بریدههایی از کتاب برادران کارامازوف (جلد اول)
۴٫۰
(۳۷۹)
خداوندا همهٔ جوانها را حفظ کن و سلامت بدار، پروردگارا، روشنایی و آرامشت را به بندگانت عطا کن.
zohreh
هرچه به خداوند مربوط میشود چه خوب و شگفتانگیز است.
zohreh
«کلام الهی» برای همه است، برای همهٔ آفریدهها در سراسر جهان آفرینش. هر برگ کوچکی بهسوی «کلام الهی» میگراید، خداوند را ستایش میکند، برای مسیح میگرید، کلام الهی را بیآنکه خودشان بدانند با رمز و راز زندگی عاری از گناهشان به مرحلهٔ عمل درمیآورند...
zohreh
هر ساقهٔ علفی، هر سوسکی، هر مورچهای، هر زنبور عسلی، همگی بهطرز حیرتآوری راهشان را بلدند، بیآنکه هوشمند باشند، آنها نمایانگر رمز و راز خالقند که دایماً آن را بهطور خودبهخود انجام میدهند.
zohreh
کسی که به خدا اعتقاد نداشته باشد، به بندگانش هم اعتقاد ندارد. ولی آنکس که به بندگان خدا ایمان دارد، به عظمت پروردگار هم ایمان خواهد آورد، هرچند در گذشته آن را باور نداشته باشد.
zohreh
لزومی ندارد، واقعاً لزومی ندارد برای آن روح ساده و جان پاک زیادی توضیح و آموزش داده شود، خودش بهسادگی و آسانی درک خواهد کرد.
zohreh
من میخواهم حقیقت را به شما بگویم؛ اگر در این رابطه کسی مسئول باشد، نیمی از آن به خودمان برمیگردد.
zohreh
زندگیام پایان میپذیرد، این را میدانم و درک میکنم؛ ولی برای هر روزی که از عمرم باقی است، احساس میکنم زندگی دنیویام به زندگی جدید، بیپایان و ناشناختهای میپیوندد، زندگی جدید ولی بسیار نزدیکی که همهٔ تارهای قلبم را از شادی بهارتعاش درمیآورد، روحم را شوکت میبخشد و چشمهایم را از شعف گریان میکند...
zohreh
میتواند، میتواند؛ اندوه گذشته بهوسیلهٔ راز بزرگ زندگی بشری، رفتهرفته به شادی ملایم و دلپذیری تبدیل میشود، بهجای خون ملتهب و جوشان جوانی، کهنسالی شیرین و آرام در وجود انسان جریان مییابد، طلوع روزانهٔ خورشید را تقدیس میکنم و قلبم مانند گذشته سرود ابدیت را سر میدهد؛ ولی از هماکنون غروب خورشید و پرتوهای موربش را ترجیح میدهم و همراه با آن، خاطراتِ شیرین، پر صلح و صفا و تصویرهای دلپسند زندگی طولانی و متبرک گذشته را بهیاد میآورم و بالاتر از همهٔ اینها حقیقت الهی را که آرامش میدهد، متبرک میکند و همهچیز را میبخشد.
zohreh
چگونه میتواند این فرزندان جدید را درحالیکه فرزندان قبلیاش را ازدست داده، مانند آنها دوست بدارد؟ آیا با بهیادآوردن فرزندان ازدسترفته، آدم باز هم میتواند کنار فرزندان جدیدش احساس خوشبختی کند؛ هرقدر هم برایش عزیز باشند؟
zohreh
پروردگارا، چه کتاب و چه آموزشی! همراه با کتاب مقدس، چه معجزهها و چه نیروهایی که به بشر نداده است. کتابی که همچون تصویری گویا از دنیا، از انسان و ویژگیهای انسانی و همهٔ چیزهای دیگر، قرن پس از قرن در آن آمده و اسم برده شده است و چه رازهایی که پرده از آنها برداشته نشده و فاش نشده است.
zohreh
اینجا درست مانند روزهای اول آفرینش که آفریدگار در پایان هرروز به خود میبالید: «آنچه آفریدهام خوب است»، به ایوب مینگرد و دوباره آنچه را آفریده ستایش میکند و ایوب نهتنها آفریدگار را؛ بلکه همهٔ آفریدههای دیگرش را ستایش میکند، نسل به نسل، قرن به قرن، چون او برای همین کار آفریده شده بود.
zohreh
در اینجا ظاهر دنیوی و نابودشدنی با حقیقت زوالناپذیر بههم میپیوندند، دربرابر حقیقت زمینی، حقیقت ابدی بهشکلی عملی صورت میپذیرد.
zohreh
من از خانهٔ پدریام خاطرههای خوشی داشتم، چون برای هر فردی، خاطرات دوران کودکی، بهویژه اگر غرق در محبت و هماهنگی اعضای خانواده گذشته باشد، بهترین و شیرینترین خاطرههاست. حتی از خانوادهای نامناسب هم میتوان خاطرههای ارزندهای داشت، البته به این شرط که شعور و درک این ارزشها را داشته باشد.
zohreh
موقعش که برسد، همهچیز دوباره زنده خواهد شد و این همان چیزی بود که اتفاق افتاد.
zohreh
«خوب، حالا برو بازی کن و بهجای من زنده باش!»
zohreh
ماهها و سالها به چه درد میخورند، چرا آدم باید حساب روزها را داشته باشد، فقط یک روز کافی است تا انسان به درک خوشبختی نایل شود.
zohreh
بدان که همه، نسبت به دیگران، نسبت به همهکس و همهچیز مقصریم. نمیدانم چگونه این را به تو توضیح بدهم، ولی میدانم که حقیقت دارد، تا سر حد رنج و عذاب. چگونه زندگی کردهایم، نسبت به هم عصبانی میشدیم و هیچچیز را درک نمیکردیم.
zohreh
خوبانم، عزیزانم، من شایستهٔ آن نیستم که دوستم بدارید، چرا آدمی مانند مرا باید دوست داشته باشید؟ چگونه تابهحال به این موضوع پی نبرده و به آن ارج نگذاشته بودم؟
zohreh
زندگی بهشت است و ما همگی در بهشت هستیم؛ ولی نمیخواهیم این را بدانیم؛ بااینهمه اگر بخواهیم این موضوع را درک کنیم، فردا سراسر دنیا بهشت میشود.
zohreh
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۵۱۹ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰۵۰%
تومان