بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خانه ماتریونا | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه ماتریونا

بریده‌هایی از کتاب خانه ماتریونا

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۹ رأی
۴٫۴
(۱۹)
موهبتی است این لحظات! بر فراز خویشتن می‌ایستی. می‌توانی چیزی بدیع را کشف کنی، بگشایی، بسنجی؛ تنها کافیست زلالی آبگون فراگیر درونت را برهم نزنی...
Naarvanam
به‌راستی چرا این گیاهانِ سودمندند که هیچگاه چندان توانمند نیستند؟
Naarvanam
بدین‌سان، هر جانداری در این جهان تنها دو چیز در کف دارد: کارش و روحش.
Naarvanam
چه دردناک است شرمسار وطن بودن، آن‌گاه که وطن در دست مشتی نیرنگ‌باز بی‌رگ است که از سر بی‌تدبیری و خودخواهی اداره‌اش می‌کنند، آن‌گاه که در چشم جهانیان چهره‌ای گستاخ، موذی و بی‌ارج دارد، آن‌گاه که به جای خوراک سالم روحانی، خوراک فاسد پیش رویش می‌گذارند، آن‌گاه که فقر و پریشانی چنان در تاروپود زندگی مردم لانه کرده که به هیچ روی نمی‌توان چاره‌اش کرد.
Naarvanam
و چه گنج فناناپذیری داری: خاطرات. جوانان از این موهبت محرومند. ولی تو آن را به‌کمال در کف داری و هماره در گذار کند شب به روز و روز به شب، یکی از آن خاطرات همچون صحنه‌ای زنده به یادت می‌آید. پیری پرفروغ راهی سوی فراز است نه نشیب. خدایا، فقط پیری را در تنگدستی و سرما به سراغمان نفرست! آخر، ما خود نیز پیران بسیاری را بدین‌سان رها کرده‌ایم...
Naarvanam
و چه گنج فناناپذیری داری: خاطرات. جوانان از این موهبت محرومند. ولی تو آن را به‌کمال در کف داری و هماره در گذار کند شب به روز و روز به شب، یکی از آن خاطرات همچون صحنه‌ای زنده به یادت می‌آید. پیری پرفروغ راهی سوی فراز است نه نشیب. خدایا، فقط پیری را در تنگدستی و سرما به سراغمان نفرست! آخر، ما خود نیز پیران بسیاری را بدین‌سان رها کرده‌ایم...
Naarvanam
پیری هرگز کیفری از جانب خداوند نیست، بلکه مواهب و شادکامی‌های خود را دارد. چه خوش است نشستن و تماشای شیطنت کودکانی که شخصیتشان آرام‌آرام رشد و قوام می‌یابد. حتی به‌سستی‌گراییدن نیرویت نیز می‌تواند مطبوع باشد. خود را با گذشته مقایسه می‌کنی که مثل اسب قوی بودی. دیگر تاب آن‌ات نیست که صبح تا شامی را به کار بگذرانی، لختی آسودن بس گواراست و روزی دو یا سه بار چشم‌گشودن بسان بامداد، خود موهبتی دیگر. خوردن با امساک و بی‌آن‌که در بند چاشنی‌ها باشی روحت را صفا می‌بخشد؛ زنده‌ای، اما از مرزهای ماده فراتر می‌روی.
Naarvanam
«پیش از فرارسیدن مرگ، به نوعی آمادگی درونی می‌رسیم، به بلوغ و پختگی برای رویارویی با آن. در این حال، دیگر هیچ چیز ترسناکی در کار نیست.»
Naarvanam
یک بار ناقوس را زدم. و چه پژواک شگرفی در کلیسا پیچید. پژواک عمیق و پیوستهٔ ناقوس برای ما که روحمان دیوانه‌وار گرفتار شتاب‌زدگی و تیرگی شده است، معانی بسیاری را از روزگار دیرین تداعی می‌کند. فقط یک ضربه زدم، اما سی ثانیه طول کشید و صدایش تا یک دقیقه هنوز به گوش می‌آمد. آهسته و باشکوه به خاموشی می‌گرایید و تا قطع کامل صدا، تنوع اصوات را در خود حفظ می‌کرد. پدران ما از اسرار فلزات آگاه بودند.
Naarvanam
حکایت ما انسان‌ها نیز گاه چنین است. هنگامی که ضربت عذاب وجدان بر ما فرود می‌آید، آتش به تمام وجودمان می‌زند و آن هم تمام عمر. برخی پس از این درد همچنان برجای می‌مانند و برخی دیگر دوام نمی‌آورند.
Naarvanam
همهٔ ما کنارش زندگی کردیم و هیچ‌وقت نفهمیدیم که او همان انسان راست‌کرداری است که، چنان‌که می‌گویند، بدون او روستایی در کار نخواهد بود. و شهری. و جهانی.
Naarvanam
دنبال لباس‌های زیبا نبود، لباس‌هایی که با آن زشتی‌های صورت و سیرت را می‌پوشانند.
Naarvanam
فهمیدم که چرا در زبان ما خوشبختی به شکل غریبی مترادف است با «دارایی»؛ اگر دارایی‌ات را از دست بدهی، در چشم مردم ابله و رسوا می‌نمایی.
Naarvanam
دو معما در جهان هست: چگونه به دنیا آمدم؟ به یاد ندارم؛ چگونه می‌میرم؟ نمی‌دانم.»
Naarvanam
این‌جا بود که فهمیدم گریه در سوگ مرده صرفآ اشک‌ریختن نیست، بلکه پرده از سیاست و سلوک هریک از عزاداران برمی‌دارد.
Naarvanam
آن‌ها که بنابر وجدان خود عمل می‌کنند همواره چهره‌ای نیکو دارند.
Naarvanam
آنچه او را دوباره زنده می‌کرد کار بود
Naarvanam
همه‌چیز محدود می‌شد به همان سیب‌زمینی یا سوپ سیب‌زمینی. من با همین‌ها کنار می‌آمدم، زیرا زندگی به من آموخته بود معنایش را در غذا جستجو نکنم.
Naarvanam
از شیوهٔ حرف‌زدن زن متعجب شدم. او حرف نمی‌زد، بلکه به شکلی خوشایند می‌خواند و کلماتش همان‌هایی بود که با دلتنگی به دنبالشان از آسیا به این‌جا کشیده شده بودم.
Naarvanam
درست همان جایی بود که زندگی و مرگ در آن هردو شیرین است.
Naarvanam

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۷۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان