بریدههایی از کتاب دعوت به فلسفه؛ عشق به حکمت و جستجوی راههای نو در فلسفه
نویسنده:ویل دورانت
مترجم:شهابالدین عباسی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۲۷ رأی
۳٫۷
(۲۷)
وقتی جوان بودیم، ازدواج میکردیم چون رابطهٔ عاشقانه، ما را پایبند و دلبسته میکرد. اما اکنون زندگیهای بیثبات و پیچیدهٔ ما، ازدواج را مدام از سن عشق فراتر میبرند. جوان سالها باید تلاش کند تا پایگاهی مالی برای خود فراهم کند که تضمینکنندهٔ ازدواجش باشد. اما او در سالهای مابین بیدارشدن امیال و پیدا کردن کار چه باید بکند؟ هر کس جرئت دارد، جواب این سؤال را بدهد.
پویا پانا
طبیعت هیچ جانبداری و ترجیحی میان نوابغ و پشهها قائل نمیشود.
پویا پانا
حال ما مثل قطرهٔ آبی است که سعی میکند دریا را بفهمد، یا اتمی که میخواهد نقشهٔ کهکشان را ترسیم کند.
پویا پانا
فلسفه کیف پولمان را پر نمیکند و ما را به مدارج بالا در حکومتی دموکراتیک نمیرساند. چون اگر کیفی پر از پول داشته باشیم و به بالاترین مدارج و مقامات برسیم ولی با همهٔ اینها، خام و نادان بمانیم و بینوایی کور باشیم، و ذهنی زشت، رفتاری ددمنش، شخصیتی بیثبات و امیالی آشفته داشته باشیم، آن پول و مقام به چه کار میآید؟
پویا پانا
زن مبهم است، ولی کدام مرد وسوسه نمیشود تن به این خطرِ همیشگی بدهد که به این ابهام نفوذ کند و گره از راز آن بگشاید؟
پویا پانا
جنگْ شکل نهایی تلاش و مبارزهٔ انسان است. جنگ به شکلی مهلک - اما طبیعی - از دل غرایز ما ظهور میکند. ما زیادهطلب، خودمحور و پرخاشگر هستیم. این اوصاف را ضرب در تعداد جمعیت کنید تا خصلت حکومتهای استعمارگر، میهنپرست افراطی و ستیزهجو را بهدست بیاورید. حکومت یعنی خود ما در مقیاسی بسیار بزرگ. افراد توسط قانون، عرف، ارتش و پلیس مهار میشوند. حکومت فقط با ترس از حکومتی قویتر مهار میشود. ملتها همچنان در مرحلهٔ شکار زندگی میکنند. و به جنگیدن ادامه میدهند تا اینکه قدرتی واحد، بهزور، نظمی بر همهٔ آنها اعمال میکند. مثل پادشاهان که قبایل متخاصم یا اربابان فئودال را در لوای حکومتهایی یکپارچه درمیآوردند. یا رومیها که بین صدها دولتشهر، صلح برقرار کردند. ملتها خودشان به هماهنگی رأی نمیدهند.
Shayan Mohammadi
فرهنگ ما امروزه سطحی است، و دانش ما خطرناک است چون ما غنی در سازوکارها، و فقیرِ در اهداف هستیم.
اخوان
ولتر آنقدر صداقت داشت که بگوید آرزو میکرد خدمتکار و آشپزش اعتقادات سنّتی زمانهشان را میپذیرفتند. او فکر میکرد این موضوع، احتمال این را که آنها پول و جواهراتش را بدزدند و در غذایش سم بریزند، تا اندازهای کم میکرد
رئوف
چرا همانطور که از کنار زیباییها رد میشویم از کنار زشتیها رد نمیشویم؟
narges
کنفوسیوس مینویسد: «همهٔ فضیلتها در آداب معاشرت ریشه دارند. حتی در کشتن انسانها نیز باید قواعد ادب و نزاکت را بهجا آورد.»
☆Nostalgia☆
اگر عقلی این عالم را هدایت میکند، فلسفه دوست دارد آن را بشناسد و بفهمد و با احترام با آن کار کند. اگر چنین عقل هدایتگری وجود ندارد، فلسفه دوست دارد این را هم بشناسد و بدون ترس با آن روبهرو شود.
پویا پانا
بله، درد و رنجهای زیادی با این خوشیها درآمیخته است؛ درد کشیدن هرروزهای که گاهی شبیه ریاضتکشی زاهدان قرون وسطاست؛ غصه میخوریم و مویه میکنیم که روح ما باید مشقتی را تاب بیاورد که ملالآور، یا بیرحمانه و زهرآگین است؛ ناخوشیای که شاید علاجناپذیر باشد. کودکان با کاستیهایی دردناک زاده میشوند، یا یکباره مریض میشوند یا پایشان به جنگ کشیده میشود، یا در جوانی به خاک سپرده میشوند. مانند حیواناتی سربهراه، شیرینی را با تلخی، و خوشی را با درد، خونسردانه میپذیریم. فقط آدم ضعیفالنفس و سستعنصر میخواهد همهچیز بر وفق مرادش باشد. یک حیوان پرانرژی و خوشبنیه از مبارزهٔ گاه و بیگاه لذت میبرد و در برابر هر سختی و مرارتی پا به فرار نمیگذارد. آیا روا میدارید یک بینی خونآلود، بچهمدرسهای شما را از جنگ و دعوای پشت انبار بازدارد؟
Shayan Mohammadi
قدیمیترین و سادهترین خوشیها، عمیقترین و بهترین آنها هستند. هر مرد و زن عادی میتواند از آنها برخوردار باشد. خوشبختی، عملکرد هماهنگ غرایز است؛ و با تغییر سن و عمق غرایز و هماهنگی بیشتر میان آنها، تنوع پیدا میکند. احمق در دل خود میگوید: «من به خودم اجازه نمیدهم که از طریق ازدواج و پدر و مادرشدن، فریب زیبایی گذرا را بخورم و اسیر نژادم بشوم.» خوشا مردی که خود را تسلیم میکند و شأن و منزلت و شکوفایی خود را در خدمت به خانواده، دوستان و نسل و نژادش مییابد.
Shayan Mohammadi
فلسفه بدون علم ناتوان است. و علم هم بدون فلسفه نهتنها عاجز و تنهاست بلکه مخرّب و ویرانگر هم میشود.
Perfectsunset75
وقتی کسی خیالبافی میکند، فهمیدن امور برایش سختتر میشود تا وقتی که حقیقت را میگوید
hoseinbahranii
وراثت من فرق دارد و یکجور دیگر تربیت شدهام.
پویا پانا
همهٔ ما از سر اتفاق به دنیا میآییم و آفرینندهٔ خود نیستیم. ما منکر این چیزها نیستیم. فقط داریم سعی میکنیم بگوییم: «ما نمیتوانیم آنها را بفهمیم.» و برای ذهنی متفکر، این یک معماست؛ معمایی که بر آن تمرکز میکنند، ولی آرامشِ حاصل از حل معما، به آنها دست نمیدهد. این همهٔ حرف ماست.
پویا پانا
نمیتوانیم براساس زندگی خودمان که زمینههای خاص خودش را دارد، برای زندگی دیگران، قاعده و قانون بچینیم و چیزی را به آنها دیکته کنیم. چون طبیعتاً، وراثت، نیازها و عناصر پیدا و پنهان وجود دیگران، با ما خیلی فرق دارد. این مشکلی است که من با فلسفه و فیلسوفان دارم: چه کسی میتواند بگوید فلسفهٔ کسی دیگر، چه «باید باشد»؟
پویا پانا
این زندگی انتخاب نشد، بلکه آهستهآهسته، بجا و مطمئن، به این مسیر رانده شدیم.
پویا پانا
زندگی اساساً یک راز است؛ رودخانهای است که از منشأیی غیبی جاری است، و در سیر خود چنان ظرافتها، پیچیدگیها و جلوههای بیشمار پیدا میکند و چنان رنگهای متنوعی به خود میگیرد که اندیشه از فهم آنها عاجز است و زبان توانایی توصیفشان را ندارد.
پویا پانا
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۵۵,۰۰۰۵۰%
تومان