بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)
۴٫۰
(۳۷۹)
اگر ناجوانمردی و جنایتکاری انسانها تو را بهخشم بیاورد و دچار اندوهت سازد، تا آنجا که میل به انتقامجویی را در تو برانگیزد، از این احساس بیشتر از هر چیزی بترس، برو و همان رنجهایی را جستوجو کن که اگر گناهکار بودی دچار آن میشدی. این رنجها را بپذیر و تحملشان کن تا دلت آرام گیرد و درک کنی که تو هم بهنوبهٔ خود مقصری، چون بهعنوان تنها فردی که میتوانسته راه را بنماید و خوب را از بد تشخیص دهد، از انجام آن غفلت ورزیدهای
zohreh
اگر خودت گناهی مرتکب شده و تا سرحد مرگ از آن پشیمان و افسرده باشی، برای فرد دیگری شاد باش، برای فردی منصف و درستکار، از این فکر خوشحال باش که اگر تو مرتکب گناه شدهای، آن دیگری برعکس عاری از گناه است.
zohreh
اگر همه رهایت کنند و بهزور از خود برانند و تو تنها بمانی، بهخاک بیفت، بر خاک بوسه بزن، آن را با اشکهایت آبیاری کن، زمین از اشکهای تو بارور خواهد شد، هرچند هیچکس تو و صدایت را در این حالت تنهایی ندیده و نشنیده باشد.
zohreh
تا میتوانی بیوقفه تلاش کن. اگر شبهنگام، موقعی که میخواهی بخوابی بهیادت بیاید کاری را که باید میکردی نکردهای، به خودت بگو: «وظیفهای را که بهعهده داشتهام، انجام ندادهام»، بیدرنگ بلند شو و انجامش بده.
zohreh
بهویژه بهیاد داشته باش که تو نسبت به هیچکس نمیتوانی داوری کنی. چون هیچ فردی نمیتواند درمورد یک جنایتکار داوری کند، مگر اینکه درک کند که خودش هم نسبت به این کسی که میخواهد داوری کند، مقصر است. فقط موقعی که به این حقیقت پی ببرد میتواند داوری کند. چون اگر من آدم باانصاف و درستکاری بودم، شاید در دنیا هیچ مقصری پیدا نمیشد.
zohreh
آیا آدم میتواند داور همنوعانش باشد، و ایمانش را تا پایان حفظ کند؟
zohreh
خیلی چیزها در این دنیا برای ما پنهان و ناشناخته است، درعوض احساس محرمانهٔ پیوند برقرارکردن با دنیای دیگر به ما داده شده است، با دنیای فراسو. درواقع جوهر اندیشهها و احساسهامان از دنیای فراسو سرچشمه میگیرد، نه در این دنیا. بههمیندلیل است که فلاسفه میگویند امکان ندارد در این دنیا به جوهر واقعی اشیاء پی ببریم. درنتیجه من و تو به زندگی در این دنیا بیاعتنا میشویم. این عقیدهٔ من است.
zohreh
برادران از گناه آدمها وحشت نکنید، انسان را حتی با گناهش دوست داشته باشید، همهٔ آفریدههای خدا را دوست داشته باشید، حیوانات را هم؛ خداوند به آنها گونهای اندیشیدن و شوق به زندگی بخشیده.
zohreh
چه دشوار است برای کسی که روحش با وحشت دربرابر پروردگار حاضر میشود و چه آرامشبخش وقتی بفهمد، فردی که در دنیا باقی مانده بهعنوان میانجی برایش شفاعت کرده و آمرزش طلبیده است.
zohreh
چه زیادند کسانی که دنیا را در انزوا، بدون اطلاع کسی و در غم و نگرانی ترک میکنند، در این صورت دعای تو برای آرامش روحشان شاید از آن سر دنیا بهسوی خداوند روانه شود.
zohreh
مرد جوان، دعا را از یاد نبر، اگر دعایت صادقانه باشد، هربار احساس جدیدی در آن پیدا خواهد شد.
zohreh
آیا این خیالی واهی است که فکر کنیم انسان سرانجام شادیاش را در تمدن و نیکوکاری خواهد یافت، نه در شادیهای بیرحمانه، مثل امروز؟
zohreh
تعجب میکردم چرا فکرهایی به این سادگی و با این روشنی چشمگیر، اینهمه دیر به ذهنمان راه مییابد؟
zohreh
«اکنون هر دو ما، او در خانهاش و من در راه، از صمیم قلب خوشحال و خشنودیم که خدا چگونه ما را دوباره سر راه هم قرار داد.»
zohreh
«چرا گریه میکنی، تو کسی هستی که هرگز نمیتوانم فراموشت کنم، برعکس در دلت برای من شاد باش، چون راهم روشن است و سرشار از شادمانی.»
zohreh
تعداد کسانی که با هم برادر میشوند، هرقدر هم کم باشد، برادری وجود خواهد داشت، بدون برادری هیچکس حاضر نیست موهبتهای زندگی را با دیگری تقسیم کند.
zohreh
برابری فقط در نجابت اخلاقی انسانها نهفته است و فقط مردمان ما هستند که این حقیقت را درک میکنند.
zohreh
اتفاق میافتد که فاسدترین ثروتمندانمان هم سرانجام دربرابر تهیدستان شرمنده میشوند و تهیدستان با دیدن این فروتنی، آنها را درک میکنند و در مقابل آنها سر تسلیم فرود میآورند و به شرمندگی نجیبانهشان با شادی و از صمیم قلب پاسخ میدهند.
zohreh
«تو بزرگی، ثروتمندی، باهوشی و پراستعداد، چه بهتر، خدا را شکر. به تو احترام میگذارم؛ ولی این را میدانم که من هم یک انسانم. ضمن احترامگذاشتن و غبطهنخوردن به تو است که وقار و برازندگی انسانیام را دربرابر تو جلوهگر میکنم.»
zohreh
ملت ما بهرغم دو قرن بردگی، برده نیست، در رفتار و کردارش آزاد است؛ ولی بدون هیچ آزار و زیانی، نه انتقامجویانه و نه کینهتوزانه.
zohreh
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان