بریدههایی از کتاب آرمان شهری برای واقعگراها و چگونه به آن برسیم
۲٫۸
(۲۰)
برخی از آمارها آنقدر خوبند که نمیتوان باورشان کرد. مثلاً ۵۰ سال پیش، از هر ۵ کودک، یک نفر قبل از رسیدن به ۵ سالگی جانش را از دست میداد. امروز؟ از هر ۲۰ نفر، ۱ مورد مرگومیر داریم. در سال ۱۸۳۶، ثروتمندترین مرد دنیا که ناتان مایر روتچیلد نام داشت، بهخاطر نبودِ یک آنتیبیوتیک ساده جان باخت. در سالیان اخیر، واکسنهای بسیار ارزان علیه سرخک، کزاز، سیاهسرفه، دیفتری و فلج اطفال، هرساله باعث شده زندگیهای بیشتری نسبت به قرن بیستم نجات پیدا کنند.
البته هنوز بیماریهای زیادی هستند که باید از بین بروند –مثلاً سرطان– اما حتی در آن جبهه نیز رو به پیشرفت هستیم. در سال ۲۰۱۳، ژورنال معتبر ساینس خبر از کشف روشی برای مهار سیستم ایمنی داد تا بتواند با تومورها مقابله کند و آن را بزرگترین دستاورد علمی آن سال نامیدند
علی۱۳۵۷
و بیماری چطور؟ عامل کشتار جمعی شمارهٔ یک تاریخ، یعنی آبلهٔ مخوف، بهطور کامل ریشهکن شده است. فلج اطفال نیز تقریباً بهطور کامل ناپدید شده و تعداد قربانیان آن در سال ۲۰۱۳، ۹۹ درصد نسبت به ۱۹۸۸ کاهش یافته است. در این میان، کودکان بیشتر و بیشتری در برابر بیماریهای پیشتر رایج مصون میشوند. مثلاً نرخ واکسیناسیون جهانی برای سرخک، از ۱۶ درصد در ۱۹۸۰ به ۸۵ درصد در حال حاضر رسیده، درحالیکه تعداد مرگهای ناشی از آن بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، بیش از سهچهارم کاهش یافته است. از سال ۱۹۹۰، نرخ مرگومیر بیماری سل تقریباً نصف شده است. از سال ۲۰۰۰، افراد کمتری در اثر بیماری مالاریا میمیرند و تعدادشان یکچهارم کمتر شده و به همین ترتیب مرگ بر اثر ایدز نیز از ۲۰۰۵ کاهش یافته است.
علی۱۳۵۷
همچنین افراد کمتری گرسنه میمانند. در سرزمین فراوانی ما، شاید نتوانیم غاز بریان را از هوا برباییم و به دندان بکشیم، اما تعداد افرادی که از سوءتغذیه رنج میبرند، از سال ۱۹۹۰ به اینطرف، بیش از یکسوم کاهش یافته است. سهم جمعیت دنیا که با کمتر از ۲۰۰۰ کالری در روز زنده میمانند، از ۵۱ درصد در ۱۹۶۵ به ۳ درصد در ۲۰۰۵ کاهش یافته است. بیش از ۲.۱ میلیارد از مردم، توانستند بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۲ بالاخره به آب آشامیدنی سالم دست یابند. در همین دوره، تعداد کودکانی که رشد ناقص داشتند به یکسوم کاهش یافت، مرگومیر کودکان به میزان قابل توجه ۴۱ درصد کمتر شد و مرگهای حین زایمان نیز نصف شدند.
علی۱۳۵۷
همچنین از منظر بهداشتی –که شاید بزرگترین وعدهٔ سرزمین فراوانی بود– پیشرفتهای مدرن از عجیبترین تصورات اجداد ما نیز فراتر رفته است. درحالیکه کشورهای ثروتمند با افزودن یک آخر هفتهٔ دیگر به متوسط طول عمرشان خوشحال میشوند، آفریقاییها ۴ روز در هفته بر امید به زندگیشان میافزایند. در سرتاسر دنیا، امید به زندگی از ۶۴ سال در ۱۹۹۰ به ۷۰ سال در ۲۰۱۲ رسیده است – این رقم نسبت به سال ۱۹۰۰، بیش از دو برابر افزایش یافته است.
علی۱۳۵۷
نسبت به سال ۱۹۸۰، قیمت ۱ وات انرژی خورشیدی ۹۹ درصد کاهش یافته است؛ تعجب نکنید و اشتباه تایپی هم نیست. اگر خوششانس باشیم، پرینترهای سهبعدی و صفحات خورشیدی میتوانند آرمان کارل مارکس (کنترل تمامی ابزارهای تولید توسط تودهها) را به یک واقعیت تبدیل کنند، آنهم بدون اینکه به یک انقلاب خونبار نیاز باشد.
به مدت طولانی، سرزمین فراوانی برای گروه کوچکی از جامعهٔ ثروتمندان غربی رزرو شده بود. آن روزها تمام شدهاند. از زمانی که چین راه خودش را به سمت سرمایهداری باز کرد، ۷۰۰ میلیون چینی از فقر شدید بیرون آمدند. آفریقا نیز بهسرعت القاب پیشینش در زمینهٔ مشکلات اقتصادی را از خود دور میکند؛ این قاره هماکنون شش مورد از ۱۰ اقتصاد پرتکاپو و رو به رشد دنیا را در خود جای داده است
علی۱۳۵۷
در واقع، در عصری زندگی میکنیم که پیشگوییهای کتاب مقدس به حقیقت پیوستهاند. آنچه در قرون وسطی همچون معجزه به نظر میرسید، اکنون عادی شده است: بینایی که به چشمان نابینا بازمیگردد، فلجی که میتواند راه برود و مردهای که زنده میشود. آرگوس ۲ را در نظر بگیرید، یک ایمپلنت مغزی که بینایی را به افراد دارای مشکل بینایی ژنتیکی بازمیگرداند. یا ریواک که مجموعهای از پاهای رباتیک است و میتواند کاری کند فلجپاها دوباره راه بروند. یا قورباغهٔ رئوباتراکوس که عملاً در سال ۱۹۸۳ منقرض شد، اما توسط دانشمندان استرالیایی و با بهرهگیری از دیانای قدیمی این گونه، به حیات بازگشته است. پلنگ تاسمانی، پروژهٔ بعدی است که در دستورکار این گروه قرار دارد و کار آنها بخشی از پروژهٔ بزرگتر لازاروس است (که نام آن از روی یک داستان عصر جدید در زمینهٔ به تعویق انداختن مرگ انتخاب شده).
علی۱۳۵۷
شاید بزرگترین مشکل ما همین است: اکنون، رویای قدیمیِ قرون وسطایی و آرمانشهر آن دوران پوچ شده است. قطعاً میتوانیم از اندکی مصرفگرایی و امنیت بیشتر بهرهمند شویم، اما عوارضی مانند آلودگی، چاقی و دخالت دولتی، ترسناکتر از پیش هستند. برای یک رویابین قرون وسطایی، سرزمین فراوانی، یک بهشت رویایی و به قول هرمان پلای، «گریزی از رنجهای زمینی» بود. اما اگر از آن کشاورز ایتالیایی سال ۱۳۰۰ بخواهید که دنیای مدرن ما را شرح دهد، بیشک اول از همه عشرتگاه به ذهنش خطور خواهد کرد
علی۱۳۵۷
یکی از زندهترین و واضحترین رویاها، سرزمین شیر و عسل بود که «عشرتگاه» نامیده میشد. برای رسیدن به آنجا، باید ابتدا سه مایل پودینگ برنج را میخوردید تا راهتان باز میشد. اما ارزشش را داشت، زیرا با رسیدن به عشرتگاه، خود را در سرزمینی میدیدید که در رودخانههایش شراب قرمز روان بود، غاز بریان بالای سرتان پرواز میکرد، درختان پَنکیک میدادند و بهجای باران، پای و شیرینیهای داغ از آسمان میبارید. در این دنیا کشاورز و کارگر و کشیش، همگی برابر بودند.
علی۱۳۵۷
بخش پایین، کشورها را در سال ۱۸۰۰ نشان میدهد؛ بخش بالا همانها در سال ۲۰۱۲ هستند. در سال ۱۸۰۰، امید به زندگی در غنیترین کشورها (مثل هلند و آمریکا)، نسبت به امید به زندگی کشورهای دارای ضعیفترین سیستم بهداشتی در سال ۲۰۱۲ (سیرالئون) هم کمتر بود. بهعبارتدیگر: در ۱۸۰۰، تمامی کشورها هم از منظر ثروت و هم از نظر بهداشتی فقیر بودند، درحالیکه امروز، حتی کشورهای آفریقای سیاه نیز عملکرد بهتری را نسبت به ثروتمندترین کشورهای سال ۱۸۰۰ دارند (صرفنظر از این حقیقت که درآمد کشور کنگو بهندرت در این ۲۰۰ سال اخیر تغییر کرده است). همچنین بیش از پیش کشورها به «سرزمین فراوانی» در گوشهٔ سمت راست و بالای شکل میرسند، جایی که متوسط درآمد کنونی از ۲۰ هزار دلار فراتر میرود و امید به زندگی بالای ۷۵ سال است.
علی۱۳۵۷
این دو دههٔ اخیر توانسته رشد انفجاری جمعیت و رفاه در سرتاسر دنیا را بهصورت توأمان تجربه کند. درآمد سرانهٔ کنونی نسبت به سال ۱۸۵۰، ده برابر شده است. یک ایتالیایی متوسط ۱۵ برابر ثروت بیشتری نسبت به ۱۸۸۰ دارد. و اقتصاد جهانی؟ هماکنون، نسبت به دوران پیش از انقلاب صنعتی، ۲۵۰ برابر قدرت بیشتری دارد؛ یعنی زمانی که تقریباً تمامی افراد در همهجای دنیا کماکان فقیر، گرسنه، کثیف، وحشتزده، نادان، مریض و زشت بودند.
علی۱۳۵۷
اگر این رویه ادامه یابد، فقر شدید که زمانی جزءِ لاینفک زندگی بود، بهزودی ریشهکن خواهد شد. حتی برخی از افرادی که هنوز فقیر قلمداد میشوند، از نوعی وفور نعمت که در تاریخ دنیا پیشبینی نمیشد، بهرهمند هستند. در کشوری که من زندگی میکنم یعنی هلند، میزان کمک دولتی که امروز یک شخص بیخانمان دریافت میکند، بیش از کل مخارجی است که یک هلندی متوسط در دههٔ ۵۰ انجام میداد و ۴ برابرِ افرادی است که در عصر طلایی و باشکوه هلند زندگی میکردند؛ منظورم زمانی است که هلند، هنوز حاکم بر هفت دریا بود.
علی۱۳۵۷
اما در این ۲۰۰ سال اخیر، همهچیز عوض شده است. در کسری از زمان، گونهٔ ما بر این سیاره تسلط یافته و میلیاردها نفر از ما ناگهان ثروتمند، پرورشیافته، پاک، ایمن، هوشمند، سالم و حتی گاهی اوقات زیبا شدهاند. درحالیکه در سال ۱۸۲۰، ۹۴ درصد از مردم دنیا هنوز در فقر زندگی میکردند، در سال ۱۹۸۱ این درصد به ۴۴ کاهش یافته است و هماکنون که تنها چند دهه دیگر گذشته، به کمتر از ۱۰ درصد رسیدهایم.
علی۱۳۵۷
بیایید با یک درس کوچک تاریخی شروع کنیم:
در گذشته، همهچیز بدتر بود.
در حدود ۹۹ درصد از تاریخ دنیا، ۹۹ درصد از بشریت فقیر، گرسنه، کثیف، وحشتزده، نادان، مریض و زشت بودند. در قرن هفدهم میلادی، بلیز پاسکال، فیلسوف فرانسوی (۱۶۲۳–۱۶۶۲)، زندگی را بهعنوان درهٔ عظیمی از اشک توصیف کرد. او مینویسد: «بشریت خیلی خوب است، چون خودش میداند که در رنج و حسرت قرار دارد». در بریتانیا نیز فیلسوف دیگری به نام توماس هابز (۱۵۸۸–۱۶۷۹) معتقد بود که زندگی انسان اساساً «زشت، خشن و کوتاه» است.
علی۱۳۵۷
«نه هنری و نه فلسفهای». تنها چیزی که برایمان باقی مانده، «مراقبت دائمی از موزهٔ تاریخ بشریت» است.
Kiyan
اندیشهها، حتی اگر عصیانگرانه بودند، دنیا را تغییر دادند و باز هم این کار را خواهند کرد. کینز مینویسد: «اندیشهها، حاکمِ دنیا هستند.»
سهیل مقدم
یک هفتهٔ کار ۱۵ ساعته، درآمد همگانی در کل جهان و دنیایی بدون مرز ... اینها همگی رویاهایی دیوانهوار هستند – اما نه تا ابد – و یک روز عادی خواهند شد.
سهیل مقدم
این حقیقت میتواند تسکینی برای صداهای تکافتاده باشد که فکر میکنند نمیتوانند بهتنهایی تفاوت ایجاد کنند: به ساختن این قلعههای آسمانی ادامه بدهید. زمان شما هم خواهد رسید.
سهیل مقدم
زمان، تمامی زخمها را درمان میکند، بهجز بیکاری. زیرا هرقدر بیشتر کنار بمانید، عمیقتر فرو خواهید رفت.
سهیل مقدم
این اندیشه که تولید ناخالص داخلی هنوز بهعنوان یک معیار دقیق از بهزیستی اجتماعی عمل میکند، یکی از گستردهترین داستانهای دروغین زمانهٔ ما است.
سهیل مقدم
این وضعیت، جنگ بر سر فقر نیست؛ بلکه جنگ بر سر فقرا است. هیچ راه مطمئنتری نیست که افراد واقع در پایهٔ هرم جامعه – حتی نوابغی همچون اورول – را به ارتشی از بیکارهها و مفتخورهای تنبل، درمانده و حتی مهاجم تبدیل کنیم. آنها برای این کار آموزش میبینند! اگر تنها یک نقطهٔ مشترک میان ما سرمایهداران و کمونیستهای پیشین وجود داشته باشد، وسواس بیمارگونهیمان نسبت به اشتغال درآمدزا است. همانطور که فروشگاههای عصر شوروی «سه نیروی کار را برای فروش یک تکه گوشت» به کار میگماردند، ما هم متقاضیان درآمد را به اجرای وظایفی بیهدف وادار میکنیم، حتی اگر ما را به ورشکستگی بکشاند!
سرمایهدار یا کمونیست فرق نمیکند، چون همهچیز به یک تمایز بیهدف میان دو نوع فقر و یک سوءتفاهم بزرگ ختم میشود که ۴۰ سال پیش تقریباً آن را از بین بردیم؛ اشتباهی که میگوید زندگی بدون فقر، مزیتی است که باید برای آن کار کنیم، نه حقی که شایستگی آن را داریم
Hamideh Rezaee
حجم
۵۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۵۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان