بریدههایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است
۳٫۶
(۴۲۲)
همانطور که ماهی به آب نیاز دارد، روانِ ما هم برای بقا به امید نیاز دارد. امید سوختِ موتورِ ذهنِ ماست.
کاربر ۳۷۸۳۶۸۴
«همیشه تلاش کردم طوری زندگی کنم که لحظهٔ مرگم به جای ترسْ احساسِ شادی کنم.»
کاربر ۳۷۸۳۶۸۴
بهزبان نیوتنی میتوان گفت اخلاق اربابیْ گرایش درونی به ایجاد تفاوتِ اخلاقی میان ما و جهان پیرامونِ ماست
nazanin
«زمانِ من هنوز فرا نرسیده. بعضیها پس از مرگ زاده میشوند.»
nazanin
«حرفزدنِ بیشازحد دربارهٔ خودتان میتواند ابزاری برای پنهانکردنِ خودِ واقعیتان باشد»
nazanin
تصورات زیبامان برای آیندهای بینقص، چندان هم بینقص نیستند، و میبینیم که آرزوها و خواستههامان خود پر از عیبهای غیرمنتظره و فداکاریهای پیشبینینشدهاند.
چون تنها چیزیکه واقعاً میتواند رؤیایی را نابود کند، تحققیافتنِ آن است.
nazanin
رنج ممکن است بهبود پیدا کند، ممکن است تغییر شکل دهد، ممکن است هر بار سطحیتر یا حتی عمیقتر باشد. اما درهرصورت، همیشه وجود خواهد داشت. رنج همیشه بخشی از ماست.
nazanin
به خاطر داشته باشید: احساساتْ همان اعمالاند؛ هر دو یکی و مثل هم هستند.
nazanin
نمیتوانید با تفکر، راه خود را بهسمت ارزشدادن به چیزی پیدا کنید. باید آنرا در زندگی تجربه کنید.
nazanin
شرایط در دوران قدیم بهقدری بد بود که تنها راهِ جلوگیری از دیوانهشدنِ مردم این بود که به آنها وعدهٔ امید در زندگیِ پس از مرگ داده شود
nazanin
هستند. همهٔ ما در کنارزدنِ احساسِ گناهی ذاتی که از وجودمان جذاییناپذیر است، احساسِ ناتوانی میکنیم
nazanin
برای ایجاد و حفظ امید به سه چیز نیاز داریم: احساس کنترل، اعتقاد به ارزش هر چیزی، و جامعه.
Hamed
«شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهٔ لعنتیتان لذت ببرید!»
Hamed
«ارزشهای احساسیِ ما جاذبهای احساسی دارند. ما کسانی را به مدار خود جذب میکنیم که ارزشهاشان با ارزشهای ما یکسان است، و بهطور غریزی کسانی را که ارزشهایی متضاد با ما دارند، دفع میکنیم، درست مثل رانش مغناطیسی. این جاذبهها مدارهای بزرگی از افراد همعقیده حول یک اصل مشترک تشکیل میدهند. هر یک از این مدارها در یک مسیر واحد قرار دارند و حول یک چیز میچرخند.»
nazanin
بدون ایجاد چشماندازی روشن از آیندهای که میخواهیم، از ارزشهایی که قصد داریم اتخاذ کنیم، از هویتهایی که میخواهیم رها کنیم یا به دست بیاوریم ـ همواره محکوم به تکرار ناتوانی و رنجهای گذشتهایم. داستانهای گذشته هویت ما را تعریف میکنند و داستانهای آینده امیدمان را. تواناییِ ما در قدمگذاشتن به آن روایتها و زیستنِ آنها همان چیزیست که به زندگیمان معنا میبخشد.
nazanin
برای مداوای خود، یعنی جایگزینیِ ارزشهای قدیمی و معیوب با ارزشهای بهتر و سالمتر، دو راه دارید. اولین راه بازنگری در تجربههای گذشته و بازنویسیِ روایتهای پیرامون آنهاست. «صبر کن ببینم! اون به من سیلی زد چون "من" آدم بدیام، یا چون "اون" آدم بدیه؟»
nazanin
هرچه مدت بیشتری ارزشی را حفظ کرده باشیم، آن ارزش در جای عمیقتری از گلولهبرفی قرار میگیرد، و نقش اساسیتری در دیدِ ما به خودمان و دنیای اطرافمان ایفا میکند.
nazanin
هویتهای ما در زندگی مثل گلولهبرفیِ غلتان بزرگ میشوند و سر راه خود ارزشها و معانیِ بیشتر و بیشتری جمع میکنند.
nazanin
بهغلطکردنافتادنهای از سرِ پشیمانی یا خجالت خوباند، چون نشاندهندهٔ رشد هستند. آنها حاصلِ دستیابیِ ما به امیدند.
nazanin
"جذابیت" محصولِ سلسلهمراتبِ ارزشهای ماست.
nazanin
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان