بریدههایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است
۳٫۶
(۴۲۲)
ناامیدی نوعی پوچگراییِ سرد و افسردهکننده است، احساسی که میگوید هیچچیز اهمیت ندارد، پس گندش بزنند! خب پس چرا قیچیبهدست ندویم، یا با همسرِ رئیسمان همخوابه نشویم یا مدرسهای را به رگبار نبندیم؟ این همان حقیقتِ ناخوشایند است، درکی بیصدا. اینکه در مقابل جهانِ بینهایت، تمام چیزهایی که ممکن است برایمان اهمیت داشته باشند، بهسرعت رو به نیستی میروند.
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
«همیشه تلاش کردم طوری زندگی کنم که لحظهٔ مرگم به جای ترسْ احساسِ شادی کنم.»
کاربر ۱۹۷۴۲۰۶
هرچه بیشتر به دست بیاورید، چیزهای بیشتری را ممکن است از دست بدهید، و دوم اینکه چون چیزهای بیشتری را ممکن است از دست بدهید، حفظِ امید دشوارتر میشود.
🌱 آونـב
هرگز نمیتوانید از شرّ رنج خلاص شوید. رنجْ عنصر ثابت جهانیست. بنابراین تلاش برای دوری از رنج و محافظتِ افراد در برابر تمام آسیبها تنها ممکن است نتیجهٔ معکوس داشته باشد. تلاش برای حذفکردنِ رنجْ به جای اینکه اندوهتان را تسکین دهد، حساسیتتان را بالا میبَرَد.
yasamin janmohammadi
اگر برقراریِ مساوات غیرممکن به نظر برسد، ذهن عاطفی میرود سراغ بهترین گزینهٔ بعدی: تسلیمشدن، پذیرفتنِ شکست، پذیرشِ اینکه پستتر و بیارزشتر هستیم. وقتی کسی به ما آسیبی میرسانَد، معمولاً واکنشِ آنّیِ ما این است که «اون یه عوضیه! و حق با منه.» اما اگر قادر به برقراریِ مساوات و تبدیلِ آن احساسِ برحقبودن به عمل نباشیم، ذهن عاطفیمان تنها توضیح جایگزین را باور خواهد کرد: «من مزخرفم! و حق با اونه.»
vahidk
دنیل کانمن یک بار گفت: «ذهن عقلانی بازیگرِ مکملیست که خودش را قهرمانِ اصلی تصور میکند.»
kianosh
تنها شکل واقعی و اخلاقیِ آزادیْ از طریق خودمحدودسازی است. آزادیْ اختیار انتخاب خواستههاتان در زندگی نیست، بلکه انتخاب چیزهاییست که حاضرید در زندگی رهاشان کنید. این نهتنها آزادیِ حقیقی، بلکه تنها نوع آزادیست. سرگرمیها میآیند و میروند. لذت هرگز ماندگار نیست. تنوع معنای خود را از دست خواهد داد. اما شما همیشه میتوانید تصمیم بگیرید که حاضرید چه چیزی را فدا کنید.
~نگار
تنها شکل واقعی و اخلاقیِ آزادیْ از طریق خودمحدودسازی است. آزادیْ اختیار انتخاب خواستههاتان در زندگی نیست، بلکه انتخاب چیزهاییست که حاضرید در زندگی رهاشان کنید. این نهتنها آزادیِ حقیقی، بلکه تنها نوع آزادیست. سرگرمیها میآیند و میروند. لذت هرگز ماندگار نیست. تنوع معنای خود را از دست خواهد داد. اما شما همیشه میتوانید تصمیم بگیرید که حاضرید چه چیزی را فدا کنید.
~نگار
انگار در ناخودآگاهِ خود قفسهٔ بزرگی از کتاب داریم که بهترین و مهمترین تجربههای ما در زندگی (خانواده، دوستان، بوریتو و...) توی بالاترین قفسه است و نامطلوبترین تجربهها (مرگ، مالیات، سوءهاضمه و...) توی پایینترین قفسه. ذهن عاطفیِ ما با رفتن بهدنبال تجربههای بالاترین قفسهٔ ممکن تصمیمگیری میکند.
vahidk
وقتی شکافهای اخلاقی مدت زیادی ادامه پیدا کنند، عادی میشوند. آنها به چیزی تبدیل میشوند که بهصورت پیشفرض انتظارِ آنرا داریم.
Negin
«فکر کنم ذهنِ تو اینقدر بازه که مغزت از اونتو افتاده بیرون!»
🌱 آونـב
مشکلاتِ احساسی غیرمنطقیاند، به این معنی که نمیتوان برای آنها دلیل آورد، و بدتر اینکه برای اینجور مشکلات، تنها میتوان راهحلهای احساسی ارائه کرد. همهاش به ذهن عاطفی مربوط است. اگر دیده باشید، رانندگیِ ذهنِ عاطفیِ بیشترِ آدمها افتضاح است!
kianosh
کسب هر مهارتی هم به تمرین نیاز دارد، و البته در طول راه، شکستهایی هم وجود خواهند داشت.
Negin
برای اینکه در زندگیمان امید ایجاد کنیم، باید اول حس کنیم انگار روی زندگیمان کنترل داریم. باید حس کنیم انگار چیزی را که میدانیم خوب و درست است، به سرانجام خواهیم رساند و بهدنبال "چیزِ بهتری" هستیم.
Negin
برای ایجاد و حفظ امید به سه چیز نیاز داریم: احساس کنترل، اعتقاد به ارزش هر چیزی، و جامعه.
"کنترل" یعنی احساس کنیم مهار زندگیمان را در دست داریم، یعنی در تقدیر خود نقش داریم. "ارزش" یعنی چیزی را بیابیم که بهقدری برایمان اهمیت داشته باشد که در راستای رسیدن به آن کار کنیم، چیزی بهتر، چیزیکه ارزش تلاشکردن داشته باشد. "جامعه" هم یعنی ما بخشی از گروهی هستیم که برای چیزهای مشترکی ارزش قائل هستند و برای دستیابی به چیزهای مشترکی تلاش میکنند. بدون وجود جامعه، احساس انزوا میکنیم و ارزشهامان بیمعنی میشوند. بدون ارزشها دیگر هیچچیزی ارزشِ دنبالکردن ندارد. بدون کنترل، حس میکنیم دیگر قدرتی برای دنبالکردنِ چیزی نداریم.
Negin
مذهب این حالتِ دائمیِ ندانستن را تصدیق میکند و در قبالِ آن، از شما ایمان میطلبد
Negin
همانطور که ماهی به آب نیاز دارد، روانِ ما هم برای بقا به امید نیاز دارد. امید سوختِ موتورِ ذهنِ ماست.
Negin
برای ایجاد و حفظ امید به سه چیز نیاز داریم: احساس کنترل، اعتقاد به ارزش هر چیزی، و جامعه.
"کنترل" یعنی احساس کنیم مهار زندگیمان را در دست داریم، یعنی در تقدیر خود نقش داریم. "ارزش" یعنی چیزی را بیابیم که بهقدری برایمان اهمیت داشته باشد که در راستای رسیدن به آن کار کنیم، چیزی بهتر، چیزیکه ارزش تلاشکردن داشته باشد. "جامعه" هم یعنی ما بخشی از گروهی هستیم که برای چیزهای مشترکی ارزش قائل هستند و برای دستیابی به چیزهای مشترکی تلاش میکنند. بدون وجود جامعه، احساس انزوا میکنیم و ارزشهامان بیمعنی میشوند.
kianosh
«همیشه تلاش کردم طوری زندگی کنم که لحظهٔ مرگم به جای ترسْ احساسِ شادی کنم.»
kianosh
قهرمانبودن یعنی تواناییِ فراخواندن امید؛ آنهم در جاییکه ذرهای امید وجود ندارد، مثل برافروختنِ کبریتی برای روشنکردنِ دنیایی تاریک. یعنی نشاندادنِ احتمالِ وجودِ جهانی بهتر؛ نه آن جهانِ بهتری که میخواهیم وجود داشته باشد، بلکه آن جهانِ بهتری که اصلاً نمیدانستیم ممکن است وجود داشته باشد.
kianosh
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان