بریده‌های کتاب گیرنده شناخته نشد
کتاب گیرنده شناخته نشد اثر کاترین کرسمن تیلور

کتاب گیرنده شناخته نشد

انتشارات:نشر ماهی
امتیاز:
۴.۳از ۴۶ رأی
۴٫۳
(۴۶)
ازبین‌رفتن ناامیدی خیلی وقت‌ها منجر می‌شود به قدم‌گذاشتن در راه‌های جنون‌آمیز.
کاربر ۸۵۰۹۷۹
دوست من، زخم قدیمی التیام پیدا کرده، اما جای آن هرازچندی زق‌زق می‌کند.
naqme
همه‌مان خودخواه و ریاکاریم، چون برای جلوزدن از بقیهٔ آدم‌های خودخواه و ریاکار لازم است این‌طور باشیم. اگر من تابلو مزخرفم را به خانم فلشمن نفروشم، یک نفر دیگر بدترش را می‌فروشد. چاره‌ای نداریم، باید تن بدهیم. اما وادی دیگری هست که همیشه می‌توانیم احساسات صادقانه را در آن تجربه کنیم ــ محضر دوست. آن‌جا که خودپسندی‌های حقیرمان را دور می‌ریزیم و صمیمیت و تفاهم را حس می‌کنیم؛ همان‌جا که خودخواهی‌های حقیر غیرممکنند و شراب و کتاب و کلام معنای دیگری به زندگی ما می‌دهند. به این ترتیب چیزی ساخته‌ایم که هیچ دروغی به آن راه ندارد. آن‌جا در آرامش کاملیم.
naqme
گاهی از خودم خجالت می‌کشم که از چنین فتوحات حقیر پوچی این‌قدر لذت می‌برم. تو در آلمان پز خانهٔ ویلایی و پولت را به خانوادهٔ الزا می‌دهی و من در امریکا کیفور می‌شوم که فلان تابلو بنجل را به یک پیرزن گیج انداخته‌ام. چه دستاوردی برای دو مرد چهل ساله. واقعاً ما عمرمان را با این کارها هدر نمی‌دهیم؟ با نقشه‌های هرروزه برای پول درآوردن و بعد هم پزدادن به پولی که داریم؟ من مدام خودم را سرزنش می‌کنم، اما باز روز از نو، روزی از نو. همه‌مان سروته یک کرباسیم. همه‌مان خودخواه و ریاکاریم، چون برای جلوزدن از بقیهٔ آدم‌های خودخواه و ریاکار لازم است این‌طور باشیم.
کاربر ۸۵۰۹۷۹
چه کلمات شومی! چطور ممکن است شناخته نشود؟ حتمآ معنی‌اش این است که اتفاقی برای او افتاده. مُهر روی پاکت می‌گوید آن‌ها می‌دانند چه اتفاقی افتاده، اما من قرار نیست بدانم. او غیبش زده و گشتن دنبالش بی‌فایده است. همهٔ این‌ها را در سه کلمه خلاصه کرده‌اند: گیرنده شناخته نشد.
maryrad
آن‌جا که خودپسندی‌های حقیرمان را دور می‌ریزیم و صمیمیت و تفاهم را حس می‌کنیم؛ همان‌جا که خودخواهی‌های حقیر غیرممکنند و شراب و کتاب و کلام معنای دیگری به زندگی ما می‌دهند. به این ترتیب چیزی ساخته‌ایم که هیچ دروغی به آن راه ندارد. آن‌جا در آرامش کاملیم.
maryrad
دوست من، زخم قدیمی التیام پیدا کرده، اما جای آن هرازچندی زق‌زق می‌کند.
maryrad
مارتین. اصلا از دست تو ناراحت نیست. وقتی مثل او جوان باشی، این‌جور قضایا به‌سرعت فراموش می‌شود. بعد از چند سال فقط خاطره‌ای از آن زخم می‌ماند. قطعآ هیچ‌کدامتان مقصر نبودید. این‌جور اتفاق‌ها مثل توفان است. در یک لحظه خیسِ آب می‌شوی و از پا می‌افتی و هیچ کاری هم از دستت برنمی‌آید. اما لحظه‌ای بعد آفتاب درمی‌آید و، با این‌که هیچ‌چیز را فراموش نکرده‌ای، تنها چیزی که باقی می‌ماند محبت است، نه غم و غصه. تو هم اگر جای او بودی، ماجرا را این‌جوری پشت سر می‌گذاشتی.
maryrad
آن‌جا که خودپسندی‌های حقیرمان را دور می‌ریزیم و صمیمیت و تفاهم را حس می‌کنیم؛ همان‌جا که خودخواهی‌های حقیر غیرممکنند و شراب و کتاب و کلام معنای دیگری به زندگی ما می‌دهند. به این ترتیب چیزی ساخته‌ایم که هیچ دروغی به آن راه ندارد. آن‌جا در آرامش کاملیم.
maryrad
مارتین. اصلا از دست تو ناراحت نیست. وقتی مثل او جوان باشی، این‌جور قضایا به‌سرعت فراموش می‌شود. بعد از چند سال فقط خاطره‌ای از آن زخم می‌ماند. قطعآ هیچ‌کدامتان مقصر نبودید. این‌جور اتفاق‌ها مثل توفان است. در یک لحظه خیسِ آب می‌شوی و از پا می‌افتی و هیچ کاری هم از دستت برنمی‌آید. اما لحظه‌ای بعد آفتاب درمی‌آید و، با این‌که هیچ‌چیز را فراموش نکرده‌ای، تنها چیزی که باقی می‌ماند محبت است، نه غم و غصه. تو هم اگر جای او بودی، ماجرا را این‌جوری پشت سر می‌گذاشتی.
maryrad

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد