بریدههایی از کتاب زنان پیشرو؛ داستانهایی برای دختران ایران
۴٫۴
(۹۸)
دستهایم را در باغچه میکارم،
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریام
تخم خواهند گذاشت
yali.o.o
نصرتالملو کاشانچی
۱۲۹۳ - ۱۳۶۹ / ایران
پزشک
جودیآبــوت
دستهایم را در باغچه میکارم،
سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریام
تخم خواهند گذاشت
شادی ربیعی
نازنین همیشه این ضربالمثل تُرکی را زیرِ لب زمزمه میکند و به آن باور دارد: «فردا آفتاب دوباره طلوع خواهد کرد.» برای همین هیچوقت از شکست نمیترسد. وقتی زمین میخورد، سریع بلند میشود و دوباره شروع میکند.
sara.kh
یک روز سرد زمستانی بود. سعیده دختر دوسالهاش کیانا را برای آزمایشهای همیشگی به مطب دکتر برد. فکر میکرد کمی بعد برمیگردد و با خانوادهاش شام میخورند و تولد کیانا را جشن میگیرند، اما اینطور نشد. دکترها به سعیده گفتند که کیانا باید بستری و هر چه سریعتر عمل شود. دنیا پیش چشم سعیده سیاه شد. چطور ممکن بود؟ دخترکوچولوی او سرطان گرفته بود، بیماری سختی که شاید هیچوقت درمان نمیشد. سعیده فکر میکرد دنیا برایش
samira shakeri
فهیمه میگوید: «هیچ فرقی بین مرد و زن نیست، مسئولیت یکی است و چه بسا خانمها دقیقتر و حساستر این وظایف را میپذیرند، هرچند ما در شرایطی فعالیتمان را شروع کردیم که معلمان خلبان همه مرد بودند.»
شادی ربیعی
لاله میگوید: «من فکر میکنم هر کسی میتواند ایدههایش را اجرا کند، فقط باید خودش را باور کند، تا دیگران هم او را باور کنند.»
جودیآبــوت
آزاده میگوید: «من فکر میکردم اگر خانهنشین شوم، حتماً هلاک میشوم. هیچ نشانهای از اینکه کِی به دانشگاه بازمیگشتیم نبود و احساس میکردم باید زندگیام را دوباره از صفر بسازم.»
شادی ربیعی
گفتگوی «معصومه درخشان» با «فهیمه احمدی دستجردی» با عنوان «گفتگو با جوانترین خلبان زن ایران؛ دختر بادبادکسازی که خلبان شد/ پرواز در آسمان با خلبانی بانوی مصمم ایرانی» در سایت خبرگزاری فارس
شادی ربیعی
لاله هر وقت که در خیابانهای تهران رانندگی میکرد، به فکر فرو میرفت که چقدر همهجا خاکستری است و آرزو میکرد روزی بتواند چهرهٔ شهرش را شادتر کند.
شادی ربیعی
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان