بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم | صفحه ۳۰۶ | طاقچه
کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم اثر تینا سیلیگ

بریده‌هایی از کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

نویسنده:تینا سیلیگ
امتیاز:
۳.۷از ۱۵۰۹ رأی
۳٫۷
(۱۵۰۹)
باید به یاد داشته باشیم که ما خودمان مسئول ساختن داستان شخصی خود هستیم و باید بفهیم چطور این داستان به ما قدرت می‌دهد و ما را محدود می‌سازد.
Alireza
اگر می‌خواهید به چیزی دست یابید، کلید موفقیت شروع حرکت در آن مسیر است. به خودتان اجازهٔ انجام آن را بدهید. در سازمان خود حفره‌ها و جاهای خالی را جست‌وجو کنید، چیزی را که می‌خواهید درخواست دهید، روش‌هایی پیدا کنید تا از مهارت‌ها و تجارب خود نهایت استفاده را ببرید، برای برداشتن اولین قدم مشتاق باشید و کارهای قبلی‌تان را پیش ببرید. همیشه فرصت‌هایی منتظر بهره‌برداری شما وجود دارند. به‌جای این‌که منتظر باشید کسی از شما بخواهد، و به‌جای یواشکی پلکیدن دور فرصت، آن را به چنگ بیاورید. این کارِ سخت انرژی و انگیزهٔ قوی می‌خواهد؛ اما این‌ها دارایی‌هایی است که رهبران را از کسانی که منتظرند دیگران آن‌ها را به کاری بگمارند، متمایز می‌سازد.
hedgehog
افراد کامیاب صرفاً به دنیای پیرامون خودشان توجه نمی‌کنند و تنها اشخاص جالب را ملاقات نمی‌کنند؛ بلکه روش‌های غیرمعمولی را نیز پیدا می‌کنند تا دانش و تجارب خود را باهم درآمیزند و از آن‌ها استفاده ببرند.
whale 52 hertz
برای من روشن است که خوش‌بختی از فهرستی تعریف‌پذیر از انتخاب‌های کوچک و رفتارهای ریزی ناشی می‌شود که به مردم اجازه می‌دهد عصارهٔ بیش‌تری از هر روز خود بیرون بکشند و درنهایت، احتمال موفقیت طولانی‌مدت خویش را تقویت کنند. متأسفانه ما معمولاً به کسانی نگاه می کنیم که به موفقیت‌های برجسته‌ای دست یافته‌اند و به لحظات بسیار ملموس معدودی اشاره می‌کنند که آن فرصت‌ها یکباره برای آن‌ها فراهم شده است.
cheeya
به‌جای این‌که منتظر دیگران باشید تا فرصت به شما بدهند، خودتان از فرصت‌ها نهایت استفاده را ببرید. همیشه جاهای خالیِ زیادی وجود دارند که باید پر شوند و تکه‌طلای‌های فرصت‌ها روی زمین منتظرند کسی برشان دارد. گاهی اوقات این کار یعنی نگاه‌کردن به دوروبر میز کارِ خودتان، بیرون از ساختمان، آن‌طرف خیابان یا گوشه‌کنار. اما این تکه‌های طلا برای هرکسی است که بخواهد آن‌ها را بردارد.
Aso
همیشه با قوانینی ساختگی برای خودمان زندان‌هایی می‌سازیم. این قوانین ما را در چهارچوب نقش‌های خاصی محبوس، و از فرصت‌هایی بی‌شمار محروم می‌کنند.
Aso
وضعیتِ جالب آن‌جایی است که اشتیاقِ شما با مهارت‌ها و بازارِ آن هم‌پوشانی داشته باشد. اگر بتوانید چنین موقعیتی پیدا کنید، در آن صورت در جایِ شگفت‌انگیزی هستید که شغلِ شما، زندگیِ شما را غنی می‌کند؛ نه این‌که صرفاً ازنظر مالی تأمین‌تان کند تا بتوانید از زندگی‌تان بعد از پایانِ ساعت کاری لذت ببرید. مقصود باید شغلی باشد که در آن، هدف‌تان صرفاً پول‌درآوردن و حقوق‌گرفتن نباشد. نقل‌قولِ معروفی هست که به فیلسوف تائوئیستِ چینی، لائوتسه منسوب است که همهٔ این مطالب را یکجا جمع می‌کند: «استادِ هنرِ زیستن، تمایز اندکی میان کار و بازی، رنج و لذت، ذهن و بدن، تحصیل و تفریح، عشق و مذهبِ خویش ایجاد می‌کند. او در هر کاری که انجام می‌دهد، تنها به‌دنبال تعالی است و دیگران در حیرت می‌مانند که کار می‌کند یا بازی. او همیشه دارد هر دو را انجام می‌دهد.» چنین حکمتی در این نظرگاه بازتاب می‌یابد که کارِ سخت نقشِ بزرگی در موفقیتِ شما ایفا می‌کند. حقیقت این است که دوست داریم برای چیزهایی که اشتیاقِ بیش‌تری به‌شان داریم، سخت‌تر کار کنیم.
BookishFateme
این داستان بیانگر این حقیقت است که یادگیری از دیگران می‌تواند به‌طرزی درخور وجه، میزان شکستِ شما را کاهش دهد. مجبور نیستید همه‌چیز را خودتان کشف کنید. مانندِ استنلی باید تمام داده‌هایی را که می‌توانید، از محیط خود جمع‌آوری کنید و سپس از خِرد کسانی که پیش از شما مسیر را طی کرده‌اند، به‌منظور انتخابِ بهترین گزینهٔ ممکن، نهایتِ استفاده را ببرید. تنها کاری که باید انجام دهید، این است که با دقت به دوروبر خود نگاه کنید تا صدها بلکه هزارها سرمشق را برای هر انتخابی که قصد دارید صورت دهید، مشاهده کنید. اگر خطر کردید و شکست خوردید، یادتان باشد که شخصیت شما نیست که بازنده و شکست‌خورده است. این شکست بیرون از شماست. این دیدگاه به شما کمک می‌کند تا از جا بلند شوید و دوباره و دوباره تلاش کنید. شاید ایدهٔ شما ضعیف بوده، زمان‌تان کافی نبوده یا شاید منابعِ لازم برای پیشرفت را در اختیار نداشته‌اید. به‌گفتهٔ جف هاوکینز، «شما که شرکتِ خودتون نیستین. شما که محصولِ خودتون نیستین. واقعاً ساده‌ست که فکر کنین هستین و خیلی راحت درگیرش بشین...؛ اما اگه ناکام شدین یا حتی موفق، این شما نیستین. ممکنه شرکتِ شما یا محصول‌تون شکست بخوره؛ اما شما بازنده نیستین.»
BookishFateme
برخی از افراد زندگی‌های خود را روزانه یا هفتگی سازمان‌دهیِ مجدد می‌کنند تا پیوسته آن‌را به‌حد کمال برسانند. دیگران سال‌ها منتظر می‌مانند تا متوجه می‌شوند خیلی دورتر از جایی که امیدوار بودند باشند، سر درآورده‌اند. هرچه به‌دفعاتِ بیش‌تر وضعیت خود را ارزیابی کنید و به‌دنبال راه‌حلِ مشکلات باشید، احتمالِ بیش‌تری هست که موقعیتی پیدا کنید که اوضاع بر وفق مرادتان گردد. بهترین کار این است که به‌جای این‌که منتظر بمانید مشکلات آن‌قدر بزرگ شوند که دیگر حل‌ناشدنی به‌نظر برسند، خیلی زود و مداوم به مشکلاتِ کوچکی که در زندگی شما پیش می‌آیند، رسیدگی کنید.
cheeya
ترک‌کردن درواقع فوق‌العاده قدرت‌بخش است. ترک‌کردن تذکاری است از این‌که شما وضعیت را کنترل می‌کنید و می‌توانید هروقت که دوست دارید، رهایش کنید. نباید خودتان زندانبانِ خودتان باشید و خودتان را در جایی محبوس نگه دارید که فایده‌ای ندارد. اما این به آن معنی نیست که ترک‌کردن کار آسانی است. من مشاغلی را ترک کرده‌ام که مناسب نبودند. همچنین پروژه‌های در حال شکست را رها کردم. در هر مورد، این کار وحشتناک سخت بود. ما تصور می‌کنیم ترک‌کردن نشانهٔ ضعف است؛ بااین‌که در بسیاری از اوقات، درست برعکسِ این است. گاهی ترک‌کردن شجاعانه‌ترین راه چاره است؛ چون لازم است با شکست‌های خود رودررو شوید و آن‌ها را علناً اعلام کنید. خبر خوش این است که ترک‌کردن به شما اجازه می‌دهد همه‌چیز را پاک کنید و ازنو آغاز کنید. همچنین اگر برای ارزیابیِ اتفاقی که افتاده است، زمان صرف کنید، ترک‌کردن می‌تواند تجربهٔ یادگیری بسیار ارزشمندی باشد.
BookishFateme

حجم

۲۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۳ صفحه

حجم

۲۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۳ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان