هركس با هر مليت، با هر زبان و با هر فرهنگی به مسائلی فكر كرد كه جوهر اصلی هستی است، بیترديد عارف است.
هدی✌
كسانی خطر را دوست دارند و با آن رودررو میشوند كه قفس تنشان برایشان سخت كوچك و تنگ است.
هدی✌
پرندهی آهنينش او را در آسمان سير میدهد و پرندهی انديشهاش در عالم بالا،
هدی✌
او هيچيك از آدمها را، حتا فرودستترين و بیمايهترينشان را خوار نمیشمارد.
هدی✌
كاری يا انگارهای آن موقع به حد كمال نمیرسد كه ديگر نتوان چيزی به آن افزود، بلكه وقتی است كه نشود چيزی از آن كاست
Rasoul
اين چنين بودند مردانی كه نه يك درخت ديده بودند، نه يك چشمه و نه يك گل سرخ. آنها از طريق كتاب آسمانیشان از وجود باغهايی باخبر بودند كه در آنها جویهای فراوان جاری بود و بهشت نام داشت. آنها پس از سی سال زجر كشيدن و گذراندن زندگی تلخی در صحرا و كشته شدن با گلولهی كافری به اين بهشت موعود میرسيدند. اما حيرت میكردند كه به فرانسويان هم كه نه تاوان تشنگی را میدهند و نه مرگ را، اين بهشت ارزانی شده
jef_raj
«اگر ديگران از اين بحرانها موفق بيرون آمدهاند، پس باز هم میتوان از آنها جان سالم به در برد.»
maryam mirzaei
هيچكس موقعی كه هنوز فرصت باقی بوده شانههايت را نگرفته و از فرو رفتن، بازت نداشته. اكنون گِلی كه از آن سرشته شدهای خشك و سخت شده، از اين پس ديگر هيچكس نمیتواند موسيقیدانِ به خواب رفته يا شاعر يا اخترشناسی را كه شايد در آغاز در تو مسكن داشته بيدار كند.
شیوا
زندان با اعمال شاقه آنجايی است كه ضربههای كلنگ بیهدف و بدون هيچ ارزشی به زمين زده میشود، ضربههايی كه زنندهاش را با دنيای آدمها پيوند نمیدهد.
و ما دلمان میخواهد از اين زندان با اعمال شاقه بگريزيم.
محمد علی شفیعی
دوست داشتن به هيچ وجه در نگاه كردن به يكديگر نيست، بلكه دستهجمعی به يك سو نگريستن است. آدمها نمیتوانند باهم دوست باشند مگر موقعی كه به يك طناب بسته باشند و به سوی همان قلهای صعود كنند كه همديگر را در آن باز خواهند يافت
محمد علی شفیعی