بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زمین آدم‌ها | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زمین آدم‌ها

بریده‌هایی از کتاب زمین آدم‌ها

امتیاز:
۳.۷از ۲۵ رأی
۳٫۷
(۲۵)
ديگر از رگبارها شكايتی ندارم. جادوی اين پيشه دنيايی را در برابرم گشوده كه تا دو ساعت ديگر، در آن با اژدهاهای سياه و قله‌هايی با تارك آذرخش‌های آبی‌رنگ دست و پنجه نرم خواهم كرد
هدی✌
نقطه‌هايی روشن در دل تاريكی می‌درخشيدند، آتش سيگارهايی بودند نشانگر آدم‌هايی در فكر فرو رفته.
هدی✌
چراغ‌های خيابان رژه می‌رفتند، فرودگاه نزديك می‌شد و اتوبوس كهنه ديگر چيزی نبود جز پيله‌ای خاكستری كه آدم‌ها تغيير شكل يافته از آن بيرون می‌آمدند.
هدی✌
به خودم می‌باليدم كه از كنار اين ناشناس‌هايی كه از آن‌چه در دلم می‌گذشت بی‌خبر بودند بگذرم. اين از همه‌جا بی‌خبرها توجهی به من نداشتند، اما دغدغه‌ها و انگيزه‌هاشان را سحرگاه فردا، توی كيسه‌های پستی به دست من می‌سپردند. به ثمر رسيدن يا نرسيدن آرزوها و اميدهاشان دست من بود.
هدی✌
آه! كه اين افعیِ «موتريل» خوب به يادم خواهد ماند. به نظر ناچيز می‌آمد، شايد با زمزمه‌ی آرامش چند قورباغه‌ای را خشنود می‌كرد، اما فقط با يك چشم می‌خوابيد و چشم ديگرش هميشه باز بود. در اين زمينِ فرود اضطراری، زير علف‌ها دراز كشيده بود و از دو هزار كيلومتری مرا می‌پاييد. در اولين فرصتی كه به دست بياورد، مرا به تلی از آتش تبديل خواهد كرد
هدی✌
آن شب چه درس جغرافيای عجيبی گرفتم. گيومه مرا با اسپانيا آشنا نمی‌كرد، از اين سرزمين برای من رفيقی ساخت
هدی✌
لبخندی بسيار خيرخواهانه به لب داشت، خيلی ساده به من گفت: «توفان، مه و برف گهگاه مزاحمت خواهد شد. در آن موقع به كسانی فكر كن كه پيش از تو با همه‌ی اين چيزها رودررو شده‌اند و خيلی ساده به خودت بگو : «اگر ديگران از اين بحران‌ها موفق بيرون آمده‌اند، پس باز هم می‌توان از آن‌ها جان سالم به در برد
هدی✌
گفت: «با قطب‌نما بر فراز دريای ابرهای اسپانيا پرواز كردن بسيار زيباست، خيلی هم دلپسند، اما...» بعد باز هم شمرده‌تر اضافه كرد: «ولی يادتان باشد: زير اين دريای ابرها، ابديت نهفته است.»
هدی✌
خلبانی كه هواپيمايش از كار افتاده، يا دچار نقص فنی شده اگر وارد توده‌ی متراكم ابرهای پنبه‌گونه می‌شد، بيم آن می‌رفت با صخره‌ها، بی‌آن كه ببيندشان برخورد كند.
هدی✌
پيش‌كسوت‌ها بلد بودند چه‌گونه ما را وادارند احترام‌شان را نگه داريم. اما گهگاه يكی از آن‌ها، برای ابد محترم می‌ماند و از سفر بازنمی‌گشت.
هدی✌
انسان موقعی كه به سد و مانعی برمی‌خورد می‌تواند به موجوديتش پی ببرد.
هدی✌
زمين بيش از همه‌ی كتاب‌ها به ما می‌آموزد.
هدی✌
آدم با فعل بودن می‌آيد و انسان با فعل شدن، يا درواقع هيچ‌كس انسان زاده نمی‌شود، آدم به دنيا می‌آيد و بعد اگر سعادتش را پيدا كند، انسان می‌شود.
هدی✌
امروزه ديگر خواننده‌ی حرفه‌ای نداريم. (منظورم خواننده‌ای است كه كتاب برايش از نان شبش هم واجب‌تر است
هدی✌
اين تأسف‌آور است، چون كتاب مانند بسياری چيزهای ديگر از فهرست سرگرمی‌های ذهنی هم‌وطنان‌مان حذف شده.
هدی✌
شاعر در يك يا چند بيت شعر چيزی را می‌گنجاند كه نويسنده بايد در صفحه‌های بسيار، آن هم از زبان شخصيت‌هايی گوناگون بيان كند.
هدی✌
فيلسوفِ دارای انديشه ولی فاقد رساله، فيلسوف نيست. كسی چه خواهد دانست كه در ذهن او چه گذشته، در زندگی با انديشه و عمل به چه نتيجه‌هايی رسيده، به چه قانون‌هايی در طبيعت پی برده، چه رازهايی را گشوده و چه‌گونه از موجودی ضعيف كه حتا توان دفاع از خودش را در برابر آسيب‌ها ندارد، چه نيمه خدايی ساخته.
هدی✌
فيلسوفِ دارای انديشه ولی فاقد رساله، فيلسوف نيست.
هدی✌
او رسالتش را در اين خطر كردن می‌داند، خطری كه همه‌ی انسان‌های بزرگ به آن دست يازيده‌اند تا بشريت به اين‌جا برسد كه رسيده است.
هدی✌
«مؤلف زمين آدم‌ها» يك بار ديگر، و اين بار با صدايی بلند و قاطع خواهد گفت كه پس از بزرگ شدن با «چه يأس و سرخوردگی» اسف‌باری پارك و خانه‌ی زمان كودكی خود را كه دورش ديوار كشيده‌اند از بيرون نگريسته است و چه سان از كوچكی و تنگ و تاريك بودن خانه و پاركی كه در ذهن و خاطره‌هايش ابعادی بی‌نهايت داشته‌اند به شگفت آمده و سرانجام فهميده است كه «ديگر راهی به آن بی‌نهايت نخواهد داشت، زيرا از اين پس فقط بايد وارد بازی شد و نه وارد باغ. »
هدی✌

حجم

۱۷۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۳ صفحه

حجم

۱۷۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۳ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان