بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اوضاع خیلی خراب است | صفحه ۴۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اوضاع خیلی خراب است

بریده‌هایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است

۳٫۶
(۴۲۴)
تا این‌جا متوجه شدیم که امید برای روان ما امری بنیادین است و ما نیاز داریم:
emily
اگر صادق باشید، می‌توانید این حس را در خودتان هم پیدا کنید. هرچه در مورد چیزی اعتمادبه‌نفس کم‌تری داشته باشید، بیش‌تر بین احساساتِ توهمیِ برتری (من بهترینم) و احساساتِ توهمیِ پستی (من مزخرفم) نوسان می‌کنید.
محسنی
این تسلیم‌شدن و پذیرشِ خود به‌عنوان نفرِ پست‌تر معمولاً شرم یا کمبود عزت نفس شناخته می‌شود. اسمش را هرچه دوست دارید بگذارید، درهرصورت نتیجه یکی‌ست: زندگی کمی به شما ضربه می‌زند، طوری‌که احساس می‌کنید توانِ متوقف‌کردنِ آن‌را ندارید. بنابراین ذهن عاطفی‌تان نتیجه می‌گیرد که لابد سزوارِ آن هستید.
محسنی
وقتی از ارزش‌قائل‌شدن برای چیزی دست می‌کشیم، دیگر آن‌چیز برای‌مان جذاب یا جالب نخواهد بود. بنابراین وقتی از انجام آن دست می‌کشیم، حس فقدان یا دلتنگی سراغ‌مان نمی‌آید. برعکس، وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، باورمان نمی‌شود چطور این‌همه وقت صرف چنین کارهای احمقانه‌ای کرده‌ایم. این به‌غلط‌کردن‌افتادن‌های از سرِ پشیمانی یا خجالت خوب‌اند، چون نشان‌دهندهٔ رشد هستند. آن‌ها حاصلِ دستیابیِ ما به امیدند.
محسنی
اساساً باید با ذهن عاطفی‌ات طوری برخورد کنی که انگار داری با قالی‌فروش‌های مراکشی چانه می‌زنی؛ او باید باور کند که دارد معاملهٔ خوبی می‌کند وگرنه کل ماجرا حاصلی ندارد جز یک عالمه دست‌تکان‌دادن و دادزدن‌های بی‌فایده.
محسنی
وقتی احساس کردی با ذهن عاطفی‌ات به تفاهم خوبی رسیده‌اید، وقت این است که به‌شکلی که او هم بفهمد، در موردش تجدیدنظر کنی. می‌پرسی چطور؟ خب از راه احساسات. مثلاً می‌توانی به همهٔ مزایای یک رفتارِ مطلوبِ جدید فکر کنی. یا می‌توانی همهٔ چیزهای جذاب، براق و سرگرم‌کننده در مقصدِ مطلوب را یادآور شوی. یا می‌توانی به ذهن عاطفی یادآوری کنی که ورزش‌کردن چه حس خوبی دارد، آن‌هم وقتی تابستانِ امسال توی لباس شنا ظاهر خوبی داشته باشی. یا این‌که وقتی اهدافت را دنبال می‌کنی چقدر حس خوبی به خودت پیدا می‌کنی. یا مثلاً وقتی مطابقِ ارزش‌هایت زندگی کرده و به‌عنوان الگو برای کسانی که دوست‌شان داری عمل می‌کنی، چقدر خوشحال می‌شوی.
محسنی
در بیش‌تر تاریخ انسانی، انسان‌ها بی‌رحم، خرافاتی و بی‌سواد بوده‌اند. مردم قرون‌وسطا گربه‌ها را برای تفریح شکنجه می‌دادند. آن‌ها به‌همراه فرزندان‌شان به میدان شهر می‌رفتند تا بریدن بیضه‌های سارق محلی را تماشا کنند.
محسنی
هر چقدر جهان بهتر شود، ما هم چیزهای بیش‌تری برای ازدست‌دادن داریم و هر چقدر چیزهای بیش‌تری برای ازدست‌دادن داشته باشیم، احساس می‌کنیم چیزهای کم‌تری برای امیدبستن به آن‌ها داریم.
محسنی
هر چقدر جهان بهتر شود، ما هم چیزهای بیش‌تری برای ازدست‌دادن داریم و هر چقدر چیزهای بیش‌تری برای ازدست‌دادن داشته باشیم، احساس می‌کنیم چیزهای کم‌تری برای امیدبستن به آن‌ها داریم.
محسنی
اساساً ما بیش‌ترین سطح امنیت و بیش‌ترین رفاه را در طول تاریخ جهان داریم؛ اما باز هم بیش از هر زمانی احساس ناامیدی می‌کنیم. هرچه اوضاع بهتر می‌شود، به نظر می‌رسد ناامیدتر می‌شویم. این تناقضِ پیشرفت است. شاید بتوان این مسئله را در قالب حقیقتی تکان‌دهنده خلاصه کرد: هرچه محل زندگی‌تان ثروت و امنیتِ بیش‌تری داشته باشد، احتمال این‌که خودکشی کنید بیش‌تر است.
محسنی
این تناقضِ پیشرفت است: هرچه اوضاع بهتر می‌شود، بیش‌تر احساسِ اضطراب و ناامیدی می‌کنیم.
محسنی
هیچ آیینی بدون دشمنِ مشترکی که بتوانید غوغای درون‌تان را روی او خالی کنید، کامل نیست. زندگی به‌هم‌ریخته و نابه‌سامان است، اما چرا با مشکلات خودتان دست‌وپنجه نرم کنید وقتی می‌توانید تقصیر را گردن کس دیگری بیندازید؟ درست است، بهترین راه را نشان‌تان خواهم داد. برای چه؟ برای انتخابِ لولوخورخوره‌ای خبیث و قانع‌کردنِ پیروانِ خود به تنفرداشتن از او! هیچ‌چیزی مثل تنفر از دشمنی واحد ما را متحد نمی‌کند. اسلحه‌هاتان را آماده کنید!
کاربر ۵۶۶۴۳۹۶
احتمالاً خودشیفتگیِ مزمن ریشهٔ بسیاری از مشکلاتِ اجتماعی‌سیاسیِ ماست. این دیگر نه مشکل جناح راست و چپ است، نه مشکل نسل قدیم و جدید، و نه حتی مشکل غرب و شرق. این مشکلی انسانی‌ست. هر نهادی خود را زایل و فاسد خواهد کرد. هر کس به قدرتِ بیش‌تر و محدودیتِ کم‌تر دسترسی داشته باشد، به‌شکلی قابل‌پیش‌بینی از آن قدرت سوءاستفاده خواهد کرد. هر کس چشمانش را در برابر عیب‌های خود می‌بندد، درحالی‌که در جست‌وجوی عیب‌های واضحِ دیگران است.
کاربر ۵۶۶۴۳۹۶
چیزی باید اهمیت داشته باشد، چون اگر چیزی اهمیت نداشته باشد، دلیلی برای ادامهٔ حیات وجود ندارد. یک جور نوع‌دوستیِ ساده، یا راهی‌ست برای کاهشِ رنج. ذهن‌مان دم‌دست‌ترین وسیله برای ایجاد احساس ارزشمندی در کارهامان است.
محسنی
وجود چیزهای بیش‌تر ما را آزادتر نمی‌کند، بلکه ما را با اضطرابِ این‌که آیا بهترین کار و انتخاب را کرده‌ایم یا نه، اسیر می‌کند.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
اگر فقط زمانی احساس خوبی دارید که زندگیْ شاد و آسان و زیباست، می‌دانید یعنی چه؟ یعنی آزاد نیستید؛ درست برعکسِ آنید. شما زندانیِ امیالِ خودتان هستید، بردهٔ کوته‌فکریِ خودتان، و ضعفِ احساسی فلج‌تان کرده. به‌طور مداوم نیاز به آرامش و تصدیق بیرونی را احساس می‌کنید،
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
هرج‌ومرج و غم و نابه‌سامانی فراری هستیم، شکننده می‌شویم. آن‌وقت است که تحمل‌مان برای شکست‌های روزمره پایین می‌آید و زندگی‌مان باید مطابق با آن کوچک شود تا فقط درگیرِ همان مقدارِ کمی از جهان باشیم که از پسش برمی‌آییم.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
مصونیتِ مردم در برابر مشکلات و بدبختی‌ها آن‌ها را خوشحال‌تر نمی‌کند و به آن‌ها احساس امنیت بیش‌تر نمی‌دهد، بلکه باعث می‌شود راحت‌تر احساس ناامنی کنند.
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
«چنان عمل کنید که انسانیت را چه در خودتان و چه در دیگران، همیشه به‌منزلهٔ هدف به کار ببرید، نه صرفاً به‌منزلهٔ وسیله
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳
امید درست مثل چاقوی جراحی، می‌تواند زندگی ببخشد و زندگی بگیرد. می‌تواند ما را به اوج برساند یا نابودمان کند. همان‌طور که انواع سالم و زیان‌باری از اعتماد و انواع سالم و زیان‌باری از عشق وجود دارد، انواع سالم و زیان‌باری از امید هم وجود دارد و تمایزِ بینِ این دو همیشه مشخص نیست
کاربر ۴۱۰۴۰۲۳

حجم

۳۶۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۳۶۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان