بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف؛ جلد دوم
۴٫۲
(۱۲۶)
برای اینکه حرفی زده باشد، زیر لبی گفت: «حواسم جمع باشد که چیزی را جا نگذارم.»
میتیا شوخیکنان گفت: «حواست جمع باشد چیزی را که مال خودت نیست برنداری.»
Afsaneh Habibi
ــ او هیچکس را تحقیر نمیکند؛ ولی به هیچکس اعتماد ندارد و چون اعتماد ندارد، پس از آنها بدش میآید.
Afsaneh Habibi
«گاهی پیش میآید که آدم دوست دارد دست به جنایت بزند.»
ــ درست است، درست است، شما دقیقاً آنچه را از ذهن من میگذرد بیان کردید. همهکس این کار را دوست دارد، آنهم نه «گاهی وقتها»؛ بلکه همیشه دوست دارد دست به جنایت بزند. میدانید، انگار در گذشته آدمها با هم به توافق رسیدهاند که به همدیگر دروغ بگویند، بههمیندلیل هم همیشه دروغ میگویند. همه در ظاهر ادعا میکنند از بدی متنفرند؛ حال آنکه باطنآ بدی را میپرستند.
Afsaneh Habibi
آه که چهقدر خوشم آمد که گفتید «بله میدانم» این را هم یقین دارم که دروغ نمیگویید؛ اما شاید تصور کردید بهعمد این حرفها را به شما زدم، برای اینکه اذیتتان کنم، ها؟
ــ نه، اینطور تصور نمیکنم. اگرچه امکان دارد که میل به اذیتکردن من هم، مثل سایر چیزها در شما وجود داشته باشد.
Afsaneh Habibi
برایتان خیلی مفید است با چنین آدمهایی آشنا شوید و بهوسیله شناخت اینهاست که میتوانید ارزش بیشتری برای بشریت قایل شوید. این روش از همه مؤثرتر است.
Afsaneh Habibi
چرا؟ چون ما سرشتی گسترده داریم، یک کارامازوف هستیم ـمیخواستم به این نتیجه برسم ــ که قادریم همهٔ تضادها را در خود داشته باشیم و هر دو مغاک را در آنِ واحد ببینیم، مغاکی بالای سرمان، مغاک افکار والا و مغاکی زیر پایمان، مغاک پستترین و گندیدهترین انحطاطهای اخلاقی.
گلی فیروزکوهی
ما به همهچیز عادت داریم! بههمیندلیل است که همه تعجب میکنیم، چرا این ماجرای شوم باید اینطور ما را هراسان کند؟
Travis
ضربالمثلی روسی میگوید: «اگر آدم یک مغز داشته باشد، خوب است؛ ولی اگر مرد هوشمند دیگری بهدیدن آدم بیاید بهتر است، چون درآنصورت، دارای دو مغز خواهد شد و نه یکی...»
Travis
اما تردیدها، نگرانیها، درگیری میان ایمان و بیایمانی، گاهی برای آدمها چنان شکنجهٔ مهلکی است که تحمل آن بهویژه برای آدمهای باوجدانی مثل تو، از خود را حلقآویزکردن دشوارتر است.
Travis
این آدمهایی که وجدان ندارند، عذاب وجدان برایشان چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
Travis
بدون انتقاد همهچیز میشود «افسانه»، ولی برای زندگی کردن فقط «افسانه» کافی نیست. باید این «افسانه» از حلقهٔ تردید بگذرد و چیزهای دیگری از اینگونه.
Travis
پاهامان در زنجیر است و آزادی هم وجود ندارد؛ ولی آنوقت میان درد و رنج شدیدمان شادمانه در خدا زنده میشویم، شادمانیای که بدون آن، نه انسان میتواند زنده بماند و نه خدایی میتواند وجود داشته باشد؛ چون خداست که این شادمانی را میبخشد، این پاداش متعالی اوست.
Travis
من خلق شدهام برای «انکار کردن»، بااینهمه واقعاً و قلبآ آدم خوبی هستم و بههیچوجه خصلت نفیکردن را ندارم. «نه، برو انکار کن، بدون نفیکردن انتقاد مفهومی ندارد»، خوب روزنامهای که ستون انتقادی نداشته باشد به چه درد میخورد؟ بدون انتقاد همهچیز میشود «افسانه»، ولی برای زندگی کردن فقط «افسانه» کافی نیست. باید این «افسانه» از حلقهٔ تردید بگذرد و چیزهای دیگری از اینگونه.
Omid Souri
موقعی که بزرگتر شدی، سن و سالت بالاتر رفت، میفهمی که سن یا درواقع تجربیات چه تأثیری در اعتقادهای آدم دارد.
Travis
گروچنکا دربرابر میتیا سر فرود آورد و گفت: «به تو گفتم که از آنِ تو هستم و از آنِ تو خواهم ماند، هرجا که تو را ببرند، همواره بهدنبالت خواهم آمد، خداحافظ به تویی که زندگیات تباه شد بیآنکه مقصر باشی.»
Travis
تابهحال هرگز اینگونه بهشدت زنی را که سرنوشتش را به نابودی میکشاند، دوست نداشته بود، احساسی تازه و نوظهور در او سر برداشته بود، احساسی دور از انتظار حتی برای خودش، احساس ملایم و ملاطفتآمیز تا سرحد پرستش، تا مرز نابودشدن دربرابر او و ناگهان در گیرودار خلسهای هذیانآمیز به صدای بلند گفت: «خودم را نابود میکنم!»
Travis
احساس حسادت او بهشکلی بود که بهمحض جداشدن از زن مورد علاقهاش، خدا میداند چه افکار نادرست و کجاندیشانهای دربارهٔ او و احتمال خیانتش به مغزش هجوم میآورد؛ ولی همینکه آشفته و پریشان پیش او برمیگشت و بهمحض دیدن چهرهٔ خندان و بانشاط این زن، هر فکر بدی را دربارهٔ او از خود دور میکرد و بابت حسادتی که بهخرج داده بود، خود را سرزنش میکرد.
Travis
دیمیتری فئودوروویچ که گروچنکا هنگام شتافتن بهسوی زندگی جدیدش، با پیامی با او وداع کرده بود، دچار پریشانی وحشتناکی شده بود. گروچنکا به او توصیه کرده بود خاطرهٔ یک ساعتی را که با هم گذرانده بودند برای همیشه در ذهنش نگه دارد؛ این موضوع او را با بدترین دشواریها و ناراحتیها درگیر کرده بود.
Travis
زندگی را دوست دارم، بیش از اندازه دوست دارم، تا آنجا که منزجرم میکند
Afsaneh Habibi
تقوای من چیزی است و تقوای فردی چینی چیزی دیگر
Leo n
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
حجم
۶۰۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۷۵ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان