بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در راه ویلا (مجموعه داستان) | طاقچه
کتاب در راه ویلا (مجموعه داستان) اثر فریبا وفی

بریده‌هایی از کتاب در راه ویلا (مجموعه داستان)

نویسنده:فریبا وفی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۵ رأی
۳٫۳
(۱۵)
«دستی که نمی‌توانی قطع کنی ببوس.» به‌خاطر استفادهٔ ناشیانه‌ام از کلمات قصار اخم کرد و تلخ و نیش‌دار گفت: «ولی من اگر نتوانم قطع کنم، مجبور هم نیستم ببوسم.»
mojgan
این‌که به جایی بروی که فقط برای لذت روحی تو باشد و اجازه داشته باشی بچه را نبری و این طبیعی‌ترین کار دنیا باشد.
لیلی مهدوی
دلم می‌خواست چند روزی از وظیفهٔ مادری مرخصی بگیرم و فراموش کنم که مادرم
لیلی مهدوی
مهم این است که خواندن و زندگی کردنت یکی باشد، نه این‌که یک‌جور فکر کنی و جور دیگر زندگی کنی.
.ً..
جوان بودم و حقش نبود این‌قدر دلم بگیرد.
.ً..
فکر می‌کرد این خاصیت آدم‌های عاشق است که سهمی از شور درون‌شان را به دیگران نیز می‌بخشند.
لیلی مهدوی
خانه‌ای داشت که همیشه شلوغ بود و باید مثل ماشین کار می‌کرد تا اشیا حرکت نکنند. خانه فقط چند لحظه تمیز می‌ماند. بچه‌ها و شوهرش که از در وارد می‌شدند، خرابی شروع می‌شد. بعضی وقت‌ها دلش می‌خواست آن‌ها را هم مثل اشیای خانه بی‌حرکت کند تا زندگی به‌همان شکلی بماند که برایش زحمت کشیده بود و ساخته بود. ولی دریغ از ذره‌ای سکوت و آرامش.
Mahdi Hoseinirad
چه کسی دوستی پایدار عروس و خواهرشوهر را دیده بود؟
Mahdi Hoseinirad
ناامید فکر کردم با دو بچهٔ کوچک و یک زن پیر و این‌همه بار راه افتاده بودم کجا؟ ویلای مرده‌شوربردهٔ میترا.
Mahdi Hoseinirad
«سن تو که بودم، هم بچه‌داری می‌کردم، هم خانه‌داری. صدتا کار در یک چشم به‌هم زدن می‌کردم و عین خیالم نبود. آتش‌پاره بودم. ولی تو انگار مرده‌ای
Mahdi Hoseinirad

حجم

۷۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

حجم

۷۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد