بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)
۴٫۰
(۳۷۸)
بعد دست نحیف سالک را گرفت و بوسهٔ آبداری به آن زد، سپس افزود: «دقیقآ، دقیقآ، آدم از اینکه مورد بیحرمتی قرار بگیرد لذت میبرد. چه خوب این موضوع را تشریح کردید، چون تابهحال از زبان کسی این حرفها را نشنیده بودم. بهراستی، بهراستی تمام عمر به خودم بیحرمتی کرده و از آن لذت بردهام، همچنین این کار را زیبا و دلپذیر یافتهام، چون نهتنها لذتبخش است؛ بلکه گاهی هم دلپذیر میشود، این نکتهای است سالک بزرگ که شما از قلم انداختید؛ و آن زیبایی این کار است!
شکوه
هرگز به خودتان دروغ نگویید. کسی که دروغ میگوید و دروغهایش را هم باور میکند، دیگر هرگز نمیتواند حقیقت را دریابد، نه در خودش و نه در اطرافیانش، درنتیجه هم حرمت خودش را ازبین میبرد و هم حرمت دیگران را. وقتی کسی رعایت حرمت خودش و دیگران را نکند، دیگر کسی را دوست نخواهد داشت و در نبودن عشق، موقعی که میخواهد خود را سرگرم کند، به شهوت و گناه رو میآورد.
شکوه
دلش میخواست همهکس و همهچیز را ببخشد، برای همگان بخشایش طلب کند، آه، نه برای خودش؛ بلکه برای همهکس و همهچیز.
سمیه جنگی
راکیتین به بیراهه رفته، تا زمانی که دربند کینههایش است، همواره به بیراهه خواهد رفت و راه...
سمیه جنگی
«علت این اندوهی که آدم را تا دلسردی سوق میدهد چیست؟»
سمیه جنگی
مرد جوان، دعا را از یاد نبر، اگر دعایت صادقانه باشد، هربار احساس جدیدی در آن پیدا خواهد شد. همچنین بهیاد داشته باش: هرروز و هربار که میتوانی تکرار کن: «خداوندا، به کسانی که امروز به حضور تو شتافتهاند رحم کن.» چون در هر ساعت و هرلحظه هزاران نفر زندگی را ترک میکنند و چه زیادند کسانی که دنیا را در انزوا، بدون اطلاع کسی و در غم و نگرانی ترک میکنند، در این صورت دعای تو برای آرامش روحشان شاید از آن سر دنیا بهسوی خداوند روانه شود. چه دشوار است برای کسی که روحش با وحشت دربرابر پروردگار حاضر میشود و چه آرامشبخش وقتی بفهمد، فردی که در دنیا باقی مانده بهعنوان میانجی برایش شفاعت کرده و آمرزش طلبیده است.
سمیه جنگی
افسوس! به این یکپارچهشدن آدمها اعتماد نکنید. آزادی را به مفهوم افزایش نیازها و برآوردهکردن سریع آنها انگاشتن، سرشتشان را درهم میریزد؛ زیرا تعداد زیادی خواستها و هوسهای نابهجا و سبکسرانه اگر برآورده شوند، عادتها و ابداعهای پوچ در خودشان ایجاد میکنند. آدمها برای این زندهاند که نسبت به همدیگر رشک ببرند، به شهوترانی بپردازند و به همدیگر فخر بفروشند. شامهای آنچنانی بدهند، به گردش و مسافرت بروند، اسب و کالسکه و خدم و حشم داشته باشند، مقامی اجتماعی بهدست آورند، با خدمتکارهای فراوان. اینطرز زندگی و عادتها بهصورت ضرورتهایی درمیآید که آدم حتی زندگیاش، شرافتش و حس بشردوستیاش را هم فدا میکند. برای کسانی هم که ثروتمند نیستند وضع به همین ترتیب است؛ حال آنکه برای تهیدستان که نه امکان برآوردن این نیازها را دارند و نه غبطهخوردن به آنها را، راهحل پناهبردن به الکل است. ولی بهزودی، بهجای اینکه با شراب مست کنند، با خون سرمست میشوند، این پایان کاری است که سرنوشتشان به آن میانجامد. از شما میپرسم: چنین آدمی آزاد است؟
سمیه جنگی
«زندگی همان بهشت موعود است، خیلی وقت است که به این نتیجه رسیدهام و جز به این موضوع، به چیز دیگری نمیاندیشم
سمیه جنگی
بیشتر وقتها آدمها، حتی بدکاران و جانیها، سادهلوحتر و صاف و سادهتر از آنچه هستند که ما تصور میکنیم، طبعاً من هم همینطور فکر میکنم.
لیلا یزدی
بههمیندلیل هم عجله دارم بلیت ورودیام را هرچه زودتر ارایه دهم. این کاری است که من میکنم، نه اینکه خدا را قبول نداشته باشم، آلیوشا؛ بلکه من فقط خیلی محترمانه بلیت وردیای را که به من داده به او برمیگردانم.
سمیه جنگی
هیچ میفهمی چرا وجود این جنون در انسان ضروری است و چرا در وجود او به ودیعه گذاشته شده؟ میگویند بدون داشتن چنین خصوصیتی، بشر نمیتواند روی کرهٔ زمین زندگی کند، چون نخواهد توانست خیر را از شر تشخیص دهد. این تشخیصدادن خیر و شر وقتی به چنین بهایی تمام میشود به چه دردی میخورد؟ همهٔ دانش و دانایی دنیا «نسبت به خدا» به یک قطره اشک این کودک بیگناه نمیارزد. من از رنج و محنتهای بزرگسالان حرفی نمیزنم، آنها میوهٔ ممنوعه را چشیدهاند، بهدرک هرچه به سرشان میآید. ولی این بچهها، این بچههای معصوم!
سمیه جنگی
درحقیقت همیشه دربارهٔ سنگدلی «حیوانصفتانهٔ» آدمها صحبت میشود؛ ولی این گفته توهین و بیانصافی بزرگی است نسبت به حیوانها.
سمیه جنگی
ببین عزیز، در قرن هجدهم گناهکار سالخوردهای بود که میگفت: «اگر خدا وجود نداشته باشد، باید اختراعش کرد.»
سمیه جنگی
در روسیه، آدمهای دایماً لخمر از همه حساستر و باعاطفهترند. میان ما فقیربیچارهها هم، بهترین آدمها کسانی هستند که از همه مستترند.
سمیه جنگی
«حالا از پشت سر حمله میکنی، پس این بچهها حق داشتند که میگفتند تو آدم ناجوانمردی هستی؟»
سمیه جنگی
پدران روحانی عزیزم، همدیگر را دوست داشته باشید (این حرفهایی بود که آلیوشا بعدها بهخاطر میآورد). بندگان خدا را هم دوست داشته باشید. ما که آمدهایم و خودمان را در این چهاردیواری محبوس کردهایم، از مردمانی که بیرون هستند و جامهٔ روحانیت نپوشیدهاند، مقدستر نیستیم؛ کاملا برعکس، کسانی که به اینجا آمدهاند، بهخاطر همین عزلت گزیدن، دریافتهاند که از غیرمذهبیها و همهٔ مردمان روی زمین، عیب و نقصهای بیشتری دارند... راهب هرچه مدت زمان بیشتری در پس این دیوارها بماند، بیشتر باید به این امر آگاهی یابد؛ اگر جز این باشد، با آمدن به اینجا، فقط عمرش را تلف کرده است.
سمیه جنگی
عاشقشدن معنیاش دوستداشتن نیست. آدم میتواند عاشق کسی شود و درعینحال از او متنفر باشد. این حرف را بهخاطر داشته باش!
سمیه جنگی
اگر کاتولیکها چنین از فراماسونها نفرت دارند، به این خاطر است در آنها رقبایی برای خود میبینند، رقبایی که کارشان ایجاد گسیختگی میان نظریهٔ واحدی است مبنیبر این که باید فقط یک گله و یک چوپان داشته باشد...
bluedream
این اشکها نتوانستهاند چیزی را تغییر دهند، به این اشکها باید بها داده شود وگرنه هیچ هماهنگیای نمیتواند در کار باشد. ولی این اشکها را با چی میتوان بازخرید کرد، با چی؟ آیا امکان دارد؟ اگر انتقامش گرفته شود، بازخرید شده است؟ ولی من چه نیازی به این انتقام دارم، چه نیازی به طلب دوزخ برای این جلادها دارم؟ آتش دوزخ چه چیزی را میتواند بازخرید کند، چون محرومان و مظلومان شکنجهشان را دیده و زجرشان را کشیدهاند. و اگر دوزخی وجود داشته باشد، این هماهنگی به چه کار میآید؟ من میخواهم ببخشم و در آغوش بگیرم، میل ندارم دیگر کسی زجر بکشد.
bluedream
عاشقشدن معنیاش دوستداشتن نیست. آدم میتواند عاشق کسی شود و درعینحال از او متنفر باشد.
جواد اعتمادی
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان