بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اوضاع خیلی خراب است | صفحه ۴۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اوضاع خیلی خراب است

بریده‌هایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است

۳٫۶
(۴۲۳)
تفسیرها و برداشت‌های زیادی دربارهٔ افسانهٔ جعبهٔ پاندورا وجود دارد که یکی از رایج‌ترین‌هایش این است: خدایانْ ما را با تمام پلیدی‌های جهان کیفر دادند؛ اما هم‌زمان ما را به پادزهرِ آن هم مجهز کردند: امید.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
اگر شهاب‌سنگی به شهری برخورد کند و نصفی از مردم آن شهر را از بین ببرد، از دیدِ یک فرد مذهبیِ خیلی سنتی، دلیل وقوع این بلا این است که شهر پر از گناهکار بوده. کسی‌که به خدا اعتقاد ندارد، می‌گوید این اثباتی‌ست بر نبودِ خدا (باورِ دیگری براساس ایمان) وگرنه چطور وجودی قادر و رحیم اجازه خواهد داد چنین اتفاق بدی بیفتد؟ یک هدونیست (لذت‌گرا) چنین برداشت خواهد کرد که این اتفاقْ دلیل بیش‌تری برای برپاییِ جشن و سرور است،
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
همهٔ ما دارای درجه‌ای از خودشیفتگی هستیم، این اجتناب‌ناپذیر است؛ چون هر چیزی تا به امروز دانسته‌ایم و تجربه کرده‌ایم، یا برای ما رخ داده یا خودمان آن‌را آموخته‌ایم. ماهیتِ خودآگاهی به ما دیکته می‌کند که همه‌چیز از طریق ما اتفاق می‌افتد. بنابراین طبیعی‌ست که فرض‌مان این باشد که "ما" مرکزِ همه‌چیزیم، چراکه ما مرکزِ تمام چیزهایی هستیم که خودمان تجربه می‌کنیم. همهٔ ما مهارت‌ها و اهداف خود را بیش‌ازحد بزرگ می‌کنیم و مهارت‌ها و اهداف دیگران را دست‌کم می‌گیریم. بیش‌ترِ آدم‌ها باور دارند که در بیش‌ترِ موارد هوش و مهارت آن‌ها بیش از متوسط است، به‌خصوص وقتی واقعاً این‌طور نیست. میزان صداقت و اخلاقی که به‌عقیدهٔ خودمان داریم، معمولاً بیش از میزان واقعیِ آن است.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
قانون اول احساسات نیوتن می‌گوید که وقتی کسی یا چیزی دردی را به ما تحمیل می‌کند، شکافی اخلاقی باز می‌شود و ذهن عاطفیْ احساسات ناخوشایند را پیش می‌کشد تا به ما برای برقراریِ مساوات انگیزه بدهد.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
درد باعث ایجاد شکاف‌های اخلاقی می‌شود. حتی اگر سگی شما را گاز بگیرد، غریزه‌تان از شما می‌خواهد تلافی کنید. اگر انگشت پای‌تان به میز کوبیده شود، چه کار می‌کنید؟ احتمالاً سرِ آن میزِ کوفتی داد می‌زنید. اگر خانه‌تان را سیل ببرد، با اندوهی سنگین، از دست خدا و زمین و زمان کفری می‌شوید. این‌ها شکاف‌های اخلاقی هستند،
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
اما یکهو در چندصد سال گذشته اتفاقی افتاد. قطارها و ماشین‌ها ساخته شدند و سیستم حرارت مرکزی و سایر چیزها اختراع شد. رفاه اقتصادی از محرک‌های انسان پیشی گرفت. مردم دیگر نگران نبودند که آیا چیزی برای خوردن دارند یا این‌که نکند به‌خاطر توهین به پادشاه کشته شوند. زندگیْ راحت‌تر و آسان‌تر شد. مردم دیگر وقتِ آزادتری داشتند و می‌توانستند بنشینند و دربارهٔ انواع مسائلِ وجودی، که قبلاً هرگز به آن‌ها توجه نکرده بودند، فکر کنند و نگران‌شان باشند.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
ما از محدودیت‌های ذهنِ مبتنی بر ارزش‌مان فراتر خواهیم رفت. ما فراتر از وسیله و هدف زندگی خواهیم کرد، چون تا ابد، هر دو برای ما یکسان خواهند بود. ما از پل تکاملی به‌سمت "چیزِ والاتر" عبور خواهیم کرد و دیگر انسان نخواهیم بود. شاید آن‌موقع، حقیقتِ ناخوشایند را نه‌تنها درک کنیم، بلکه سرانجام آن‌را بپذیریم: این‌که اهمیت‌مان فقط در خیالِ خودمان بوده. ما هدف‌مان را خودمان ابداع کردیم، و نه در گذشته و نه امروز، هیچ نیستیم. تمامِ این مدت، هیچ نبوده‌ایم. و شاید بعد از همهٔ این‌ها، تنها آن‌موقع، چرخهٔ ابدیِ امید و تخریب به پایان برسد. یا شاید...
1984
می‌دانم، شاید به‌دنبال یافتنِ نوعی امید و اطمینان از این‌که اوضاع بهتر می‌شود،‌ سراغ این کتاب آمده‌اید، مثلاً اگر این کار و آن کار و کارهای دیگری را انجام دهید، اوضاع بهتر خواهد شد. متأسفم. من چنین جوابی برای‌تان ندارم، هیچ‌کس ندارد؛ چون حتی اگر تمام مشکلات امروز به‌شکلی جادویی حل شوند، ذهنِ ما ـ ناگزیر ـ مشکلاتِ فردا را تجسم می‌کند. بنابراین خودتان را در جست‌وجوی امید خسته نکنید. درعوض، این کار را بکنید: امید نداشته باشید. ناامید هم نباشید. درواقع باور نکنید که چیزی می‌دانید. همین فرضیهٔ دانستن ـ آن‌هم با این اطمینانِ کور و احساسی و ملتهب ـ است که در وهلهٔ اول ما را در دام چنین دردسری می‌اندازد. به چیزهای بهتر امیدوار نباشید. خودتان بهتر باشید.
1984
روزی که هوش مصنوعی بتواند بهتر از ما نرم‌افزار هوش مصنوعی بسازد. وقتی آن روز برسد که هوش مصنوعی بتواند با ارادهٔ خودش، نسخه‌های بهتری از خودش تولید کند، کمربندها را ببندید رفقا! چون وارد جاده‌ای پرافت‌وخیز خواهیم شد و از آن به‌بعد، هیچ کنترلی روی مقصدمان نخواهیم داشت. هوش مصنوعی به جایی می‌رسد که هوشش آن چنان بر هوشِ ما برتری می‌یابد که دیگر قادر به درکِ رفتارش نخواهیم بود. ماشین‌ها به‌دلایلی که ما نمی‌دانیم، سوارمان خواهند کرد و ما را به مکان‌هایی خواهند برد که خودمان از وجودشان بی‌اطلاع بوده‌ایم. ناخواسته داروهایی دریافت خواهیم کرد، آن‌هم برای بیماری‌هایی که اصلاً از ابتلا به آن‌ها خبر نداشته‌ایم.
1984
شما اعتقاد دارید که ۱. امکانِ رشد، بهبودی و رستگاری در آینده وجود دارد؛ ۲. راه‌هایی وجود دارند که از طریق آن‌ها می‌توانیم خودمان را به آن‌جا برسانیم. همین! هر روز و هر سال، زندگیِ ما صحنهٔ تداخلِ بی‌پایانِ این خرده‌روایت‌های امید است.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
ما غبارهای کیهانیِ بی‌اهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه می‌زنیم و به هم برخورد می‌کنیم. عظمتی برای خودمان تجسم می‌کنیم و اهدافی برای خودمان می‌سازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم. پس از قهوهٔ لعنتی‌تان لذت ببرید!»
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
کی دلش نمی‌خواهد از شرّ رنج خلاص شود؟ کدام آدم بی‌شعوری می‌تواند ادعا کند که آن ایده بد بوده است؟ باید بگویم آن آدم بی‌شعور منم؛ چون این ایده واقعاً بد است! هرگز نمی‌توانید از شرّ رنج خلاص شوید. رنجْ عنصر ثابت جهانی‌ست. بنابراین تلاش برای دوری از رنج و محافظتِ افراد در برابر تمام آسیب‌ها تنها ممکن است نتیجهٔ معکوس داشته باشد. تلاش برای حذف‌کردنِ رنجْ به جای این‌که اندوه‌تان را تسکین دهد، حساسیت‌تان را بالا می‌بَرَد. باعث می‌شود در هر گوشه‌ای یک شبح، در هر قدرتی استبداد و سرکوب‌گری، و پشت هر آغوشی نفرت و فریب ببینید.
1984
شرکت‌های هرمی این کار را به‌خوبی انجام می‌دهند. به فردی شیاد بابت محصولاتی که نمی‌خواهید یا نیاز ندارید، مقداری پول می‌دهید و سه ماه بعد به‌شدت تلاش می‌کنید افراد دیگری را وادار کنید که به‌عنوان زیرمجموعهٔ شما ثبت‌نام کنند و محصولاتی را که هیچ‌کس نمی‌خواهد یا نیاز ندارد خریدوفروش کنند. این کار نتیجه نمی‌دهد. بعد به جای شناسایی و پذیرش واقعیت ـ که این یک کلاهبرداریِ بزرگ است و سعی دارد سرِ کلاهبردارانِ دیگر کلاه بگذارد ـ خودتان را مقصر می‌دانید، چون کسی‌که در رأس هرم قرار دارد، فِراری سوار می‌شود و شما هم دل‌تان چنین
کاربر ۳۷۸۳۶۸۴
کانت بحث کرد که اساسی‌ترین وظیفهٔ اخلاقیْ حفظ و رشد آگاهی‌ست، هم در خودمان و هم در دیگران. او این اصلِ همیشه دراولویت قراردادنِ آگاهی را "فرمول انسانیت" نامید، که می‌تواند توضیح‌دهندهٔ خوبی برای... خب... می‌تواند توضیح‌دهندهٔ خوبی برای همه‌چیز در هر زمانی باشد. این اصلْ بینش‌های اخلاقی و بنیادیِ ما را توضیح می‌دهد. مفهوم سنتیِ فضیلت را توضیح می‌دهد. توضیح می‌دهد که در زندگیِ روزمره‌مان چطور رفتار کنیم، بدون این‌که به تجسمی خیالی از امید تکیه کرده باشیم. درواقع توضیح می‌دهد که چطور هالو نباشیم.
1984
بسته به دیدگاهِ شما، ایمانوئل کانت یا کسل‌کننده‌ترین انسانِ طولِ تاریخ بوده یا رؤیای شیرینِ هر جویندهٔ بهره‌وری. او به‌مدت چهل سال، هر روز ساعت پنج صبح از خواب بیدار می‌شد و دقیقاً سه ساعت مشغولِ نوشتن می‌شد. بعد در دانشگاه ثابتی به‌مدت چهار ساعت تدریس می‌کرد و در رستوران ثابتی ناهار می‌خورد. بعد عصرها در مسیر ثابتی از بین پارک ثابتی به یک پیاده‌رویِ ثابتِ طولانی مشغول می‌شد و رأس ساعت ثابتی خانه را ترک می‌کرد و دوباره به آن برمی‌گشت. او چهل سال این کار را تکرار کرد، هر روزِ هفته. کانت تجسمِ انسانیِ بهره‌وری بود. آن‌قدر عادت‌هایش را به‌صورت مکانیکی انجام می‌داد که همسایه‌هایش به‌شوخی می‌گفتند می‌توانند ساعت‌شان را با زمان خروج کانت از خانه‌اش تنظیم کنند.
1984
تناقض پیشرفت ما در دوران جالبی زندگی می‌کنیم، چراکه از لحاظ مادی، همه‌چیز قطعاً از همیشه بهتر است؛ بااین‌حال به نظر می‌رسد درگیرِ این فکر شده‌ایم که جهانْ کاسه‌توالتِ عظیمی‌ست که آمادهٔ تخلیه‌شدن است. احساسی غیرمنطقی از ناامیدی در جهانِ غنی و توسعه‌یافته در حال گسترش است. این تناقضِ پیشرفت است: هرچه اوضاع بهتر می‌شود، بیش‌تر احساسِ اضطراب و ناامیدی می‌کنیم.
کاربر ۵۶۶۴۳۹۶
با وجود تمام خبرهای خوبی که این روزها منتشر می‌شوند، آمارهای تعجب‌آورِ دیگری هم وجود دارند: علائم افسردگی و اضطراب در ایالات متحده بین جوانان رشد هشتاددرصدی و بین افراد بالغ رشدی بیست‌درصدی داشته است. در هر نسل نه‌تنها تعداد بیش‌تری از افراد افسردگی را تجربه می‌کنند، بلکه این تجربه از سنین پایین‌تری هم آغاز می‌شود.
کاربر ۵۶۶۴۳۹۶
اعتماد اجتماعی در جوامع توسعه‌یافته نه‌تنها پایین است، بلکه در حال افت‌کردن هم هست؛ این یعنی مردم کم‌تر از همیشه به دولت، رسانه‌ها و حتی یکدیگر اعتماد دارند.
کاربر ۵۶۶۴۳۹۶
اساساً ما بیش‌ترین سطح امنیت و بیش‌ترین رفاه را در طول تاریخ جهان داریم؛ اما باز هم بیش از هر زمانی احساس ناامیدی می‌کنیم. هرچه اوضاع بهتر می‌شود، به نظر می‌رسد ناامیدتر می‌شویم. این تناقضِ پیشرفت است. شاید بتوان این مسئله را در قالب حقیقتی تکان‌دهنده خلاصه کرد: هرچه محل زندگی‌تان ثروت و امنیتِ بیش‌تری داشته باشد، احتمال این‌که خودکشی کنید بیش‌تر است.
کاربر ۵۶۶۴۳۹۶
مشکلاتی که از پیش حل شده‌اند برای امید اهمیتی ندارند. فقط مشکلاتی که هنوز نیازمند حل‌شدن هستند برای امید مهم‌اند؛ چون هر چقدر جهان بهتر شود، ما هم چیزهای بیش‌تری برای ازدست‌دادن داریم و هر چقدر چیزهای بیش‌تری برای ازدست‌دادن داشته باشیم، احساس می‌کنیم چیزهای کم‌تری برای امیدبستن به آن‌ها داریم.
کاربر ۵۶۶۴۳۹۶

حجم

۳۶۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۳۶۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان