بریدههایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است
۳٫۶
(۴۲۱)
همه دوست داریم فکر کنیم که ترجیح میدهیم در دنیایی از صلح و سازش زندگی کنیم، اما درحقیقت چنین دنیایی بیش از چند دقیقه دوام نخواهد آورد. دشمنانِ مشترک در آیینِ ما اتحاد به وجود میآورند.
آن شرلی
- اگر از جنگ حمایت نمیکنید، پس از تروریستها حمایت میکنید.
- هر کس از فمینیسم انتقاد میکند، طرفدارِ تبعیضِ جنسیتیست.
- هر کس نظام سرمایهداری را مورد انتقاد قرار میدهد کمونیست است.
- هر کس از رئیسجمهور انتقاد میکند خائن است.
آن شرلی
ورزشها نوعی آییناند. آنها نظامهای ارزشیِ دلخواهی هستند که برای امیدبخشی به آدمها طراحی شدهاند. اگر توپ را اینجا بفرستید، قهرمانید! اگر توپ را آنجا شوت کنید، بازندهاید!
آن شرلی
آزمون و تأییدِ بعضی چیزها اگر غیرممکن نباشد، خیلی دشوار است؛
آن شرلی
آیینهای معنوی همچنین به این دلیل قدرتمندند که بیشترِ مردم را تشویق میکنند که حتی در مرگ هم امید بیابند
آن شرلی
بهمحض اینکه باوری ماورایی در ارزش والای فردی ساکن میشود، بیرونآوردنِ آن تقریباً غیرممکن است.
آن شرلی
بخشِ عمدهای از تاریخِ بشر تحتِ سلطهٔ باور به نیروهای ماورایی و مهمتر از آن، امید به این بوده که اعمال و باورهایی خاص در این زندگی، منجر به پاداش و بهبودی در زندگیِ بعدی خواهند شد.
آن شرلی
انتظار تکرار واقعهای در آینده همیشه متکی به درجهای از ایمان است.
آن شرلی
وقتی بدترین اوضاع را داشته باشیم، در تأثیرپذیرترین حالت خواهیم بود، وقتی زندگیِ ما در حال متلاشیشدن است، یعنی ارزشهای ما ناامیدمان کردهاند، و در تاریکی، هوا را بهدنبال ارزشهای جدیدی چنگ میزنیم تا جایگزینشان کنیم. آیینی سقوط میکند و جا را برای آیین بعدی باز میکند.
آن شرلی
«فکر کنم ذهنِ تو اینقدر بازه که مغزت از اونتو افتاده بیرون!»
آن شرلی
ارزشها را نمیتوان از طریق منطق تغییر داد؛ آنها فقط از طریق تجربه قابلتغییرند.
آن شرلی
برای اینکه امید را حس کنیم، باید احساس کنیم آیندهٔ بهتری در انتظارمان است
آن شرلی
نیوتن متوجه شد برای هیچکس ارزش قائل نیست، حتی برای خودش، و این برای او حس عمیقی از تنهایی و اندوه به همراه داشت؛
آن شرلی
تفاوتهامان را بهمراتب مهمتر از شباهتهامان در نظر میگیریم، و این تراژدیِ واقعیِ بشریت است، اینکه ما محکومیم بر سر تفاوتهای جزئی تا ابد با هم بجنگیم.
آن شرلی
معمولاً با گذشت زمان، درک میکنیم چیزیکه روزی مهمترین خواستهٔ زندگیمان بود، درحقیقت هیچ اهمیتی ندارد.
آن شرلی
اگر ذهن عاطفی رانندهٔ ماست، ذهن عقلانی سیستم ناوبریست. یک عالمه نقشهٔ اجرانشده دارد و بلد است چطور دور بزند و راههای جایگزینی به همان مقصد پیدا کند. میداند پیچهای ناجور کجا هستند و میانبُرها را میشناسد. خودش را ذهن باهوش و منطقی میبیند و عقیده دارد که این موضوعْ او را لایقِ دراختیارگرفتنِ فرمان ماشین هوشیاری میسازد. اما افسوس! اینطور نیست. همانطور که دنیل کانمن یک بار گفت: «ذهن عقلانی بازیگرِ مکملیست که خودش را قهرمانِ اصلی تصور میکند.»
دو ذهنِ ما بااینکه گاهی نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند، باز هم به یکدیگر نیاز دارند. ذهن عاطفیمان احساساتی را ایجاد میکند که ما را به عمل میکشانَد، و ذهن عقلانی پیشنهاد میدهد که این عمل را به چه سمتی هدایت کنیم. "پیشنهاد" در اینجا کلمهٔ کلیدیست
Mina Hoseiny
این ذهن عاطفیست که ماشین هوشیاریِ ما را میرانَد. چرا؟ چون درنهایت تنها بهوسیلهٔ احساس است که وارد عمل میشویم، و عملْ همان احساس است. احساسْ سیستم هیدرولیک بیولوژیکیست که بدنهای ما را به حرکت درمیآوَرَد. ترسْ چیزی جادویی نیست که ذهن شما اختراعش کرده باشد. نه! ترس در بدنهای ما اتفاق میافتد. ترسْ آن درهمپیچیدنِ شکم، منقبضشدنِ عضلات، ترشح آدرنالین، و تمایل خیلی زیاد به داشتنِ فضای خالی در اطراف بدن است. درحالیکه ذهن عقلانیتان بهتنهایی در آرایشهای سیناپسیِ داخل جمجمهتان حضور دارد، ذهن عاطفی همان خِرَد و حماقتِ شما در سراسر بدن است. خشمْ بدنِ شما را به جلو میرانَد و اضطراب آنرا وادار به عقبنشینی میکند. شادیْ ماهیچههای صورت را باز میکند، درحالیکه غم سعی میکند بر کل وجود شما سایه بیندازد. احساسْ الهامبخشِ عمل است و عملْ الهامبخشِ احساس. این دو جداییناپذیرند.
Mina Hoseiny
لذتبخشترین قسمتِ یک آیین، ابداعکردنِ مسائلِ احمقانهایست که همه توافق میکنید معنای خاصی دارند.
Afsaneh Habibi
این بهغلطکردنافتادنهای از سرِ پشیمانی یا خجالت خوباند، چون نشاندهندهٔ رشد هستند
آن شرلی
«من یک بچه هستم، رنگپریده و ضعیف. جایی برای من نیست، نه توی خانه و نه در اعماق جهنم. چه کار میتوانم بکنم؟ به چه دردی میخورم؟ کاری جز گریه از دستم برنمیآید.»
آن شرلی
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان