بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من آنچه شرط بلاغ است٫٫٫ | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب من آنچه شرط بلاغ است... اثر حسن  نراقی

بریده‌هایی از کتاب من آنچه شرط بلاغ است...

نویسنده:حسن نراقی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۷ رأی
۳٫۹
(۱۷)
چرا این‌قدر نق می‌زنید؟
سیّد جواد
تقریباً هیچ پدر و یا مادری را نمی‌توانید پیدا کنید که در طول مدت بچه‌داری‌اش لااقل سه یا چهار باری برای این دسته‌گلی که به آب داده ابراز ندامت نکرده باشد.
سیّد جواد
اگر عقیده‌ای خلاف عقیده‌ی‌تان، شما را عصبانی می‌کند مطمئن باشید که برای آن دلایل کافی ندارید والّا در بدیهیات، اگر کودکی به شما بگوید که مثلاً قطب شمال در استوا قرار دارد شما بیش از آن‌که عصبی شوید برایش فقط دل می‌سوزانید، مگر این‌که اطلاعات جغرافیایی شما هم مشکلاتی داشته باشد!
🌱ehsan
بسیاری از بزرگان ما هنوز نمی‌خواهند دریابند که کتابخوان‌های امروزی ما با خوانندگان دورهٔ قاجار فرق کرده‌اند و خودشان دائرة‌المعارف پند و اندرزند؛ و تنها مشکل‌شان اجرای این اندرزهاست. شما اگر راست می‌گویید در تحقق این اندرزها کمک‌شان کنید.
🌱ehsan
از من به شما نصیحت هیچ‌گاه و در هیچ هدف و مقوله‌ای به دنبال برآورده شدن صددرصد انتظاراتتان نباشید که نمی‌شود. در دسترسی به هدف باید نسبیت را در نظر بگیرید...
نون والقلم
چندی پیش در مقاله‌ای پیشنهاد دادم پخش مواد مخدر را خود دولت به عهده بگیرد. صدای خیلی‌ها درآمد. بعد مشروح‌تر توضیح دادم که با این اقدام چه زیان‌هایی که جلویش گرفته می‌شود. خلاصهٔ مقاله این بود که اگر امروز ادعا می‌کنیم هشتاد درصد زندان‌ها را مجرمان مواد مخدر پر کرده‌اند، اینها به سر خانه و زندگی خودشان برمی‌گردند و دیگر دلیلی ندارد که بتوانند کار ننگین‌شان را ادامه دهند، چراکه دیگر انگیزه‌ای برای جلب مشتری تازه باقی نمی‌ماند و با توقف تشویق به اعتیاد، توسعهٔ اعتیاد هم خودبه‌خود از بین می‌رود. در این صورت آثار اجتماعی قضیه از بعد تلفات اسفناک نیروی انتظامی، داغدار شدن و پاشیدن خانواده‌های‌شان و در ضمن هزینهٔ سرسام‌آوری که دولت‌ها بابت حفظ این روش بی‌حاصل صرف می‌کنند محو می‌شود و همین‌طور ده‌ها دستاورد دیگر. پیش‌بینی کرده بودم که اگر عاقلانه با مسئله برخورد نکنیم وضع بدتر هم خواهد شد؛ و چقدر دلخراش که این روزها همگی‌مان شاهد تحقق این پیش‌بینی هستیم. چراکه وضع بی‌تعارف خیلی بدتر شده است
سیّد جواد
آن قدیم قدیم‌ها یکی از افتخارات افراد این بود که بادی به غبغب بیندازد و ادعا کند که بعد این‌همه عمر هنوز پای‌مان به کلانتری باز نشده. در حالی که امروزه، بینی و بین‌الله، یک نگاهی به دوروبر خودتان بیندازید و ببینید چند نفر را پیدا می‌کنید که بتوانند چنین ادعایی داشته باشند، حتی اگر شده به‌عنوان گواه یا ضامن؟ شاید آنهایی که فرزند جوان ندارند باور نکنند و ندانند که این روزها کَل‌کَل با مأمور پلیس و رفتن به کلانتری به نوعی از تفاخر برای تعدادی از نوجوانان دورهٔ دبیرستانی تبدیل شده که خدای ناخواسته جلوی هم‌سن‌و سال‌های‌شان کم نیاورند.
سیّد جواد
در سال ۱۳۴۰ فقط سی و یک درصد جمعیت کشورمان شهرنشین بوده و بقیه روستانشین. اما دقت بفرمایید که در سال ۵۵ نسبت همین شهرنشینان به روستاییان به چهل و هفت درصد می‌رسد و در سال‌های بعدی یعنی سال‌های ۶۵ و ۷۵ تقریباً به ۵۴ و ۶۱ درصد افزایش پیدا می‌کند. مرکز آمار ایران می‌گوید همین روند افزایش در سال هشتاد به ۶۴.۸ درصد تبدیل شده است.
سیّد جواد
اجرای بیشتر پیشنهادهایم دست خود من و شماست مثل برخورد با فرزندان‌مان، خودداری از دروغ گفتن‌های سریالی هر روزه یا کم کردن این‌همه تعارفات بی‌پایه و به‌معنی واقعی کلمه بیهوده. اینها را دیگر نه دولت‌ها گردن‌مان گذاشته‌اند و نه حتی استکبار جهانی! دست خودمان است. باید تک‌تک‌مان باور کنیم که تا این موارد و دیگر موارد از قلم افتاده از این دست اصلاح نشوند و زیربنای لازم برای اصلاحات عمیق و واقعی تأمین نشود، حتی اگر تمامی کشور را هم در پوششی از صداقت و درایت یک مدیریت استثنایی تصور کنیم، هرگز به آنچه مورد نظرمان است نخواهیم رسید؛ همان‌طور که تابه‌حال نرسیده‌ایم.
سیّد جواد
می‌شود و خیلی ساده هم می‌شود که همهٔ ناکامی‌ها را به هزاران کس و جریان نسبت داد و از پذیرش مسئولیت گریخت؛ اما آیا در این نسبت دادن راه چاره‌ای هم وجود خواهد داشت؟ قطعاً نه. پس با فرار از حقیقت به جایی نمی‌رسیم.
احسان رضاپور

حجم

۱۳۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۳۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۲۰%
تومان