به گونهای غریزی حس میکردم که تا چند دقیقهٔ دیگر نیش خنجری بر قلبم خواهد نشست؛ پس آیا بهتر نبود که خود را از برابر آن کنار بکشم؟ بهتر نبود که خود را تسلیم آن رنج و آزار نکنم؟ چرا باید خطر ازدستدادن تنهادوستم را پذیرا شوم؟ چرا بهجای آنکه شک را به کناری بزنم، در پی فرصتی برای تأیید آن باشم؟
Yasaman Mirrezaei
نمیدانم کجا خواندم که «مرگ اعتماد ما به زندگی را از بین میبرد و به ما نشان میدهد که درنهایت در برابر فنایی که در انتظار ماست، همهچیز بیهوده است.» آری، «بیهوده» تعبیر درستی است.
maryrad
«مرگ اعتماد ما به زندگی را از بین میبرد و به ما نشان میدهد که درنهایت در برابر فنایی که در انتظار ماست، همهچیز بیهوده است.»
j