بریدههایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است
۳٫۶
(۴۲۱)
هر مشکلی در خویشتنداری، ناشی از مشکل در اطلاعات یا نظم یا منطق نیست، بلکه بیشتر اوقات احساسیست. ناخویشتنداریْ مشکلی احساسیست. تنبلیْ مشکلی احساسیست. عقبانداختنِ کارها مشکلی احساسیست. کمبازدهی مشکلی احساسیست. تصمیماتِ نسنجیده مشکلی احساسیست.
nazanin
مشکلاتی که از پیش حل شدهاند برای امید اهمیتی ندارند. فقط مشکلاتی که هنوز نیازمند حلشدن هستند برای امید مهماند؛ چون هر چقدر جهان بهتر شود، ما هم چیزهای بیشتری برای ازدستدادن داریم و هر چقدر چیزهای بیشتری برای ازدستدادن داشته باشیم، احساس میکنیم چیزهای کمتری برای امیدبستن به آنها داریم.
کاربر ۴۴۱۱۴۵۸
قهرمانبودن یعنی تواناییِ فراخواندن امید
کاربر ۱۸۹۹۴۳۴
امید درست مثل چاقوی جراحی، میتواند زندگی ببخشد و زندگی بگیرد. میتواند ما را به اوج برساند یا نابودمان کند.
Standing MAN
برای همین است که رهبران عقیدتی همیشه در آغاز مردم را تشویق میکنند که تا حد ممکن ذهن عقلانیشان را تعطیل کنند. این کار در ابتدا حس عمیقی به افراد میدهد؛ چون ذهن عقلانی معمولاً در حال تصحیح ذهن عاطفیست و به آن نشان میدهد که کجا مسیر را اشتباهی پیچیده. بنابراین ساکتکردنِ ذهن عقلانی، در کوتاهمدت احساسِ بینهایت خوبی دارد. آدمها هم که همیشه چیزی را که حسِ خوبی دارد با چیزیکه واقعاً خوب است اشتباه میگیرند.
Zhra
همهٔ ما مهارتها و اهداف خود را بیشازحد بزرگ میکنیم و مهارتها و اهداف دیگران را دستکم میگیریم.
Masoud Amini
همین حالا میتوانید با انتخاب محدودیتهایی که میخواهید برای خود قائل شوید، خودتان را آزاد کنید. میتوانید بهانتخاب خود، هر روز صبح، زودتر از خواب بیدار شوید، هر روز تا نیمههای بعدازظهر از چککردن ایمیلتان خودداری کنید، برنامههای فضای مجازی را از گوشیتان حذف کنید. این محدودیتها شما را آزاد میکنند؛ چون زمان، توجه و قدرت انتخابتان را رها میکنند. آنها با ضمیر و هوشیاریِ شما درست مثل هدف برخورد میکنند.
Romina
افرادی که مسیر زندگیشان را از طریق مذاکره و قوانین پیش میبرند، میتوانند به خیلی چیزها در دنیای مادی برسند، اما در دنیای عاطفیشان عاجز و تنها میمانند.
🌱 آونـב
این مشکلِ واقعیِ امید است. بعید به نظر میرسد که از نظر عقلانی ندانیم چطور کربوهیدراتها را کاهش دهیم یا چطور زودتر از خواب بیدار شویم یا سیگار را ترک کنیم. مسئله این است که جایی درون ذهن عاطفیمان، به این نتیجه رسیدهایم که لیاقت انجام این کارها را نداریم و به همین دلیل است که نسبت به آنها حس بدی داریم.
احساسِ بیارزشی معمولاً نتیجهٔ اتفاقات ناگواریست که زمانی برای ما رخ داده. ما چیزهای ناگواری را تجربه میکنیم و ذهن عاطفیمان به این نتیجه میرسد که ما لیاقت آن تجارب بد را داشتهایم. بنابراین، برخلاف دانش بهتر ذهن عقلانی، ذهن عاطفیمان برای تکرار و تجربهٔ مجدد آن رنج تنظیم میشود.
~نگار
وقتی زیر یک پتوی تکنفرهٔ بزرگ دراز کشیدهایم و بهلطف وایفای غرق آسایشیم، بهسختی میتوانیم نسبت و شدتِ این بهفنارفتن را تصور کنیم!
mimi
بدون وجود جامعه، احساس انزوا میکنیم و ارزشهامان بیمعنی میشوند. بدون ارزشها دیگر هیچچیزی ارزشِ دنبالکردن ندارد. بدون کنترل، حس میکنیم دیگر قدرتی برای دنبالکردنِ چیزی نداریم. اگر یکی از این سه را از دست بدهید، آن دو موردِ دیگر را هم از دست دادهاید. اگر یکی از آنها را از دست بدهید، انگار امید را از دست دادهاید.
Zahra.kazemi6
مشکلاتی که از پیش حل شدهاند برای امید اهمیتی ندارند. فقط مشکلاتی که هنوز نیازمند حلشدن هستند برای امید مهماند؛ چون هر چقدر جهان بهتر شود، ما هم چیزهای بیشتری برای ازدستدادن داریم و هر چقدر چیزهای بیشتری برای ازدستدادن داشته باشیم، احساس میکنیم چیزهای کمتری برای امیدبستن به آنها داریم.
Zahra.kazemi6
متضاد خوشحالیْ عصبانیت یا ناراحتی نیست. اگر شما عصبانی یا ناراحت هستید، یعنی هنوز دغدغهٔ چیزی را دارید. این یعنی هنوز چیزی اهمیت دارد. این یعنی شما هنوز امید دارید.
نه. متضادِ خوشحالی، ناامیدیست
Zahra.kazemi6
به چیزهای بهتر امیدوار نباشید. خودتان بهتر باشید.
چیزِ بهتری باشید: مهربانتر، انعطافپذیرتر، فروتنتر، منظمتر.
SaNaZ
«شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهٔ لعنتیتان لذت ببرید!»
Kazem Yarahmadi
شاید آنموقع، حقیقتِ ناخوشایند را نهتنها درک کنیم، بلکه سرانجام آنرا بپذیریم: اینکه اهمیتمان فقط در خیالِ خودمان بوده.
ما هدفمان را خودمان ابداع کردیم، و نه در گذشته و نه امروز، هیچ نیستیم.
تمامِ این مدت، هیچ نبودهایم.
و شاید بعد از همهٔ اینها، تنها آنموقع، چرخهٔ ابدیِ امید و تخریب به پایان برسد.
یا شاید...
phoenix
وجود چیزهای بیشتر ما را آزادتر نمیکند، بلکه ما را با اضطرابِ اینکه آیا بهترین کار و انتخاب را کردهایم یا نه، اسیر میکند. چیزهای بیشتر باعث میشوند بیشتر تمایل داشته باشیم از خودمان و دیگران، نه بهعنوان هدف، بلکه بهعنوان وسیله استفاده کنیم. چیزهای بیشترْ ما را به چرخهٔ بیپایانِ امید وابستهتر خواهند کرد.
sajad asari
اگر فقط یک چیز توی دانشگاه یاد گرفته باشم، این است که اصلِ اولِ سیاستِ جغرافیایی میگوید: وقتی دو تا آشغالِ بهتماممعنا در همسایگیِ هم حکومت کنند، میلیونها نفر از مردم به فنا میروند.
A PERSON
قهرمانبودن یعنی تواناییِ فراخواندن امید؛ آنهم در جاییکه ذرهای امید وجود ندارد
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
اگر شما عصبانی یا ناراحت هستید، یعنی هنوز دغدغهٔ چیزی را دارید. این یعنی هنوز چیزی اهمیت دارد. این یعنی شما هنوز امید دارید.
پریا رئیسی
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان