او هم خندهاش گرفت.
Elaheh Dalirian
صبح هنگام روز پس از تشخیص بیماریام داشتم در کنار ساحل روا قدم میزدم که دو سگ را در حال دویدن در کنار ساحل دیدم که داشتند در امواج آن بازی میکردند. در همین موقع از خود پرسیدم: آیا تا به حال به اندازهٔ اینها شاد بودی؟ آیا میتوانی این قدر شاد باشی؟ آیا ارزشش را دارد؟
:)
ستارهها واقعاً بالای سرمان نیستند بلکه زیر پای ما هستند و زمین به قدری سریع میچرخد که اگر کوچک و سبک باشی، به راحتی میتوانی یکراست به طرف همه آن تاریکی محو شوی.
:)
تنها چیز با ارزش روی کره زمین، وقت است. یک ثانیه هم برای خودش یک ثانیه است و جای بحثی در این خصوص وجود ندارد.
:)
اکثر مردم فقط در حدی تلاش میکنند که زنده بمانند، آنها تصور میکنند فقط مسائل خودشان ارزش دارد نه هیچ چیز دیگری.
:)
اما اکثر قریب به اتفاق آدمهای موفق یکباره عوضی نشدهاند، ما مدتها قبل از این عوضی بودهایم و علت موفقیتمان هم همین است.
:)
حجم
۲۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
حجم
۲۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان